🌧🍃
🍃
.
.
#روایتـےازتو
.
.
یک چیزے کہ برایم عجیب بود این بود کہ ایمان خودش بود، باور داشت کہ شهید مے شود و در راه ایمانش هم از همہ چیزهایے کہ علاقہ داشت گذشت، محمدرضا بہ موتورش علاقہ خاصے داشت، روزے کہ مے رفت بہ من گفت کہ دو روز دیگر دوستم مے آید و موتور را مے برد، موتورم را بہ او بخشیدم. بہ موهایش هم خیلے علاقہ داشت، وقتے مے خواست برود موهایش را از تہ زد و کچل کرد. وقتے بعد از شهادتش وسایلش را جمع کردیم بیشتر از یک ساک کوچک نبود حتے لباس و کفش نویی را کہ قبل از رفتنش برایش خریده بودم هم بخشیده و رفتہ بود. خیلے راحت از اموال شخصے اش گذشت ، فکر مے کنم باید بہ یک درجہ از ایمان و عرفان رسیده باشد کہ راحت از تمایلات و خواستہ هایش بتواند بگذرد...
.
| روایت مادر شهید |
.
.
[ #شهید_محمدرضا_دهقان ]