eitaa logo
فروشگاه رضوی ؛ لوازم و مواد قنادی🍰
195 دنبال‌کننده
1هزار عکس
562 ویدیو
6 فایل
کرمان. راور .سه راه تکیه حضرت اباالفضل(ع) .ابتدای بلوار امام علی(ع) آیدی ارتباط @ahdyar23
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداوندا در این ساعت‌های اول سال جدید امام مهربان ما را در پناه خودت محفوظ و روز ظهور را نزدیک بگردان✨ به دعای پر مهرش قلب آنان که دوستشان داریم را شاد و مشکلاتشان را آسان و دعاهایشان را مستجاب گردان خداوندا به عزت و جلالت همه دلها را پر از امید و همه خانه ها را پر از خیر و برکت و عزیزانمان را عاقبت به خیر و در پناه خودت محفوظ بدار❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ پیام نوروزی رهبر انقلاب به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۳ 🔸شعار سال۱۴۰۳؛ «جهش تولید با مشارکت مردم» ❒برای خرید تک و عمده از طریق(ایتا)👇🏻: 🔰 @namaktab_farhangi 🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/4222156990Cab95243082
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از زن مظهر جمال الهی
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🖤سلام و رحمت🖤 رسول خدا(ص) می فرماید: به راستی بنده، تکه نانی صدقه می دهد؛ که گاه آن تکه نان همانند کوه احد نزد خدا بزرگ می شود. 🏴به مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها در نظر داریم در ۳ نقطه ی شهر، اقدام به خرید پخت شیفت عصر تنور نان نموده و بین مردم توزیع نماییم. 👈لذا با یه تیر دو نشون میزنیم.🏹 هم ❌با کمترین هزینه ی ممکن، میتوانیم در ثواب افطاری ماه مبارک رمضان سهیم باشیم و هم چون پنجشنبه ست، برای امواتمون، خیرات ❌محسوب میشه🤩 ان شالله🤲 ✅از امشب تا فردا ظهر ساعت ۱۲، تمامی مبالغ واریزی، صرف خرید نان نذری میشود. ✅قیمت هر قرص نان ۱۵۰۰ تومان میباشد. شماره واریز وجوهات و نذورات👇 (لمس کنید کپی میشه) 💳
6037997574332319
به نام خانم مقصودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل سکان‌دار وجود من است. و تو «مقلّب القلوبی». صاحبِ دل ؛ تغییر ده مسیر مرا به سمت خودت! @ostad_shojae | montazer.ir
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
: «زنگ بزن آتش‌نشانی!» ✍ از دو سه روز قبل از عید، عصبانی بود از اینکه خانواده‌ی پسرخاله‌ احسان هم به افطاری روز اول عید دعوتند! • اصلاً اعصاب این آدم را نداشت. آخر آنها مثل هم فکر نمی‌کردند، مثل هم به دنیا نگاه نمی‌کردند. سبک زندگی‌شان باهم فرق داشت و هر دو تحمل حضور کسی که اینقدر با او تفاوت داشته باشد را نداشتند و بارها در مهمانی‌های مختلف دیده بودم که از وجود همدیگر در عذابند! • از صبح چند نفری رفتیم کمک مامان. نشسته بودیم روی ایوان خانه‌ی مامان و سبزی پاک می‌کردیم که علی رسید. تقریباً «برجِ زهرمار» بود. • نشست روی ایوان کنار مامان و دستش را بوسید. مامان سرش را به سینه گذاشت و فشرد و گفت: اینگونه سرخ نبینمت مامان! دینِ ما دین محبت است! حتی با دشمنان. ما اجازه‌ جهاد نداریم مگر برای دفاع . ✘ علی جان جنگ، جنگ است مامان، و ریشه‌اش هم دشمنی است! حالا می‌خواهد در جهان بیرون باشد یا در جهان درون. و دشمنی را شیطان ایجاد می‌کند! • اینکه تو بخاطر بعضی موضع‌گیری‌های سیاسی و مذهبی با احسان همسو نیستی نمی‌تواند باعث شود که در درونت با او بجنگی! • علی گفت: من نمی‌جنگم که ! حوصله‌اش را ندارم. مامان گفت: وقتی کسی در درونت آنقدر «شلوغی و فشار» ایجاد می‌کند که نمی‌توانی در جایی که هست آرام باشی و این نشاط و شادی را به دیگران انتقال دهی، قطعاً در درونت با او جنگ داری! جز این است؟ اگر جنگ نداری چرا دائماً آماده‌باش هستی تا او یا همسرش یک حرکتی بکنند یا حرفی بزنند و تو بخواهی حالشان را بگیری و ثابت کنی اشتباه می‌کنند. • گفت : چکار کنم مامان؟ بشینم این کارهایش را تماشا کنم؟ مامان گفت: مهمانی جای دیدار است، جای گشایش احوال است و اجتماع مؤمنین و همدلی آنها برای خدا بالاتر از آن است که تو آن را تبدیل به مرکز مناظره کنی! √ اگر بتوانی این قورباغه را قورت بدهی و وقتی آمد جوری در آغوشش بگیری که بفهمد قصد جنگیدن نداری و می‌خواهی این مهمانی را فقط از وجودش لذت ببری و اگر کار به بحث‌های الکی رسید به بهانه‌ای خود را مشغول کاری کنی تا ادامه‌دار نشود، یک سرِ این جنگ خاموش می‌شود! و وقتی یک سر خاموش شود، سرِ دیگر ناچاراً خاموش می‌شود دیگر... • علی گفت: مامان این کارها که شما می‌گویی، از من برنمی‌آید! من نمی‌توانم او را بغل کنم! خیلی سخت است. • مامان گفت: اگر آشپزخانه ما آتش بگیرد تو چکار میکنی ؟ گفت زنگ میزنم آتش نشانی! مامان گفت : حالا هم زنگ بزن آتش نشانی... • با حیرت نگاه کرد به مامان. مامان ادامه داد: نَفْس را هم باید زود خاموش کرد تا بگذارد تو نَفَس بکشی و سالم بمانی! وگرنه کم کم همه‌ی جانت را فرا می‎‌گیرد و می‌سوزاند!  • گفت: الآن چه کنم؟ آتش نشانی از کجا بیاورم؟ مامان گفت: یک عالمه دعای آتش نشانی در صحیفه هست. یا از آنها استفاده میکنی و خاموشش میکنی یا این آتش درون تو را جزغاله می‌کند و فشارش را همه در جمع باید تحمل کنند. • علی گفت : من حوصله ندارم مامان. بعد سراسیمه بلند شد و گفت اصلاً می‌روم تا نباشم در این مهمانی! و رفت!!!!! • سر سفره افطار داشتم به این فکر می‌کردم چقدر از این آتش‌ها می‌آید و ما خاموشش نمی‌کنیم و اجازه می‌دهیم گُر بگیرد و آنقدر بماند که تمام سلامت روحمان را جزغاله‌ کند.... که در باز شد و علی آمد. به احترام سفره کسی بلند نشد اما علی رفت نشست پیش احسان و گفت: «آتش نشانی بودم دیر کردم، داداش ببخشید» .... بعضی دعاهای آتش‌نشانی در صحیفه جامعه سجادیه: دعای ۴۸ | دعای ۵۰ دعای ۱۵۵ | دعای ۱۵۶ | دعای ۱۵۹ حرز ۲۲ | حرز ۲۳ (کلیک کنید روی دعا) @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا