eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
736 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دین من را فقط قوام ، رضاست عشق یک حرف ، والسلام ، رضاست صبح و شب ذکر من مدام ، رضاست نام اصلی من غلام رضاست هرچه دارم من از امام رضاست خلقتم را غلامی اش مقصود مادرم نذر او مرا بنمود پدرم صبح و شام میفرمود کوری چشمِ کینه توز و حسود هرچه دارم من از امام رضاست نور چشمِ پیمبر است و بتول معدن رحمت است و اصلِ اصول شکر حق که مرا نموده قبول به غلامی او شدم مشغول هرچه دارم من از امام رضاست رونق افتاده گر به بازارم عزت و آبرو اگر دارم یا اگر که ز عشق سرشارم تا ابد من به او بدهکارم هرچه دارم من از امام رضاست دل خود را به دستِ او دادم او سه جا میرسد به فریام هر زمان که به یادش افتادم این مهم آمده است در یادم هرچه دارم من از امام رضاست شمس تابان من ، امام رضا شرط ایمان من ، امام رضا جان و جانان من ، امام رضا سر و سامانِ من ، امام رضا هرچه دارم من از امام رضاست @raziolhossein
در طوف کعبه ی تو صفا موج می‌زند در زمزم تو آب بقا موج می‌زند شاها! ز لطف توست که روز و شب اين همه بر آستانه ی تو گدا موج می‌زند دست نوازشت به سر زائرت گواست اين جا عطا به روی خطا موج می‌زند کس نارضا نرفته از اين آستان برون در چشم زائر تو رضا موج ميزند دارالشّفاست کوی تو، جای شگفت نيست اين جا اگر که شهد شفا موج می‌زند اين جا اگر دعا به اجابت نمی‌رسد تا عرش از چه دست دعا موج می‌زند از هر دل شکسته صدا ميرسد به گوش در اين حرم هميشه صدا موج می‌زند با دست خالي از حرمت کس نمی‌رود تا روي گنبد تو طلا موج می‌زند کويت بهشت ماست که هرجا رويم باز در ديده اشک حسرت ما موج می‌زند دادی به «رستگار» هم اذن حضور را زآن بر لبش سپاس خدا موج می‌زند @raziolhossein
مرقد او بهشت رضوان است پیش او خوش به حال مهمان است بی نیاز دوعالمی با او هرکه شد زائرش سلیمان است کوچه باغ از نگاه ما اینجاست عشق ما کوچه های نوغان است رعیتم شاه من امام رضاست شاه تاریخ من، رضا جان است حال من در کنار او خوب است مقصدم هر سفر  خراسان است سجده ی من نشان شرکم نیست جنتم  زیر  پای سلطان است روز محشر که روز حسرت هاست هرکه خاکش نشد پشیمان است عقب افتاده کربلای کسی ...  اشک در چشم او پریشان است اصلا آغوش  پنجره فولاد جای جامانده های گریان است زائر او حسین را دیده .... مشهدش کربلای ایران است @raziolhossein
برید باد صبا خاطری پریشان داشت مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت نسیم زلف نگار از نسیم باد بهار فتوح روح روان و لطافت جان داشت صبا ز سلسلۀ گیسوی مسلسل یار هزار سلسله بر دست و پای مستان داشت بیام یار عزیز ملیج روح افزا است دم مسیح توان گفت بهره ای زان داشت حدیث آن لب و دندان چه دُر فشانی کرد شکست رونق لؤلؤ، سبق ز مرجان داشت یمن کجا و بدخشان؟! مگر صبا سخنی از آن عقیق درخشان و لعل رخشان داشت بیادم از نفس خرم صبا آمد گلی که لعل لبی همچو غنچه خندان داشت بخضرت خطش از خضر جان و دل می برد چه طعنه ها که دهانش به آب حیوان داشت خطا است سنبله گفتن به سنبل تر او به اعتدال قد و قامتی به میزان داشت هزار نکتۀ باریکتر از مو اینجاست به صد کرشمه ز اسرار حسن جانان داشت مهی کلاه کیانی بسر چو کیکاوس که افسر عظمت بر فراز کیوان داشت بخسروی، همۀ بندگان او پرویز جهان بصحبت شیرین به زیر فرمان داشت ز نای حسن همی زد نوای یا بُشری جمال یوسفی اندر چه زنخدان داشت صبا دمید خور آسا ز مشرق ایران مگر که ذره ای از تربت خراسان داشت محل امن و امانی که وادی ایمن هر آنچه داشت از آن خطۀ بیابان داشت مقام قدس خلیل و منای عشق ذبیح که نقد جان بکف از بهر دوست قربان داشت مطاف عالم امکان ز ملک تا ملکوت که از ملوک و ملک پاسبان و دربان داشت بمستجار درش کعبه مستجیر و حرم اساس رکن یمانی ز رکن ایمان داشت بمروه صفۀ ایوان او صفا بخشید حطیم و زمزم از او آبرو و عنوان داشت مربع حرمش رشک هشت باغ بهشت که پایه برتر از این نُه رواق گردان داشت به قاف قبهٔ او پر نمی‌زند عنقا بر آستانهٔ او سر همای گردان داشت درش چو نقطه محیط مدار کون و مکان هر آفریده نصیبی بقدر امکان داشت شها سمند طبیعت ز آمدن لنگست بدان حظیره امید وصول نتوان داشت فضای قدس کجا رفرف خیال کجا براق عقل در آن عرصه گرچه جولان داشت در تو مهبط روح الامین و حصن حصین ز شرفۀ شرف عرش و فرش، ایوان داشت قصور خلد ز مقصورۀ تو یافت کمال ز خدمت در آن روضه، رتبه رضوان داشت توئی رضا که قضا و قدر سر تسلیم بزیر حکم تو ای پادشاه شاهان داشت تو محرم حرم خاص لی مع اللهی ترا عیان حقیقت جدا ز اعیان داشت تجلی احدیت چنان ترا بربود که از وجود تو نگذاشت آنچه وجدان داشت جمال شاهد گیتی بهستی تو جمیل که از شعاع تو شمعی فلک فروزان داشت کتاب محکم توحید از آن جبین مبین به چشم اهل بصیرت دلیل و برهان داشت حدیث حسن ترا خواند فالق الاصباح که از افق غسق اللیل را گریزان داشت تو باء بسمله ای در صحیفۀ کونین ز نقطۀ تو تجلی نکات قرآن داشت ز مصدر تو بود اشتقاق مشتقات ز مبدء تو اصالت اصول اکوان داشت مقام ذات تو جمع الجوامع کلمات صفات عز تو شأنی رفیع بنیان داشت حقایق ازلی از رخ تو جلوه نمود دقایق ابدی از لب تو تبیان داشت نسیم کوی تو یحیی العظام و هی رمیم شمیم بوی تو صد باغ روح و ریحان داشت مناطق فلکی چاکر تراست نطاق ز مهر و ماه بسی گوی زر بچوگان داشت فروغ روی ترا مشتری هزاران بود ولی که زهرۀ آن زهره روی تابان داشت بمفتقر بنگر کز عزیز مصر کرم به این بضاعت مزجاه چشم احسان داشت به این هدیه اگر دورم از ادب چه عجب همین معامله را مور با سلیمان داشت @raziolhossein
نمی‌پرسند جز نام رضا را بین خواب از هم رسولانی که می‌گیرند با حیرت جواب از هم توکل می‌کند هر صبح قبل از لمس ایوانت وَ اِلّا می‌گسست از نور گنبد آفتاب از هم مرا با ناامیدی اتحادی بود و در صحنت شبیه جِنّ و بسم‌الله کردیم اجتناب از هم لباسم هر چه باشد زائرم آری به جز عنوان ندارند امتیازی ابر و باران و حباب از هم به رغم مرزها دنیا سراسر زیر مهر توست جدا کی می‌توان کرد آسمان را با طناب از هم؟ "علی آری علی آری علی آری علی مولاست" می‌آید در اذان گلدسته‌هایت را خطاب از هم وضو می‌گیرم و اشکم درون آب می‌ریزد من و حوض حرم گویی که داریم انشعاب از هم چنان اسم تو را با وجد می‌خوانم که نزدیک است بپاشد مثل یک‌تسبیح صحن انقلاب از هم به غیر از خطّ باران بر بسیط صفحه‌ی صحرا روایت کرده چشمان تو را صدها کتاب از هم چه تصویری! ضریحت در دل و دل در ضریح تو دو آیینه هنرمندانه می‌بندند قاب از هم @raziolhossein
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند «هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد کرببلا مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند از آن حریم قدسی ات آقای مهربان «آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند» @raziolhossein
دل را به تو داده آمده تا مشهد با روی گشاده آمده تا مشهد آن کس که فلج بود و شفایش دادی... این بار پیاده آمده تا مشهد @raziolhossein
حریم طوس مگر طور وادی سیناست که روی پاک ، جلوه گاه نور خداست چو کعبه ساحت قدسش مطاف اهل یقین رواق صحن نو و کهنه مروه است و صفاست پیمبران به طواف و فرشتگان در سعی یکی به ذکر نماز و دگر به فکر دعاست شرف برد به مقامش مقام ابراهیم غبار او به رخ زمزم آبرو افزاست به خاک او حجر الاسود استلام کند که پاره ی تن پیغمبر خدا این جاست چنان که در عرفاتت گنه ببخشایند نگاه او قلم محو جرم و عفوخطاست غبار خاک قدم های زائر حرمش صبا برد به شفاخانه ها که محض شفاست شعار نور خدا جلوه ی جمال نبی کمال علم علی نور دیده ی زهراست هماره این در رحمت به سوی مردم باز که حج ملّت ایران و کعبه ی فقراست بگوبه موسی عمران ب کوه طور مرو وگرنه با(ارنی)(لن ترانتیت)اولی است زکوه طوربیاخدمت رضا درطوس که درجمال خدایی اوخداپیداست چه اختلاف لطیفی ب موقع اعجاز میان موسی عمران و زاده ی موساست برای خلقت آن اژدهای هوا انگیز همیشه تکیه ی موسا برآن بلند عصاست ولی امام. نگاهی به نقش پرده فکند زهیبت نظرش شیرزنده شد برخاست یکی به فیض عصاو یکی به نور نگاه ببین تفاوت ره ازکجای تا به کجاست زمین ببوس «ریاضی» که این فضای بهشت حریم حرمت سلطان دین، امام رضاست @raziolhossein
کعبه ی اهل ولاست صحن و سرای رضا شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست  هر که در اینجا کند گریه برای رضا کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟  چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سر دستش برند هدیه برای خدا  ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا نغمه ی قدّوسیان بود به آمین بلند  حیف که خاموش شد صوت دعای رضا یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک  خون جگر جوشد از خشت طلای رضا آر در باب الجواد می شنوم دم به دم  یا ابتای پسر، وا ولدای رضا بوسه به قبرش زدم، تازه زطوس آمدم  باز دلم در وطن کرده هوای رضا گر برود در جنان یا برود در جحیم  بر لبِ میثم بُوَد مدح و ثنای رضا @raziolhossein
مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم کرامت تو به بالای دست می بردم اگر جدا کنی از خود مرا، کم از صفرم و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم گدایی درت از خلق، بی نیازم کرد که در سؤال کسی جز تو را صدا نزدم هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز فزونی کرمت سوی این حرم کشدم زکثرت کرمت ای رئوف اهل البیت خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم مرا میان سگان درت پناه بده و گر نه گرگ گنه حمله کرده می دردم بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک به لطف خویش امام رئوف می خردم مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم نهاده ام به روی خویش نام «میثم» را بهانه ایست قبولم کند، اگر چه بدم @raziolhossein
کتیبه های حریم تو مصحف نورند کبوتران تو در چشم اهل دل حورند نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی که زائرین تو در حشر با تو محشورند نجات، دور سر دوستانتان گردد هلاکت است بر آنان که از شما دورند به زائرین تو نازم که با غم دو جهان به یک نگه که به قبرت کنند مسرورند به راهیان حریم تو می برم حسرت که گرم عمره ی مقبول و سعی مشکورند فرشتگان الهی برای کسب شرف به خاک بوسی این آستانه مأمورند هزار عیسی مریم در این حرم زائر هزار موسی عمران مقیم این طورند سیاه روزی وهابیان ببین که ز تو هزار معجزه دیدند و باز هم کورند گدایی سر کوی تو فوق سلطنت است خوش آن گروه که در این مقام مشهورند ندا دهند در این بقعه روز و شب «میثم» که نارها همه از فیض این حرم نورند @Raziolhossein
می خواست که زنده از شمیم تو شود یا زائر جنت النعیم تو شود آدم اگر از بهشت گندم می خورد می خواست کبوتر حریم تو شود @raziolhossein