#شام_غریبان_زمینه
#زمینه۲۱
بند اول
«گوشه کنار قتلگاه صدای مادرم میاد»
«از زیر تیر و نیزه ها بوی برادرم میاد»
پیدات نمیکنم چرا؟...کجایی یاحسین کجا...
پاشو داداش ببین که داره چی سر حرم میاد
چقدر سنگ و تیر و نیزه و سنان
افتاده بین مقتلت حسین من
میشنوی صدای خستهی منو؟!
نشسته ام مقابلت حسین من
ای تن غرق خون
در برم حسینم
صدایم کن که من
خواهرم حسینم
بند دوم
«ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست»
«این خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست»
از حال من برادرم ، خبر بده بر پدرم
با خبر از حال حرم اگر که بابای تو نیست...
بلند شو ز جا و حالِ حرمُ
ببین و گریه کن برای خواهرت
من یه زن وحیدم و این همه مرد...
بگو بیاد به یاری من پدرت...
بگو قاتلِ تو...
شکسته سرم رو
گرفته حرامی
دور این حرم رو
بند سوم
نشستهام برابرت ، بلند گریه میکنم
به پارههای پیکرت ، بلند گریه میکنم
وای از سرت وای از تنت ، از قطعه قطعه بدنت
کجاست اون پیرهنت ، بلند گریه میکنم
کی برده از تنت لباس کهنه رو؟
عمامه ات کجاست ای تاج سرم
بمیره خواهرت چرا بدست تو
نیست عقیق یمنی برادرم...؟
کی انگشت تو رو
بریده بی امان
الهی بشکنه
دستای ساربان
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#عاشورا_شور
#قتلگاه
#گودال
دوره کردن بدنت رو یک سپاه ای وای
خون میون گودی افتاده به راه ای وای
اینجوری کافرو هم نمیکشن ای وای
که دارن میکشنت تو قتلگاه ای وای
وای دست و پا نزن
آتیش به قلب اهل خیمه ها نزن
مادر و صدا نزن
هی سر تو به خاک قتلگا نزن
نمیبینه دیگه از عطش چشات ای وای
نمیاد از زیر نیزه ها صدات ای وای
قاتلت داره به صبر میبره ای وای
نمیدونم که چیکار کنم برات ای وای
خنجرش رو تا کشید
سوز صدای خواهر تو رو شنید
اشک فاطمه چکید
سرت رو ، رو دامن مادرت برید
به تنت از خون سر رنگ میزنن ای وای
اگه شمشیر ندارن ، سنگ میزنن ای وای
گرگای وحشی صحرا به تنت... ای وای
بمیرم با نیزه شون چنگ میزنن ای وای
پیرهن و دریدن و
ده نفری رو بدنت دویدن و
هر طرف کشیدن و
تنت رو بین قتلگاه کوبیدن و
دور خیمههات حسین قیامته ای وای
جسم بی سرت پر از جراحته ای وای
دم مغرب شده و رفتن همه ای وای
خولی اومده به فکر غارته ای وای
گشته ختم قائله
سرت به نیزه شد میون هلهله
بسته شد به سلسله
پیش سر عباس دست قافله
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
#شور
حبیبهی اهل بیت ، سیدتی شریفه
طبیبهی اهل بیت ، سیدتی شریفه
بسوی بارِگاهت
نگاه مستمندان
حریمِ تو پناه و
امیدِ نا امیدان
سیدتی شریفه...مولاتی شریفه...
کریم زادهای و ، خودت کریمه بانو
زده فرشته پیشَت ، به حُرمت تو زانو
ارث کَرَم بردهای
از پدرت مجتبی
فدای تو دخترِ
کریم آل عبا
تو دیدهای شد علی ، اکبر ارباً اربا
به خیمه آمد ولی ، تنش میانِ عبا
خون علی اکبر از
عبا سرازیر شد
کنار جسمِ جوان
عموی تو پیر شد
تو دیدهای کربلا ، خیام را غم گرفت
فاطمه بنت الحسین ، به خیمه ماتم گرفت
برادرت بین خون
عروسیاش عزا شد
خونِ تن قاسمت
به پیکرش حنا شد
تو دیدهای علقمه ، وا شده از هم جبین
بگو که سقا فتاد ، به صورتش بر زمین
لشکری از هر طرف
نیزه بر آن تن زدند
«به فرق نورانیَش
عمود آهن زدند»
کنار عمه زینب ، به روی تل رفتهای
دست به سر زدی و ، واعَلِیا گفتهای
«حسین را میزدند
به گودیِ قتلگاه
فِرقَةٌ بالسیوف
و فِرقَةٌ بالرماح»
رنجِ سفر دیدهای ، به کوفه از کربلا
دویدهای روی خار ، شراره شد تا به پا
دیدهای عمه زینب
از این جهان سیر شد
بازوی اهل حرم
بسته به زنجیر شد
کوفهی شوم دیدهای ، شام ندیدی ولی
آتش و خاکستر از ، بام ندیدی ولی
میان بازار شام
کار حرم زار شد
میان نامحرمان
عمه گرفتار شد
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#حضرت_علی_اصغر_واحد
#نیزه
لالا گل پر پر ، لالا علی اصغر
مادر بخواب روی ، نیها علی اصغر
این عقده مونده رو دلم عزیزم
حتی یه بار مادر به من نگفتی
رفتی...ولی مراقب خودت باش
میترسم از رو نیزه ها بیوفتی
وا اصغرا...
ای گل بی خارم ، غمِ تورو دارم
شب تا سحر خیره ، به نیزه بیدارم
رو نیزه چشمای تو نیمه بازه
هنوز خشکه اون لبات بمیرم
خیر نبینه قاتلت الهی
چه نا مرتبه رگات بمیرم
وا اصغرا...
بیا در آغوشم ، کودک بی شیرم
حرف بزن با من ، و گرنه میمیرم
قهری مگه با من علی که حتی
یبار نگام نمیکنی عزیزم
اینهمه ناله میزنم علی جان
یبار صدام نمیکنی عزیزم
وا اصغرا...
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#امام_رضا_شور
یا غریب الغربا...
چیشده عبا بروی سرتون کشیدین آقا؟..
یا غریب الغربا...
بمیرم من که تو این سفر خوشی ندیدین آقا..
قاتلت شبیـــه دومی چـه نامـــرده
مثه مادرت آقا دلت پر از درده...
چرا از خدا طلب میکنی مرگت رو؟
مگه مأمون با دل شما چیکار کرده؟
دلت زاره
خدا میدونه که قلبت از این حرامی بیزاره...
دلت زاره
شب و روز تو سر کنی با طعنههاش چه دشواره...
یا غریب الغربا..
نبینم زهر جفا قلبِتونُ سوزونده آقا
یا غریب الغربا..
به تن نحیفتون دیگه رمق نمونده آقا
شبیه مــارگزیده بروی خاکا...
به خودت میپیچی از زهر جفا آقا
تا که خاکی شد عبای روی دوش تو ؛
زیر لب صدا زدی با گریه وا أُمّا...
زمین خوردی
یه لحظه روضهی مادرتو به خاطر آوردی...
زمین خوردی
با یاد کوچه و چادر خاکی شده پژمردی...
یا غریب الغربا...
روضههای آخرت مصیبت شیب الخضیبه...
یاغریب الغربا...
زیر لب روضه میخوندی با خودت حسین غریبه
مونده عریان توی گودال بدنت ای وای
لشگر کوفه و شام میزننت ای وای
جلو چشم خواهرت تو اون شلوغی ها
زیر سم مرکبا مونده تنت ای وای
تنت پامال
با نیزه مصحفت ورق ورق شد وسط گودال
تنت پامال
به پا شد سر غارت تنت تو قتلگه جنجال...
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#حضرت_زهرا_شور
دستامُ بستن و همه میزدنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
در با لگد شکست روی بدنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
چهل نفر رد شدن از روی تنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
سیلی زدن شکست غرورِ حسنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
میخ در خونه گرفت به پیرهنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
چادرتُ کشیدی روی محسنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
میخندیدن همه به گریه کردنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
کف میزدن همه به جون سپردنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
علی رو کشت تازیونه خوردنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
جلو علی تو کوچه ها کشیدنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
چهل نفر به قتل صبر کشتنت.../ای وای
فاطمه جان غریب گیر آوردنت.../ای وای
اینایی که غریب گیر آوردنت.../ای وای
حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای
لشکریان خیره سر میزدنش.../ای وای
حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای
نیزه زدن خون میچکید از دهنش.../ای وای
حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای
رفت به تاراج عقیق یمنش.../ای وای
حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای
نیزه شکسته جا به جا تو بدنش.../ای وای
حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای
پیرُهَنِش رو پاره کردن تو تنش.../ای وای
حسینتم غریب گیر آوردنش.../ای وای
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#حضرت_ام_البنین_شور
ویلی علی شبلی
میشینم برای ماه آسمون روضه میخونم
ویلی علی شبلی
حالا که شکسته پیشانیِ ماهِ آسمونم
ویلی علی شبلی
ویلی علی شبلی
یه روزی همه بهم ماهِ منو نشون میدادن
ویلی علی شبلی
ماهمُ حتی نشون ماه آسمون میدادن
ویلی علی شبلی
صورت ماه منو نظر زدن...
حالا که پیر شدم
نخل امّیدمُ با تبر زدن
حالا که پیر شدم
بعد کربلا مثه ابر بهارم
مادرت بمیره ای دار و ندارم
میبینی قدّ خمیدهمُ اباالفضل؟
حالا که پیر شدم پسر ندارم...
ویلی علی شبلی
کجایی ببینی از غصهی تو دارم میمیرم
ویلی علی شبلی
تو بقیع تا جون دارم برای تو روضه میگیرم
ویلی علی شبلی
ویلی علی شبلی
نمیدونی که چیکار کرده غم و داغِ تو با من
ویلی علی شبلی
آخه کی وا میکنه مصحفُ با عمود آهن
ویلی علی شبلی
تا که دستاشو بریدن روی زین
همگی خندیدن...
پسرم با صورت افتاد زمین
همگی خندیدن...
به زمین خورد و همه هلهله کردن
طبل جنگی زدن و ولوله کردن
تا که دیدن رو زمین و بی پناهه..
بمیرم که رو تنش هروله کردن..
ویلی علی شبلی
پاره پاره شده جسم تو با زخم بیشماره
ویلی علی شبلی
یه بدن طاقت چهار هزار تا تیر و نی نداره
ویلی علی شبلی
ویلی علی شبلی
تو بگو چهار هزار تا نه! فقط خورده چهل تا
ویلی علی شبلی
بمیرم من چی میمونه دیگه از اون قد و بالا؟
ویلی علی شبلی
الهی خدا منو مرگ بده...
جگرم میسوزه....
الهی خدا منو مرگ بده...
جگرم میسوزه...
ارباً اربا بدنت شبیه اکبر...
مثه گل رو خاک صحرا شدی پرپر
آخه اون قد رشید تو چجوری...
تو یه قبر کوچکی جا شده مادر؟
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#امام_هادی_شور
آقای سامرّا
میشینم روبرو گنبد برا تون روضه میخونم
آقای سامرّا
الهی از غم و غصهی شما زنده نمونم
آقای سامرّا
آقای سامرّا
بمیرم که نیمه شب از سر دیوار رسیدن
آقای سامرّا
با جسارت شمارو گرفتن از خونه کشیدن
آقای سامرّا
بی اجازه اومدن تو خونهتون
بشکنه پاهاشون...
پا گذاشتن وسط کاشونهتون
بشکنه پاهاشون...
گریههای بچه ها رو دیدن ای وای
به غریبی شما خندیدن ای وای
توی کوچهها شما رو مثل حیدر...
بی عمامه بی عبا کشیدن ای وای
غریب آقا واویلا...
آقای سامرّا
بمیرم با گریه میدیدی که قبرت رو میکندن
آقای سامرّا
گریه میکردی و میدیدی به اشگ تو میخندن
آقای سامرّا
آقای سامرّا
چجوری راضی شدن بمونی تو زندانِ تاریک؟
آقای سامرّا
با چه رویی شما رو بردنتون خانِ صعالیک؟
آقای سامرّا
الهی خدا منو مرگ بده
جای تو زندونه
الهی خدا منو مرگ بده
تو کجا ویرونه؟
دلتون از غم و غصهها کبابه
قسمت شما فقط درد و عذابه
اینکه رو خاکای ویرونه نشستین...
روضهی مجسم شامِ خرابه
آقای سامرّا
ظلم شورای سقیفه شما رو به غم نشونده
آقای سامرّا
دومی شما رو تا مجلس مِیْخواری کشونده
آقای سامرّا
آقای سامرّا
متوکل دل پر غصه تونُ عذاب کرده
آقای سامرّا
بی حیا به حضرتت تعارف شراب کرده
آقای سامرّا
پسر حضرت زهرا و عذاب
جگرم میسوزه
حجت الله کجا جامِ شراب؟
جگرم میسوزه
بزمِ مِیْ گساری که جای شما نیست
شهر سامرا ولی شام بلا نیست...
بین مجلس شرابی ولی آقا...
سر پاکِت وسط طشت طلا نیس
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#امام_هادی_زمینه
باحال خسته ، دو دست بسته
پای برهنه ، تو کوچه بازار
نفس بریده ، آخه کی دیده؟
یکی ببینه ، اینهمه آزار؟
نیمه شب دوباره تو خونه ریختن
آقا رو تو کوچه
بی هوا کشیدن
حرمتش رو با ناسزا شکستن
بی عمامه بردن
اشکشو ندیدن
«یا فرج الله ، آجرک الله
ز سامرا این ، خبر آوردن»
برا اهانت ، بین گداها
خانِ صعالیک ، جدّتو بردن
وای من که قبرش رو خصم جانی
بین حجره کنده
جلوی نگاهِش
گریه میکنه در کنار قبرش
بی حیا میخنده
به اشک و به آهش
داره مصیبت ، تو شهر غربت
به کی بگه این ، همه عذابُ؟..
که پیش چشمِ ، مردم نامرد
تعارفش کرد ، جام شرابُ؟..
زیر لب میخونه به یاد عمه
روضه ی اسارت
روضه های شام و
روضه ی لب و چوب خیزران و
روضهی نگاهِ...
مجلس حرام و
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#امام_کاظم_زمینه
آه فی قَعرِ السجون...
بسته با زنجیره دستِ آسمون
گوشهی زندان افتاده نیمه جون
آه فی قعر السجون...
آه فی قعر السجون
گوشهی مطموره بی نام و نشون
جاریه از ساق پاهاش رد خون
آه فی قعر السجون
آه دل تنگه شبا
گریه می کنه برا هجر رضا
اینهمه ساله همراهه با بلا
آه دل تنگه شبا
آه نمناکه هوا
تو سیاه چاله افتاده از نوا
میگه بین گریه خَلِّصنی خدا
آه نمناکه هوا
آه سندی بی حیاست...
اینکه میزندش حجتِ خداست
خدا لعنت کنه ضربهش بیهواست
آه سندی بی حیاست...
آه پَسته نانجیب...
دستاشُ بر گردن بسته نانجیب
بد دهن انگار که مسته نانجیب
آه پَسته نانجیب...
آه میسوزه پرش....
خورده به دیوار مثل زهرا سرش
خاکی و خونینه کل پیکرش
آه میسوزه پرش...
آه غم داره نگاش
میگذره با گریه این روز و شباش
روضه میخونه با اشکای چشاش
آه غم داره نگاش:
آه رخ گلگون کنید
ای ملائک رو در این هامون کنید
قاتلش رو از گودی بیرون کنید
آه رخ گلگون کنید
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#حضرت_ابوطالب_واحد
جواب
یار پیمبر...بابای حیدر...
بند اول
پدرِ بابای خاک است و به عالم مقتدا
بعد عبد المطلب از اولیا از اوصیا...
قالَ مولانا امیرُالمومنین فی وصفِهی:
«إنَّ نورَه قبلَ آدم یُخلَقُ من نورِنا»
منصبم...سگ اولاد او
منم که...خانه آباد او
بند دوم
کافل پیغمبر خاتم شما هستی شما
حجت الله عَلی الارضِ علیٰ مَن فی السَما
حضرت کاظم -که جان عالمی که قربان او-
گفت: «یُحشَر فی القیامه وَجهُهو کَالاَنْبیا»
خانه ام...تا ابد آبادت...
بر سرم...سایه ی اولادت...
بند سوم
تا میان معرکه غوغا و طوفان میشود...
غرق خاک و ولوله تا چرخ گردان میشود
جبرئیل آهسته میگوید به عزرائیل که
مثل اینکه مرتضی عازم به میدان میشود...
رسید و... آسمان طوفان شد
الفرار...بانگ در میدان شد
مولانا حیدر...مولانا حیدر...
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1
#حضرت_ابوطالب_شور
آجرک الله حیدر
شکسته قامت پیغمبر
دیگه شده بدون یاور
سرت سلامت آقا
ز دیده خون میباری
به تن لباس مشکی داری
سر روی زانوهات میزاری
سرت سلامت آقا
عزا گرفته عالم
گرفته آسمون از ماتم
پر از غمه رسولِ خاتم
میریزه اشک چشماش
زبون گرفته زهرا
نشسته غمزده رو خاکا
سر مزار خاکی تنها
میریزه اشک چشماش :
غمت مثه شمشیره
جون منُ داره میگیره
پسر عموم داره میمیره
ببین عمو غریبه
پشت و پناه بابام
جونی نداره دیگه پاهام
نگاهی کن به اشک چشمام
فاطمه بی شکیبه
ناحلة الجسم میشم
عمو اگه نباشی پیشم
چجور تو کوچهها یاری شم؟
بدون تو عموجان
حرامیا نامردن
دستای حیدرُ میبندن
به اشکای علی میخندن
بدون تو عموجان
کوچه پر از دود میشه
دورِ عروسِ تو آتیشه
زمین میوفته بار شیشه
الهی که بمیرم
در با لگد وا میشه
میون خونه غوغا میشه
فاطمهی تو تنها میشه
الهی که بمیرم
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1