eitaa logo
تشکل طلبگی ربیون
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
84 ویدیو
70 فایل
وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ پوشش فعالیتها و ارائه محتوای تولیدی تشکل طلبگی ربیون مشهد @Admin_rebbiion
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 گزارش حجت‌الاسلام ، مسئول گروه تبلیغی ، از تبلیغ دهه اول محرم ۱۴۴۴، شهرستان لایین "بسم الله الرحمن الرحیم 🔹گروه تبلیغی در محرم سال ۱۴۰۱ هجری شمسی، تصمیم به تبلیغ در شهرستان و روستاهای اطراف گرفت. 🔹حرکت کاروان تبلیغی، روز پنجشنبه ششم مرداد، ساعت ۱۸ از محل دفتر ربیون بود. 🔹شهر خوش آب و هوای لایین نو، در ۳۵کیلومتری شهرستان کلات نادری واقع شده است. این شهرستان، به تازگی از روستا به شهر تبدیل شده است و حدود ۹۰۰ خانوار در این شهرستان زندگی میکنند. 🔹 تعداد چهارده مبلغ مرد در تبلیغ امسال حضور داشتند. اما اتفاقی که امسال برای اولین بار در گروه تبلیغی ما رخ داد، این بود که یازده مبلغ خانم نیز در این تبلیغ همراه مردان حضور داشتند؛ که در واقع همسران این مبلغان بودند. 🔹هفت کودک هم چراغ خوش رنگ جمع تبلیغی امسال‌مان بودند. 🔹از آنجایی که تصمیم ما بر تبلیغ جمعی بود، اسکانِ تمام مبلغان در یک محل و در خود شهر لایین نو قرار داشت. 🔹برنامه‌ی روزانه تبلیغ نیز بدین صورت بود که تمامی مبلغان در شهر لایین‌نو اسکان داشتند و هر روز عصر به روستاهای اطراف لایین نو اعزام می‌شدند و آخرشب بازمی گشتند. 🔹هرروز صبح تا غروب هم جلسات انتقال تجربیات و کارگاه های مهارتی برگزار می‌شد و مبلغین به جمع بندی محتوا و روضه‌ی خود می پرداختند. همچنین چند دیدار هم با برخی مسئولین شهرستان و خانواده‌های محترم شهدا صورت گرفت. 🔹مبلغین به ترتیب زیر به روستاهای اطراف اعزام شدند: حجج اسلام و در مساجد شهر لایین‌نو منبر می‌رفتند. حجت‌الاسلام در روستای سلطان آباد، حجت الاسلام در روستای حاجی‌آباد، حجت‌الاسلام و در روستای بابارمضان، حجت‌الاسلام در روستای کرناوه شیرین، حجت الاسلام در روستای کریم آباد، حجت الاسلام در روستای سنگ دیوار، حجت‌الاسلام در روستای احمدآباد، حجت‌الاسلام و در روستای رباط، و حجت‌الاسلام نیز منبر هیئت روزانه مبلغین به‌ عهده‌شان بود." 💠تشکل طلبگی ربیون 🌐@rebbiion
🔰هشتم محرم ۱۴۴۴ (۱۵مرداد۱۴۰۱ شمسی)خانه‌ی مادر بزرگوار میهمان بودیم. 🔹با چهار نفر از دوستان مزاحم مادر شهید شدیم. 🔹اولین چیزی که توجه همه‌مان را جلب کرد، منظره‌ی طبیعی فوق العاده‌ی پشت خانه بود که از پنجره دیده میشد؛ شالیزارهای وسیع سبزرنگ، و در ادامه‌ی آن، کوه‌های استوار. 🔹مادر شهید با همان حالت بسیار ساده و دلنشین می‌گفت: حسینعلی و پدرش با همدیگر در جبهه بودند. یکبار که حسینعلی مجروح شد و به خانه آمد، بلافاصله دوباره عازم جبهه شد و هر چه او را منع کردیم، زیر بار نرفت. می‌گفت: "من باید به اسلام خدمت کنم." 🔹شهید حسینعلی ترابی مادری مهربان و خوش برخوردی داشت. با اینکه پای ایشان اذیت بود، ولی چندین دقیقه روبروی ما رو زمین نشست و از فرزند شهیدش گفت. تا پایان جلسه نیز، چندین بار اصرار کردند که ناهار را بمانیم... 🔹در انتهای جلسه حجت‌الاسلام روضه‌ی جوان امام حسین، آقا علی‌اکبر رو برای مادر شهید خواند و ثوابش را به روح شهید بزرگوار و پدرشان هدیه کردیم. 💠تشکل طلبگی ربیون 🌐@rebbiion