شهید علی عظیمی
#چله_شهدا #روز_بیست_و_چهارم
اولین شهید مدافع حرم تیپ 38 ذوالفقار
شهید علی عظیمی در بیست و پنج دی ماه سال 1365 درشهرستان زرند به دنیا آمد
در سپاه پاسداران عضو شد و به ماموریت مرز سیستان و بلوچستان اعزام شد و به مدت پنج سال از مرزهای خاکی کشورمان دفاع کردو در این بین مشغول به حفظ قران نیز بود.
شهید عظیمی به دلیل علاقه زیاد به خانم حضرت زینب (س) طی مدت چندسال اصرار زیادی به فرمانده تیپ مکانیزه برای اعزام به سوریه داشتند.
که فرمانده تیپ به نقل از آن روزها اینگونه می گوید که شهید عظیمی هر روز پس ازاقامه نماز ظهر و عصر نزد من می آمد و می گفت حاجی مرا نیز به سوریه اعزام کنید که پس از ماه ها پا فشاری بالاخره اجازه می دهند و شهید عظیمی به سوریه اعزام شود.
شهید مدافع حرم علی عظیمی در بیست و سوم رمضان سال 1396 به سوریه جهت دفاع از حریم آل الله اعزام شد و 48 روز از زندگی خود را در سوریه سپری کرد و روز جمعه بیست مرداد ماه 1396 در منطقه عمومی تدمر درگیر و زخمی می شود و ایشان با وجود جراحت 4کیلومتر خود را از محل درگیری دور میکنند و در یک بیابان پس از دست دادن خون فروان به یک خاکریز تکیه داده و دست خود را به حالت استراحت زیر سر خود قرار میدهند و به درجه ی شهادت نائل می گردد.
کانال راز دل با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3876848122Ca4e3262d58
21.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند شهید علی عظیمی، اولین شهید مدافع حرم زرند
#چله_شهدا
#روز_بیست_و_چهارم
کانال راز دل با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3876848122Ca4e3262d58
1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مصاحبه با خانواده شهید مدافع حرم علی عظیمی
#چله_شهدا
#روز_بیست_و_چهارم
کانال راز دل با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3876848122Ca4e3262d58
شهید احمدعلی نیّری
#چله_شهدا #روز_بیست_و_چهارم
در سال ۱۳۴۵ و در روستای «آینهورزان» دماوند به دنیا آمد. خانوادهاش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امینالدوله که آیتالله حقشناس امام جماعتش بود، باز شد.
او یکی ازشاگردان خاص آیتالله حق شناس بود و سیر و سلوک معنوی را از ۱۰ سالگی و در محضر ایشان آغاز کرد. مسیری که در موقع شهادتش در اسفند ۱۳۶۴ و در حالی که تنها ۱۹ سال سن داشت، از او یک عارف واصل ساخته بود.
به طوری که آیتالله حقشناس شب روز خاکسپاری او در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلامالله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است.
جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا زندهام به کسی حرفی نزنید…
از عفاف چشم به این مقام رسید…
🇮🇷کانال راز دل با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3876848122Ca4e3262d58