eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
433 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 هو الشهید| مےدانے آرزوے مادرےام دامادےاٺ بود❤️ اما مُـ‌هــرے ڪہ در شناسنامہ‌اٺ خورد مےارزد بہ تمام آرزوهاے مادرانہ‌ام...💔😔 ..😔
+ دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم .. + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم گم نکنم + دست علی به همراهت.. ، به فدای دل مادراتون💔😭 🌷🌷🌷🌷
🥀🍃 🍃 . . •|| 🌙 . . . +مادر گفٺــ: نرو بمانــ! دلݦــ میخواهد پسرمــ عصاے دسٺمـــ باشد... . +گفٺــ: هرچہ تو بگویـے!!! فقط یڪ سوال... میخواهـے پسرٺ عصاے این دنیایٺ باشد یا آن دنیا... . . مادر چیزے نگفٺ و با "اشڪ" بدرقہ اش ڪرد . . *رفٺ و "شہید" شد . . . 🇮🇷 در آرزوی شهادت 🇮🇷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ @refigh_shahid1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯ 🍃 🥀🍃
🍃یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت میکند .دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم .گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر برای چه بوده است !. راوی: 🌺سالروز شهید