eitaa logo
رزم
33 دنبال‌کننده
32 عکس
4 ویدیو
0 فایل
و مگر نه اینکه زندگانی جز با مبارزه، در جانِ آدمیزاد جریان نمی‌یابد؟ پس خوشا به هنگامه‌ی رزم، مرگ را در آغوش کشیدن...
مشاهده در ایتا
دانلود
در چشم او صدها اقاقی خانه داشتند... ~عآبس @razm59
بسم الله الرحمن الرحیم. ✨• خورشیدِ ایران دقیقا نمی‌دانم از چه زمان حب شما در دلم جوانه زد. شاید از همان وقتی که شما را با عبای سبز، در حال پایین آمدن از هواپیما نقاشی کردم. در تصورات کودکانه‌ام، مردی را کشیدم که میلیون‌ها لبخند پای قدمش ریخته شده بود... آن روزها، هنوز جوانه‌ی کوچکی که در دلم زندگی می‌کرد، سوزانده نشده بود. می‌توانستم مهر تو را داشته باشم و نوای انقلابت را با تک به تک سرود‌های مدرسه حس کنم... مدتی گذشت و دور شدم. جوانه‌ی کوچکم یخ زد و پژمرده شد. در تاریکی خاک فرو رفت و چشم بست بر نور کوچکی که حالا در سایه سرمای زمستانِ دلم گم شده بود. کمی طول کشید که زمستان بند و بساطش را جمع کند. البته به اندازه زمستانِ طولانی ایران نبود؛ اما باز هم درد داشت و سرما. مثلِ جوان انقلابی که زیرِ شکنجه ساواک به آزادیِ ایرانش می‌اندیشید، جوانه‌ی من هم دنبال نور بود. دنبال نوری که قاتلِ زمستان باشد... ‌و آن نور، انقلابِ تو بود. چگونه خوابِ نسیان می‌تواند بر تاریخ غلبه کند و نگذارد خاطره‌ی تو را در دلِ پردردش جای دهد؟ تاریخ چگونه‌ می‌تواند مردان و زنانی را فراموش کند که از مقاومتِ تو، جان گرفتند و ایستادند؟ چگونه می‌تواند خون‌های سرخی را از یاد ببرد که با فرمانِ تو جوشیدند علیه ظلم و ظالم؟ خون تا روی زانوها بالا آمد. اشک‌ها روان شدند و عشق، از دردِ ایران فریاد کشید. فریادش به ثمر نشست... آوینی‌ها پا گرفتند، ابراهیم‌ هادی‌ها اسیر تو گشتند و ذوالفقاری‌ها قلب‌شان را تسلیم‌ تو کردند. اهالی عرش به تماشا ایستادند تا دوباره کربلا برپا شود و رحمت، عاشقان را در آغوش کشد... و کربلا برپا شد. کربلایی هشت ساله... تصور کردند که تو خاموش شدی؛ اما، کسانی که نگاه‌شان به تو بود، می‌دانستند راهِ تو هیچگاه خاموشی ندارد. خاموش نمی‌شود خورشید ایران؛ حتی اگر زمستان باشد. تا ابد می‌مانی و تا ابد هستند کسانی که نثارِ انقلاب تو کنند مال و آبرو و جان را... ~عآبس @razm59
هدایت شده از :: اِریحا | آبرنگ ::
•عطر سیب قلم دل بر صحیفه هستی حکایت‌ها می‌نگارد. بسم الله الرحمن الرحیم عطر سیب، دل را آرام می‌سازد و جان را طراوت می‌بخشد. جان‌ آدمی به عشق زندست و زندگی به عشق جریان می‌یابد. آنچه در جان‌های بسیاری جاریست مردگی با توهم عشق است! محبوب عالم را که دریابی تمام هستی نشانه‌ای ز حب او می‌شود. عشق می‌تواند در ذره ذره لحظات زندگی هویدا شود. عشق برای فدا شدن و فنا شدن نیست، فنای در عشق محبوب، کمال حیات و شروع زندگی است. دیده سر بربند که اکنون وقت بندگیست. باید برای عشق زندگی کرد و زیست. زندگی از آن لحظه‌ای آغاز می‌شود که حضور محبوب در گرو بندگیست. آن هنگام که عالمت پیوسته و آغشته به حب باشد، هر گُل و سنگی، هر خار و خاشاکی و هر چه که به چشمت آید نشان محبوب در زمین است، و رهنمودی برای مسیربندگیست. تعلیم تو می‌دهد سنگ و در و دیوار و اگر کور شوی نخواهی فهمید حق را حتی در حضور استادی بیدار. آن هنگام که چشمه دلت زلال گردد و جای آیینه شکستن خود شکنی، غبار تاریکی کنار رفته و ماهیت حقیقی هر چیز را میبینی، چنان که این نور روشنگر این سرا و آن سرا خواهد شد. در این هنگام علاقه به انسان‌ها در وجودت زبانه می‌کشد و دیدن دل‌مردگی ها دلت می‌فشارد. امان از روزگاری که توهم عشق را در وجود بپرورانی، همانند آتشی است که شعله آن باعث خنده شمع می‌شود و چنین شعله‌ای آتش نیست! تو را از وهمی که موجبات نابودی روح درونت را فراهم می‌کند چه سود؟ آزار ارواح زخم خورده برای تو را چه سود؟ نادیده گرفتن کلام حق درونت را چه سود؟ به خودآ که بی‌خدا بودن را چه سود... یا علی مددی✨💚 ✍🏼• @zeynabjalilvand_art
بر پیکر ما، ردِ زخمِ صدها حسرت بر جای مانده. ما زخمی حسرت‌هاییم و آرزوهای دور و دراز. آرزوهایی که ثمر ندادند... عآبس @razm59
دیری نمی‌پاید که سودایت، تمامِ عقلم را به یغما برد. چشمانت، قاتلِ قلبم شود و لبخندت، ضمیرم را در آسمان‌ها به پرواز درآورد.🤍☁️ عآبس @razm59
بسم الله الرحمن الرحیم - و جنگیدن را از یاد نبریم - بعضی از تجربه‌های آدمی همینطور هستند. تمام تلاشت را می‌کنی، شب تا صبح بیدار می‌مانی و ساعت‌ها، از شدت خستگی خوابت نمی‌برد. از تمام توانت استفاده می‌کنی؛ اما سرانجام، نتیجه طوری نمی‌شود که می‌خواستی و انتظار داشتی. تمام تلاش‌هایت زیر پای خودت و امثال خودت و صد البته زمان له می‌شود. زمان موجود بی‌رحمی است‌. درست لحظه‌ای که فکر می‌کنی با تو مدارا می‌کند و می‌توانی همه چیز را با حوصله پیش ببری، تو را عقب می‌راند و با همه‌ی توان، از تو پیشی می‌گیرد. باید تو زمان را مدیریت کنی؛ نه او تو را. رمز پیروزی بر زمان همین است. اینکه در هر حالی او را بپایی و مراقب‌اش باشی تا از غفلتت استفاده نکند و با خنجر زهرآلودش، سینه‌ی تلاش‌هایت را از هم ندرد. اگر خواستی و تلاش کردی و باز هم نشد، اگر باز هم زمان تو را زمین زد، اشکالی ندارد؛ حداقل برای چند بار اول. تو می‌دانی که کم نگذاشته‌ای و در حد توانت جنگیده‌ای‌. مسئله پیروزی و شکست نیست. مسئله افزایش توانِ جنگیدن است. مسئله این است که هنگامی که زمان پشتت را به زمین کوفت، محو آسمان نشوی و بلند شدن را از یاد نبری. و به راستی، کسی چه می‌داند که یک جنگجوی موفق میدان جنگ، چند بار دستخوشِ شکست شده و چند زخم برداشته است؟! بله‌. مسئله این است که در عرصه‌ی بازیِ زندگی، به تمرین‌هایمان بچسبیم و لحظه‌ای اندیشه‌ی حرکت کردن را فراموش نکنیم؛ حتی اگر پیکره‌ی روح‌مان جایگاه زخم‌های بی‌شمار شود و مشکلات، هزاران دستی شوند برای زمین زدن‌مان. حتی اگر مجبور شویم برای لحظاتی، بنشینیم و حرکت نکنیم... ~عآبس @razm59
2_2.mp3
2.83M
[من مهمانِ کوچکِ زمینم...🌍] 🖋:عآبس 🎙:سید میم ح @razm59 http://t.me/AFKARIISM
عطرِ تو در قلبِ ما ماندگار شده. در گوشه‌ای از ذهن ما، همیشه یاد ضریح‌ت پررنگ است. نامِ تو تمامِ داشته‌ی ماست. تمام‌ داشته‌مان... نه شبِ جمعه‌ها، که ما همه‌ی روزهای هفته دلتنگ‌ توییم. نه محرم‌ها، که ما همه‌ی ماه‌ها گریانِ توییم... نه اربعین‌ها، که ما همه‌ی ایام، مشتاقِ پیوستنِ به توییم. تو تمامِ دنیای ما و تمام آخرت مایی... تو تمامِ داشته‌ی مایی. :) ~عآبس @razm59
بسم الله الرحمن الرحیم - مرتضی علی (علیه السلام) - عادت کرده‌ایم از بچگی به اسم شما. انگار بلند که می‌شویم از شما اجازه می‌خواهیم. شاید هم کمک... هر چه هست، تمام اجزای بدن‌ و روح‌مان علی می‌گویند. راستش را بخواهید، شیعه را بدجور سردرگم کرده‌اید... نمی‌داند شما را به چه چیزی تشبیه کند و آخرش اکتفا می‌کند به یک بیت از شهریار عزیز آنجا که می‌گوید: نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... اگر الآن می‌توانیم سینه سپر کنیم و بگوییم "شیعه مرتضی علی‌ام" بخاطر نوای دلنشینِ محمدی بود که رسالتش را تکمیل کرد و گفت: - مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ از همانجا بود ظهورِ عشقی که در رگ‌ جهان جریان یافت. ما عاشقِ همین کلمه سه حرفی‌‌ای شدیم که در این جمله شش کلمه‌ای آمد... عاشقِ اسمی که در قلب ما و اذان مساجد ما حک شد و هر بار وقتی زمین افتادیم صدایش زدیم... او هم جواب داد و پدرانه بالای سرمان نشست. خاکِ روح‌مان را تکاند و دوباره راهی کرد. عاشقِ تویی شدیم که تا ابد ولی و امام و پدر ما هستی(: ~عآبس @razm59
بسم الله الرحمن الرحیم. • دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین سوگند به پاره‌های نور، همان انواری که در نهج‌البلاغه‌ات گرد آمده، که اسلام تو، تشیع تو، قرآن تو، اخلاق تو، انسان تو و کامل تویی. شمشیرت شمشیرِ خدا و غضبت غضب و خشم اوست که خون مشرکان را جاری و خوشه‌های کفر را به آتش می‌کشد. اگر چنین نبود، چرا آسمان به «لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار» شهادت داد؟! • برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن و در پهنای هستی، کسی پیدا می‌شود که گدای مِهر تو نباشد؟ کسی هست که محتاجِ آغوش پدرانه‌ات نباشد و در رنج، ذکر «یا مولا علی» دمساز و یاورش نشود؟ هیهات! آغوش تو، بر روی تمامِ اجزای گیتی باز است و انس و جن و هر آنچه دارای وجود است، بی‌نصیب نیست از محبتِ تو... هیهات! که افتخار ما گداییِ درگاه کسی است که در رکوع انگشتر می‌بخشد، جوانمردی را در حق قاتل خویش تمام می‌کند و یتیم نوازانه، خانه به خانه‌ی کوفه را شبانه اطعام می‌دهد. افتخار ما حب امامی‌ست که یکی از دشمنانش در قصیده‌ی «جلجلیه» به فضائل او اعتراف می‌کند و دیگری بر فضیلت و برتری او شهادت می‌دهد. • بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب کرامت و بخشندگی و رشادت را تو جرعه جرعه به کامِ جنگاورِ جمل ریختی. قدرت، شجاعت، سخنوری و احیای حق، از تو به زینب رسید. مربیِ سقای کربلا و علمدارِ حسین در قیامتِ سال ۶۱ هجری تو بودی. و تو... تو پسری تربیت کردی که در راه خدا حتی از شیرخواره‌اش هم گذشت. پسری که همچنان آسمان و زمین بوی خون به ناحق ریخته شده‌ی او را می‌دهند. پسری که با هفتاد نفر، جلوی ظلمِ ظالمانِ زمان خویش ایستاد و هنوز هم این حسین است که بر بلندای تاریخ، قیام علیه ظلم و ظالم را رهبری می‌کند. • به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت مگر نه آنکه یک دعای تو، برای تمام آخرت ما کافیست؟ و مگر نه آنکه شرط پذیرفته شدن ایمان، پذیرفتن ولایت تو و اطاعت از توست؟ مگر نه آنکه اگر همه بر محبتت اتفاق داشتند، خداوند احد و واحد آتش دوزخ را خلق نمی‌کرد؟ و مگر نه آنکه میزان و معیار اعمال فرزندان آدم تویی؟ پس نثار تو باد تمام هستی و زندگیِ ما. فدای یک لبخند رضایت تو جان ما، مال ما، آبروی ما و پدران و مادران و فرزندان‌مان؛ که حتی دانشمند مسیحی هم زبان به مدح تو گشوده آنجا که گفته: « اگر بگویم تو از مسیح بالاتری دینم نمی‌پذیرد و اگر بگویم او از تو بالاتر است وجدانم نمی‌پذیرد.» • که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را فرمودی: «حب ما بدون عمل بی‌ثمر است» و من چنینم: با قلبی مملو از آلودگی‌ها و تیرگی‌ها، چشمی که روشنایی راه هدایت را می‌بیند و گوشی که نوای حق را می‌شنود؛ اما فرمان نمی‌برد. حال آنکه ادعا دارم پیرو مردی هستم که سهم بیت‌المال را مساوی تقسیم می‌کرد و با اینکه خلیفه‌ی جامعه بود، پوشش و غذایی همچون فقیرترین افراد داشت. چه آفت و بلایی بالاتر از دور بودنِ عملم از عملِ تو؟ و چه خسرانی شدیدتر از نارضایتی تو از من آن هنگام که وقتِ عمل به وعده‌ی من یمت یرنی می‌رسد؟ غدیر هنوز هم غریب است و اگر چنین نبود، ولیِ دوازدهم در غیبت به سر نمی‌برد. پس عیدیِ ما از دستان پر مِهر تو همین باشد... اینکه یاری‌مان دهی در زمین زدن نفس و منیت و گناه در راه ظهور و رزم‌مان را متصل کنی به دولت کریمه‌ی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف. ~عآبس @razm59