eitaa logo
ࢪایحہ‌شهَدا C᭄‌
569 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
940 ویدیو
101 فایل
_بـہ‌نـٰام‌جـٰان‌‌پاڪ‌‌تـو☁️. .
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصه ی رمان: بانوی بسیجی بر عکس اسمش در بارهی آراد! پسری پولدار و بی بند و باره که زندگیش رو صرف خوش گذرونی و کارش کرده ولی از یه جایی به بعد با ورود آرام دختری ساااااااده و م رور و در عین حال پایبند به اعتقادات! به زندگیش مسیر زندگیش عوض می شه و برای اولین بار توی زندگیش عشق رو تجربه می کنه! داساتان از اونجایی شارو می شاه که آراد بعد از اینکه از مساایرت بر می گرده می بینه در یاب او پدرش برای شرکتشون نیروی جدید استخدام کرده و یکی از این نیروها آرامه که آراد و دوستش پرهام، چشااای دیدنش رو ندارن و می خوان هر جور که شاااده او رو اخرا کنن بدون اینکه پدر آراد که صااااحر شااارکته چیای در این مورد ب همه و وانمود کنن آرام رو به خاکر کی کاری و نا واردیش اخرا کردن ! بانوی بسیجی داستانی کل کلی و عاشقانه از زبان اول شخص یعنی آراد و با پایانی خوش است. ماشین رو توی پارکینگ بارگ برجی که بخش اداری شرکت توش قرار داشت پارک کردم و به کرف آسانسور قدمای بلند برداشتی. حسااااااابی از کار بابا که بدون مشااااااورت با من نیروی جدید برای بخش اداری اسااااااتخدام کرده بود عصابی بودم و می خواساتی زود تر نیروها رو ببینم و بهشون بفهمونم همه کاره اون شرکت منم و فقط باید با اجازه من استخدام بشن و کارشون رو شروع کنن. ❌ رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f ツ 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 ●○بسم‌رب‌نور○● ¤▪︎▪︎¤ توی آسانسور وایستادم و دکمه طبقه ی دهم رو زدم. هنوزم صدای عصبی بابا توی گوشم می پیچید که اگه هنوز میخوام توی موقعیتم بمونم نباید کسایی رو که او استخدام کرده اخراج کنم. با رسایدن به طبقع دهی، خیلی عصابی در در آسانسور رو باز کردم و ازش خارج شدم ولی همین که یه قدم برداشتی و خواستی به سمت دیتر برم، محکی به کسی خوردم و از حرکت وایستادم. دختر چادری ای که بهش خورده بودم، در همان حال که مشاا ول جمع کردن برگه های ولو شد روی زمین بود سرم داد زد: _آقا حواستون کجاس؟ این چه مدل راه رفتنه؟ این دختر بد موقعی رو برای زدن انتخاب کرده بود! چون اولا من اهل معذرت خواهی نبودم و دوما انقدر عصابی بودم که دلم میخواست همونجا خفه اش کنی به خصوص او که محجبه بود و من عجیب با این جور آدما دشمن بودم . رو بهش با عصبانیت غریدم:خواستی یه گوشه وایستی تا نخورم بهت ! او که حالا برگه ها رو جمع کرده بود درست سر جاش وایستاد و گفت: واقعا که ... ! به سمت آسانسوری که پشت سرم من قرار داشت پا تند کرد که مانع حرکتش شدم و با اخم پرسیدم:واقعا که چی؟ با پرویی تمام به چشمام زل زد و گفت:من یه گوشه وایستاده بودم تا آسانسور بیاد ولی مثل اینکه شما خیلی عجله داشتی و بدون اینکه جلوت رو نگاه کنی بیرون پریدی و باعث شدی برگه هایی که من برای مرتب کردنشون کلی وقت گذاشتی بریزن و مجبور باشم دوباره مرتبشون کنم ! حالا هم به جای عذر خواهی سرم داد می زنی ! _من عذر خواهی بلد نیستی ! _چه بد! سعی کن یاد بگیری . قبل اینکه من بخوام چیزی بگه با قدمای بلند از کنارم گذشت و سوار آسانسور شد . من که همینجوری هی حالی گریه بود، با این حرکت دختره حرصی تر شدم و نفسم رو عصبانی بیرون دادم و به سمت دفتر بزرگ شرکت قدم برداشتم . با ورودم منشی که طبق معمول توی آرایش کردن چیزی رو از قلم نینداخته بود به احترامم پا شد و رو به من سلام کرد. ❌ رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f ツ 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|♥️|• •|😅🌿|• ماموریت‌ما‌تمام‌شد، همہ‌آمده‌بودند‌جز«بخشے». بچہ‌خیلے‌شوخے‌بود☺️ همہ‌پڪر‌بودیم😢 اگر‌بود‌همہ‌مان‌راالان‌مےخنداند.🙂 یہو‌دیدیم‌👀دونفر‌ یہ‌برانڪارد‌دست‌گرفتہ‌ودارن میان .یڪ‌غواص‌روے‌برانڪارد‌آه‌و‌نالہ مےڪرد😫. شڪ‌نڪردیم ‌ڪہ‌خودش‌است. تا بہ‌ما‌رسیدند‌بخشے‌سر امدادگر داد زد🗣:«نگہ‌دار!»✋ بعد‌جلوے‌چشمان بہت زده‌ے دو‌امدادگر پرید‌پایین‌😅و‌گفت: «قربون‌دستتون!‌چقدر میشہ؟!!» 😆😁 و‌زد زیر‌خنده‌و‌دوید‌بین‌بچہ‌ها‌گم‌شد😂 بہ‌زحمت،امدادگرها‌رو‌راضےڪردیم‌ڪہ بروند!! لبخندبزن‌بسیجے🙂 ومن‌الله‌توفیق 💛 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡•° رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f
‌• . حق‌الناس‌‌یعنے: مسئولیتۍروقبول‌ڪنۍولے✋🏼 توانجام‌دادنش‌کم‌ڪاری‌کنی .. ( : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡•° رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f
💞 💜 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡•° رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f
💞 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡•° رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞 😊 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡•° رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f
😍 😊 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡•° رْاٰیِحِْــ♥ــهـ ʝơıŋ➘ |❥ @rayehe_f