eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.9هزار دنبال‌کننده
516 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به خالق بی‌چون و صدر و بدر انام! که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست به حُکم خدا و قول رسول که مستحقّ امامت بُوَد به نصّ کلام امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان به طیّ لسان هفت سبع کرد تمام امام اوست که قائم بُوَد به حجّت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام امام اوست که بخشید سر به روز مصاف بدان امید که بیگانه را برآید کام امام اوست که قرص خور از اشارت او به جای فرض پسین، بازگشت از ره شام امام اوست که انگشتری به سائل داد نهاد مُهر رضا بر لب و نخورد طعام امام اوست که داند رموز منطق طیر نه آن که ره‌زن مردم شود به دانه و دام امام اوست که دست بریده کرد دُرست نه آن که کرد به صد حیله، وصله بر اندام امام اوست که خلق جهان غلام ویند نه آن که از هوس افتد به زیر بار غلام تو ای که اهل حسد را امام می‌دانی! گشای چشم بصیرت، اگر نه‌ای سرسام کدام از آن دو سه در حلّ مشکلات یکی به علم و فضل و هنر داد خصم را الزام؟ کدام از آن دو سه بیگانه، در طریق صواب نهاده‌اند به انصاف و آشنایی گام؟ کدام از آن دو سه یک روز در مصاف و نبرد به قصد دشمن دین برفروخت برق حسام؟ من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک کند ز ظلم به فرزند مصطفی، اِبرام من آن امیر نخواهم که آتش افروزد بر آستانه‌ی کهف انام و صدر کلام من آن امام نخواهم که در خلا و ملا برند تا به ابد مردمش به لعنت، نام به گرد خوان مروّت چگونه ره یابد؟ کسی کش آرزوی نفس کرده گرده و خام قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع چه اعتبار به قول زن و تعصّب عام؟ خسی اگر بگُزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام گُل مراد کجا بشکفد ز غنچه‌ی دل؟ تو را که بوی محبّت نمی‌رسد به مشام میانه‌ی حق و باطل چگونه فرق کند؟ مقلّدی که نداند حلال را ز حرام چه خیزد از دو سه نااهل در علف‌زاری؟ یکی گُسسته مِهار و یکی فکنده لجام اسیر چاه طبیعت کجا خبر دارد که مبطلات کدام است و واجبات کدام؟ به مِهر شاه که اوقات از آن شریف‌تر است که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام وگر نه توده‌ی اخگر شود دمی صد بار ز برق تیغ زبانم سپهر آینه‌فام در آن زمان که شریعت به دست ایشان بود مدار کار شریعت نداشت هیچ نظام دو روزه مهلت ایّام آن سیه‌بختان ز اقتضای قضا بود و گردش ایّام هزار شکر! که این اعتبار بی‌بنیاد چو عمر کوته دون‌همّتان نداشت دوام زند معاویه در آتش جهنّم، سر چو ذوالفقار علی سر برآورد ز نیام به مُبدعی که مسمّا به اسم "اللّه" است! به نور معرفت ذوالجلال و الاکرام! به گوهر صدف کاینات یعنی دل! به انبیای کرام و به اولیای عظام! که در حریم دلم داشت بامداد ازل فروغ روشنی مهر اهل بیت، مقام از ازل آورده مِهر حیدر و آل به خود نساخته از بهر التفاتِ عوام سفینه‌ی دلم از مدح شاه، پُرگهر است گواه حال بدین عِلم، عالم علّام به طوفِ کعبه‌ی اسلام تا چو اهل صفا کبوتران حریم حرم کنند مقام، شکسته باد دل خارجی چو طرّه‌ی دال! خمیده باد قد ناصبی چو حلقه‌ی لام @raziolhossein
قسم به خالق بی‌چون و صدر و بدر انام! که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست به حُکم خدا و قول رسول که مستحقّ امامت بُوَد به نصّ کلام امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان به طیّ لسان هفت سبع کرد تمام امام اوست که قائم بُوَد به حجّت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام امام اوست که بخشید سر به روز مصاف بدان امید که بیگانه را برآید کام امام اوست که قرص خور از اشارت او به جای فرض پسین، بازگشت از ره شام امام اوست که انگشتری به سائل داد نهاد مُهر رضا بر لب و نخورد طعام امام اوست که داند رموز منطق طیر نه آن که ره‌زن مردم شود به دانه و دام امام اوست که دست بریده کرد دُرست نه آن که کرد به صد حیله، وصله بر اندام امام اوست که خلق جهان غلام ویند نه آن که از هوس افتد به زیر بار غلام تو ای که اهل حسد را امام می‌دانی! گشای چشم بصیرت، اگر نه‌ای سرسام کدام از آن دو سه در حلّ مشکلات یکی به علم و فضل و هنر داد خصم را الزام؟ کدام از آن دو سه بیگانه، در طریق صواب نهاده‌اند به انصاف و آشنایی گام؟ کدام از آن دو سه یک روز در مصاف و نبرد به قصد دشمن دین برفروخت برق حسام؟ من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک کند ز ظلم به فرزند مصطفی، اِبرام من آن امیر نخواهم که آتش افروزد بر آستانه‌ی کهف انام و صدر کلام من آن امام نخواهم که در خلا و ملا برند تا به ابد مردمش به لعنت، نام به گرد خوان مروّت چگونه ره یابد؟ کسی کش آرزوی نفس کرده گرده و خام قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع چه اعتبار به قول زن و تعصّب عام؟ خسی اگر بگُزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام گُل مراد کجا بشکفد ز غنچه‌ی دل؟ تو را که بوی محبّت نمی‌رسد به مشام میانه‌ی حق و باطل چگونه فرق کند؟ مقلّدی که نداند حلال را ز حرام چه خیزد از دو سه نااهل در علف‌زاری؟ یکی گُسسته مِهار و یکی فکنده لجام اسیر چاه طبیعت کجا خبر دارد که مبطلات کدام است و واجبات کدام؟ به مِهر شاه که اوقات از آن شریف‌تر است که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام وگر نه توده‌ی اخگر شود دمی صد بار ز برق تیغ زبانم سپهر آینه‌فام در آن زمان که شریعت به دست ایشان بود مدار کار شریعت نداشت هیچ نظام دو روزه مهلت ایّام آن سیه‌بختان ز اقتضای قضا بود و گردش ایّام هزار شکر! که این اعتبار بی‌بنیاد چو عمر کوته دون‌همّتان نداشت دوام زند معاویه در آتش جهنّم، سر چو ذوالفقار علی سر برآورد ز نیام به مُبدعی که مسمّا به اسم "اللّه" است! به نور معرفت ذوالجلال و الاکرام! به گوهر صدف کاینات یعنی دل! به انبیای کرام و به اولیای عظام! که در حریم دلم داشت بامداد ازل فروغ روشنی مهر اهل بیت، مقام از ازل آورده مِهر حیدر و آل به خود نساخته از بهر التفاتِ عوام سفینه‌ی دلم از مدح شاه، پُرگهر است گواه حال بدین عِلم، عالم علّام به طوفِ کعبه‌ی اسلام تا چو اهل صفا کبوتران حریم حرم کنند مقام، شکسته باد دل خارجی چو طرّه‌ی دال! خمیده باد قد ناصبی چو حلقه‌ی لام @raziolhossein
قسم به خالق بی‌چون و صدر و بدر انام! که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست به حُکم خدا و قول رسول که مستحقّ امامت بُوَد به نصّ کلام امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان به طیّ لسان هفت سبع کرد تمام امام اوست که قائم بُوَد به حجّت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام امام اوست که بخشید سر به روز مصاف بدان امید که بیگانه را برآید کام امام اوست که قرص خور از اشارت او به جای فرض پسین، بازگشت از ره شام امام اوست که انگشتری به سائل داد نهاد مُهر رضا بر لب و نخورد طعام امام اوست که داند رموز منطق طیر نه آن که ره‌زن مردم شود به دانه و دام امام اوست که دست بریده کرد دُرست نه آن که کرد به صد حیله، وصله بر اندام امام اوست که خلق جهان غلام ویند نه آن که از هوس افتد به زیر بار غلام تو ای که اهل حسد را امام می‌دانی! گشای چشم بصیرت، اگر نه‌ای سرسام کدام از آن دو سه در حلّ مشکلات یکی به علم و فضل و هنر داد خصم را الزام؟ کدام از آن دو سه بیگانه، در طریق صواب نهاده‌اند به انصاف و آشنایی گام؟ کدام از آن دو سه یک روز در مصاف و نبرد به قصد دشمن دین برفروخت برق حسام؟ من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک کند ز ظلم به فرزند مصطفی، اِبرام من آن امیر نخواهم که آتش افروزد بر آستانه‌ی کهف انام و صدر کلام من آن امام نخواهم که در خلا و ملا برند تا به ابد مردمش به لعنت، نام به گرد خوان مروّت چگونه ره یابد؟ کسی کش آرزوی نفس کرده گرده و خام قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع چه اعتبار به قول زن و تعصّب عام؟ خسی اگر بگُزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام گُل مراد کجا بشکفد ز غنچه‌ی دل؟ تو را که بوی محبّت نمی‌رسد به مشام میانه‌ی حق و باطل چگونه فرق کند؟ مقلّدی که نداند حلال را ز حرام چه خیزد از دو سه نااهل در علف‌زاری؟ یکی گُسسته مِهار و یکی فکنده لجام اسیر چاه طبیعت کجا خبر دارد که مبطلات کدام است و واجبات کدام؟ به مِهر شاه که اوقات از آن شریف‌تر است که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام وگر نه توده‌ی اخگر شود دمی صد بار ز برق تیغ زبانم سپهر آینه‌فام در آن زمان که شریعت به دست ایشان بود مدار کار شریعت نداشت هیچ نظام دو روزه مهلت ایّام آن سیه‌بختان ز اقتضای قضا بود و گردش ایّام هزار شکر! که این اعتبار بی‌بنیاد چو عمر کوته دون‌همّتان نداشت دوام زند معاویه در آتش جهنّم، سر چو ذوالفقار علی سر برآورد ز نیام به مُبدعی که مسمّا به اسم "اللّه" است! به نور معرفت ذوالجلال و الاکرام! به گوهر صدف کاینات یعنی دل! به انبیای کرام و به اولیای عظام! که در حریم دلم داشت بامداد ازل فروغ روشنی مهر اهل بیت، مقام از ازل آورده مِهر حیدر و آل به خود نساخته از بهر التفاتِ عوام سفینه‌ی دلم از مدح شاه، پُرگهر است گواه حال بدین عِلم، عالم علّام به طوفِ کعبه‌ی اسلام تا چو اهل صفا کبوتران حریم حرم کنند مقام، شکسته باد دل خارجی چو طرّه‌ی دال! خمیده باد قد ناصبی چو حلقه‌ی لام @raziolhossein
قسم به خالق بی‌چون و صدر و بدر انام! که بعد سید کونین، حیدر است امام امام اوست به حُکم خدا و قول رسول که مستحقّ امامت بُوَد به نصّ کلام امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان به طیّ لسان هفت سبع کرد تمام امام اوست که قائم بُوَد به حجّت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام امام اوست که بخشید سر به روز مصاف بدان امید که بیگانه را برآید کام امام اوست که قرص خور از اشارت او به جای فرض پسین، بازگشت از ره شام امام اوست که انگشتری به سائل داد نهاد مُهر رضا بر لب و نخورد طعام امام اوست که داند رموز منطق طیر نه آن که ره‌زن مردم شود به دانه و دام امام اوست که دست بریده کرد دُرست نه آن که کرد به صد حیله، وصله بر اندام امام اوست که خلق جهان غلام ویند نه آن که از هوس افتد به زیر بار غلام تو ای که اهل حسد را امام می‌دانی! گشای چشم بصیرت، اگر نه‌ای سرسام کدام از آن دو سه در حلّ مشکلات یکی به علم و فضل و هنر داد خصم را الزام؟ کدام از آن دو سه بیگانه، در طریق صواب نهاده‌اند به انصاف و آشنایی گام؟ کدام از آن دو سه یک روز در مصاف و نبرد به قصد دشمن دین برفروخت برق حسام؟ من آن امام نخواهم که بهر باغ فدک کند ز ظلم به فرزند مصطفی، اِبرام من آن امیر نخواهم که آتش افروزد بر آستانه‌ی کهف انام و صدر کلام من آن امام نخواهم که در خلا و ملا برند تا به ابد مردمش به لعنت، نام به گرد خوان مروّت چگونه ره یابد؟ کسی کش آرزوی نفس کرده گرده و خام قبول عایشه بگذار و بیعت اجماع چه اعتبار به قول زن و تعصّب عام؟ خسی اگر بگُزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد به اعتقاد عوام گُل مراد کجا بشکفد ز غنچه‌ی دل؟ تو را که بوی محبّت نمی‌رسد به مشام میانه‌ی حق و باطل چگونه فرق کند؟ مقلّدی که نداند حلال را ز حرام چه خیزد از دو سه نااهل در علف‌زاری؟ یکی گُسسته مِهار و یکی فکنده لجام اسیر چاه طبیعت کجا خبر دارد که مبطلات کدام است و واجبات کدام؟ به مِهر شاه که اوقات از آن شریف‌تر است که ذکر خارجی و ناصبی کنیم مدام وگر نه توده‌ی اخگر شود دمی صد بار ز برق تیغ زبانم سپهر آینه‌فام در آن زمان که شریعت به دست ایشان بود مدار کار شریعت نداشت هیچ نظام دو روزه مهلت ایّام آن سیه‌بختان ز اقتضای قضا بود و گردش ایّام هزار شکر! که این اعتبار بی‌بنیاد چو عمر کوته دون‌همّتان نداشت دوام زند معاویه در آتش جهنّم، سر چو ذوالفقار علی سر برآورد ز نیام به مُبدعی که مسمّا به اسم "اللّه" است! به نور معرفت ذوالجلال و الاکرام! به گوهر صدف کاینات یعنی دل! به انبیای کرام و به اولیای عظام! که در حریم دلم داشت بامداد ازل فروغ روشنی مهر اهل بیت، مقام از ازل آورده مِهر حیدر و آل به خود نساخته از بهر التفاتِ عوام سفینه‌ی دلم از مدح شاه، پُرگهر است گواه حال بدین عِلم، عالم علّام به طوفِ کعبه‌ی اسلام تا چو اهل صفا کبوتران حریم حرم کنند مقام، شکسته باد دل خارجی چو طرّه‌ی دال! خمیده باد قد ناصبی چو حلقه‌ی لام @raziolhossein