شهیدی که در قبر خندید
شهید محمد رضا حقیقی
#چله_شهدا #روز_سی_ام
روایت مادر شهید محمد رضا حقیقی:
«باور نکردم. خنده؟ گفتم شاید احساساتی شدهاند. آخر مگر میشد جسدی که پنج روز توی سردخانه بود و گردنش به حدی خشک شده بود که برای درآوردن پلاک مجبور شدیم زنجیرش را پاره کنیم، بخندد؟! خودم صورتش را دیدم. یخ زده بود. نه، امکان نداشت این اتفاق بیفتد.
اولش نمیدانستم چه اتفاقی افتاده. فشار جمعیت زیاد شده بود. کشان کشان جلو رفتم و بالای لحد نشستم. سر محمدرضایم را به سختی چرخاندند. آنقدر قشنگ خندیده بود که هیچوقت از یادم نمیرود. گونههایش مثل یک آدم زنده گل انداخته بود و از لبخندش هفت تا از دندانهایش مشخص بود.
من نمیدانستم محمدرضا چه دید که توی قبر خندید، هیچکس نمیدانست، اما هر چه نشانش دادند، خیلی زیبا بود. آنقدر زیبا که هنوز خندهاش یادم نرفته و مطمئنم که به آرزویش رسیده بود چون بعدها توی دفترچه یادداشتش دیدم شعر حافظ را که میگفته «وانگهم تا به لحد خرم و آزاد ببر» تغییر داده و نوشته است: «وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر.»
کانال راز دل با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3876848122Ca4e3262d58
شهید محمد رضا حقیقی
#چله_شهدا #روز_سی_ام
بسيجي شهيد محمد رضا حقيقي بچه اهواز است.
متولد 14 آذر 1344. او عضو پايگاه بسيج مسجد موسي بن جعفر بود.
زماني که امام خميني به نوکران پهلوي گفت: سربازان من هنوز در گهواره اند محمد رضا کمتر از دو سال سن داشت.
شب 21 بهمن 1364 يعني در هفتمين سالگرد انقلاب اسلامي، محمد رضا در تركيب گردان كربلاي اهواز در عمليات والفجر 8 فاو شركت داشت و درهمين عمليات در ساحل فاو به شهادت رسيد.
پيكر مطهرش پس از چند روز كه در سرد خانه نگهداري شد به اهواز انتقال يافت و طي مراسمي با حضور خانواده و جمعي از مردم تشييع و در بهشت آباد اهواز به خاك سپرده شد.
جالب است بدانيد که برادر او يعني محمود رضا حقيقي متولد 1346 هم در عمليات کربلاي 4 به شهادت رسيد ولي فرقش با برادر خود اين بود که 14 سال بر سر سفره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشست و بقاياي پيکرش پس از تفحص، در کنار مزار برادرش در گلزار شهداي اهواز به خاک امانت داده شده تا در روزي ديگر، به يمن ظهور حجت حق عجل الله تعالی فرجه الشریف از خاک برآيند و از سازندگان جهاني عاري از ظلم و پليدي باشند.
کانال راز دل با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3876848122Ca4e3262d58