eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
446 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
: [هَر کی آرِزو داشتِه باشِه خِیلی خِدمَت کُنه میشِه...! یِه گُوشِه دِلِت پا بِدِه؛ بَغَلِت کَردَند...! ما بِه چِشم اینارُو اَز این مَدَد بِگیرید مَدَد گِرفتَن اَز رَسمِه دَست بِذار رُو خاکِ قَبر بِگو: " ! بِه حَقِ این شَهید یِه نِگاه بهِ ما بُکُن...! ]
⭕️بخشی از مناجات احمدِ کاظمی 🔹خداوندا فقط می‌خواهم شهید شوم، شهید راهِ تو؛ مرا بپذیر و در جمعِ قرار بده. 👈خداوندا روزیِ می‌خواهم که از همه‌چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحبِ همه‌چیز و همه‌کس هستی و قادر و توانایی
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین… نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی… جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم… . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود… عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا… چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم… . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی… به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم… . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه… آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم… . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران… صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار… حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار… از حال معنوی ام… گذشتم… . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی… هیبت خاصی داشت… مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی … کم آوردم… گذشتم… . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی… انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم… از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم… . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند… انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند… شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد … . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان… . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت… از تا ! فاصله زیاد بود… . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم… خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد… . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت… گاهی،نگاهی 😭🥀💔 محفل رفاقت باشهدا👇👇👇 ══════°✦ ❃ ✦ @refigh_shahid1
💌🍃... ❤️ دوره فتوشاپ را می‌گذراندم و در حد مقدماتی کارهایی انجام می‌دادم. یڪی از کارهایی که از آن لذت می‌بردم😊، نوشتن اسم خودم روی سنگ مزار شهدا به عنوان بود. وقتی عکس طراحی شده‌ام را در گروه دوستان خودم در یڪی از شبکه‌های اجتماعی گذاشتم، همه خوششان آمد. تعداد زیادی از بچه‌های عاشق شهادت پیدا شدند، اما من دلم❤️ به سمت او ڪشیده شد. هم درخواست داد تا برایش طراحی ڪنم. وقتی آن عڪس را فرستادم، خیلی خوشحال شد و به جای خالی محل شهادت اشاره ڪرد. گفتم حالا شهید بشو تا محلش مشخص شود. قبول نڪرد و گفت ڪه محل شهادت را سوریه بنویس، نوشتم. آن‌موقع تخیل بود✨، اما به واقعیت تبدیل شد. آن عڪس در شبڪه‌های اجتماعی خیلی معروف شد.🎈 🦋 🍀•° @refigh_shahid1
❤️🍃 . #شهیدانه ما فکر میکنیم #شهدا یه کار خاصی‌کردن که انقدر پاک بودن و #شهید شدن نه رفیق! واقعیتش اینه که خیلی کارها رو نکردن که #شهید شدن #شهید_حسین_‌معزغلامی •┄═•🍃❤️🍃•═┄• @refigh_shahid1 •┄═•🍃❤️🍃•═┄•۰
🔻همسر شهید: 🔹من در تلفنم نام همسرم را با عنوان ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید📱 و درباره علتش سوال کرد؟ که به ایشان گفتم آنقدر و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من زنده‌ای🌷 🔸قبل از رفتنش برای صدایم زد و گفت شماره‌اش را بگیرم📳 وقتی این کار را کردم دیدم شماره مرا با عنوان" و مسافر بهشت " ذخیره کرده بود😍 و گفت از اول زندگی شریک هم بوده‌ایم و تا آخر خواهیم بود 🔹و فکر نکنی دوری از شما💕 برایم آسان است. اما من با ارزش‌ترین دارایی‌ام را به می‌سپارم و می‌روم🕊 🔸شهید جهانی آنقدر مرا با خانواده انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم✅ شام غریبان امام حسین(ع) بود که در خیمه محله‌مان شمع🕯 روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا قبولش کند من هم وقتی شمع روشن می‌کردم دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود من نیز به شهدا خدمت کنم ومنزلم را قراردهم. 🏡ادرس بیت الشهید: گلبهار پیروزی۷ توس۱۱ شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء برگزاری جلسات مذهبی 🌷 @refigh_shahid1
🌺🌼🍃 امدادگر متولد 1333 در دزفول هیچ‌گاه دوستانش را از قشر خاصی ⁉️ انتخاب نمی‌کرد. حتی گاهی با کسانی دوستی می‌کرد که از نظر ، شباهتی با او نداشتند. وقتی از او می‌پرسیدم: چرا این‌قدر دوستان متفاوت داری؟ می‌گفت: دوستان آدم ها 2⃣ جورند : 🔅 یکی گروهی که تو از وجود آنها استفاده می‌کنی 🔅دیگری کسانی که آنها از تو استفاده می‌کنند و در هر دو حالت فایده‌ای در میان هست. 🔹دوستی با کسانی که پایبند هستند، خیلی خوب است اما در آنها چیز زیادی را تغییر نمی‌دهد. 🔹 هنر آن است که بتوانی در ❤️ کسی رسوخ کنی که با تو و آرمان‌هایت دشمن است. 🔹هنر آن است که بتوانی روی آن تأثیر بگذاری.  اوایل نماز اول وقت خواندن 📿 چندان بین مردم متداول نبود اما از همان روزها تأکید زیادی روی داشت.🙂 او برای نمازش لباس جداگانه‌ای داشت و هر وقت از او می‌پرسیدم که چرا موقع نماز ، لباست را عوض می‌کنی، می‌گفت: چطور موقعی که می‌خواهی به بروی لباس 👚 آراسته می‌پوشی؟ چه مهمانی و دعوتی بالاتر از گفت‌وگو با ؟ نماز مهمانی بزرگی است که خداوند بندگانش را در آن می‌پذیرد. پس بهترین وقت برای مرتب و پاکیزه و منظم بودن است. 💜( )💜 وقتی 🕊 شد ،او را در گلزار شهدای خرمشهر بی ‌آنکه پدرش حضور داشته باشد، به خاک سپردیم .به خاطر ناامن بودن شهر، پیکر او فقط توسط 5⃣ نفر به طور بسیار مظلومانه تشییع شد.خودم قبر را در محل ورودی پادگان دژ کندم… من از ترس 😨 اینکه جنازه دخترم به دست دشمن بیافتد او را به خاک سپردم.. داخل قبر او شدم و کفن را از رویش به کناری زدم. او را بوسیدم و بعد خاک ها را روی تازه گلم 🌸 ریختم. اما پیکر حسینم که به شهیدان کربلا پیوست هرگز پیدا نشد…! 💚( )💚 ✿『 @refigh_shahid1』✿
یه جوری خوب باش که وقتی دیدنت بگن : این زمیني نیست قطعا میشه..♥️=]🙃 ✿ @refigh_shahid1
⚘﷽⚘ علیرضا می گفت: جان من که ارزشی ندارد، من سعادت شهادت را ندارم. یک روز که همه دور هم نشسته بودیم علیرضا پرسید چگونه است؟ خیلی دوست داشت طریقه غسل شهادت را یاد بگیرد که گرفت. خیلی با حجب و حیا بود. حتی در چشم من که مادرش بودم نگاه نمی کرد. ساده زندگی می کرد و لباس نو نمی پوشید. همیشه می گفت: به فکر مردم بی بضاعت باشید.... شبی به خانه آمد در حالی که برگه ای در دست داشت که روی آن نوشته بود اعزام به اسلام آّباد غرب... گفتم: تو که هنوز وقت سربازیت نیست. گفت: در این شرایط، بی غیرتی است اگر نرویم، برای حفظ ناموس و مملکتمان باید برویم. مادر نیز از علیرضا خواست که به جبهه نرود اما او در پاسخ گفته بود: شما در محافل مذهبی شرکت می کنی برای چه؟ نماز می خوانی برای چه؟ مادر! از خون برادرهای ما که انقلاب کردند جوی خون راه افتاده است . ما باید از این انقلاب دفاع کنیم. به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ولادت: ۱۳۴۳/۱/۱ شهر ری شهادت: ۱۳۶۱/۹/۹ سومار @refigh_shahid1
‍ ‍ قرار شد از تو، برای تو بنویسم. تقویم را که ورق زدم، فاصله چهار روزه زمینی و آسمانی‌ات، دلم را لرزاند. هشتمین روز قدم به زمین گذاشتی و چهارمین روز بهار قدم به . پروازی به فاصله بیست و اندی سال می‌گویند نام‌ها روی افراد تاثیر گذارند! مثلا خودِ تو؛ نامت سعید، یعنی و سعادت‌مند. عاقبتت هم ختم به شد. خوشبخت شدی. مادرت می‌گوید عاشق جان بودی وقتی به پابوسی حضرت می‌رفت، سفارش دعای شهادت دادی. را که جز به بها لمس نمی‌توان کرد! به قول آ سِد مرتضی، شهادت هم لباس تک سایزی است که اندازه شدنش شرط و شروط‌ ها دارد! پس بگو بهای لمس عشقت چه بود؟ ؟ ؟ ؟ یا اصلا بهای دیدن چیست؟ همین‌که از دست بشوییم کافیست؟ این‌که خاک به کام بکشیم سایز شهادت می‌شویم؟ یا نه، باید مثل تو و امثال تو شد؟ اصلا مگر شما چگونه‌اید؟! اصلا می‌شود مثل شما شد؟! مثل شما بودن چه شکلیست؟! این روزها دلمان عجیب شکل شما بودن می‌خواهد... فقط تازه کاریم، نابلد راهیم، دستی بلند کن و دست‌گیرمان شو می‌گویند جز از آسمانیان، برای زمین کاری بر نمی‌آید. دعا کن برای‌مان، دعا کن با ، را از دست ندهیم برای دعا کن بهای تو، گر بود خریدارم. به مناسبت سالروز تولد ✍نویسنده: 📆 تاریخ تولد : ۸ فروردین ۱۳۶۸ 📆 تاریخ شهادت: ۴ فروردین ۱۳۹۶ حماء سوریه 🗺مزار: گلزار شهدای
#شهید ....🌹 رفآقت با شما.... دو طرفه است... دوستتان دارم...❤️
شدیم نسلی که: معلوم نیس چه مرگشه... . ادّعای داغون بودن همه شکست عشقی خورده . یه سری بیست چهاری کلش به دست...🚦 زیر ۲۰ سال همه درگیر گل و چت و رل و....🤔 معرفت ها الکی... . همش نقش، همش حرف...🗣👥🗣 . پای عمل همه میکشن کنار....😶😶 . موقع بدبختی ها میفتیم😕 . دریغ از اینکه تو خوشی هامونم ب یادش باشیم . چی ازمون ساختن؟؟؟🤔 یه نسل نا امید به آینده....! پاشید جمع کنید مسخره بازیاتونو...😦 پسره متولد ۷۴ شد . چند ماه بعد شهید میشه و به آرزوش میرسه الان شهادت آرزوی چندتای ما هست؟ فرق ما با این ادم چیه؟؟؟؟🤔 چطور اون میتونه بجای کلش از اعتقاداتش دفاع کنه!؟🙄 بجای زدن رل فور اور و سینگل فور اور تو پروفایلش ، مرد و مردونه تو شناسنامش زدن: در دفاع از شهید شد...!. نسلی شدیم ک بی اعتقادی شده کلاس!😮 فکر میکنیم با فحش دادن پرچم میره بالا....! 🚩🏳 . و هم ک فقط ادعاش مونده....😤😑☹️ چند سال پیش تو همین مملکت هم سن های من و تو رفتن واسه ناموس ملت، واسه امنیت منو تو جون دادن.... . یه نمونه.. سه تا دادیم فقط و فقط برای برگردوند جنازه ی یه .... . اما الان چی...؟؟؟؟ . پسرا مملکتمون به جای غیرت ، زیر پست دخترا.... عکس های برهنه شون رو لایک میکنن و تو کامنت ها اراجیف هایی میگن که سر آدم سوت میکشه ....😮😐 . دخترامون معنای زیبایی رو گم کردن!!! . فکر میکنن هرچی برهنه تر باشن جذاب ترن... . ن اینطور نیست....❗️ با این عکس ها فقط چشمای یه سری آدم بوالهوس رو سیر میکنن😶 . شدیم نسلی که حتی معتقد هامونم داره پاشون میلرزه . بیرون استغفر الله رو لبمونه و سرمون پایین....!😶🙄 . ولی تو چت انگار یهو دین خدا عوض میشه.... . همون دختری که بیرون نامحرمه، تو چت میشه محرم...😦😯 . راحت با هم حرف میزنیم👥🗣 . بجا سنگین و موقر بودن واسه هم عشوه میایم . نه دین این نیست که خشک مقدس باشی...🤔 ولی هرچیزی به جاش . عشوه هاتو بزار واسه همسرت...‍‍‍ . نه یه آدم غریبه ک تو ذهنت باهاش رویاهاتو ساختی... . نه قرار نیست چیزی رو با حرفام به کسی تحمیل کنم . فقط یکم تلنگر.....📵️️️️ تا شاید به خودمون بیایم⚠️ یکی ۲۰ سالشه و مدافع حرم️️️️️ یکی ۲۰ سالشه و درگیر لایک و ....🎮 . یکم به خودمون بیایم نگاه شهدا به ما ست از خودشون مدد بخوایم و یه یاعلی بگیم کار تمومه دستمونو میگیرن بخدا ما فرقی با این بچه ها نداریم... @refigh_shahid1
✍🏻روایت خاطره در طول سالهای داخلی سوریه، الله توانست به کمک ایران و سوریه زیرساخت های جولان را بدست گیرد و پایگاه مهمی در آنجا دایر کند که مسئول اول این پایگاه مغنیه پسر عماد مغنیه بود که در سال 2008 در توافق تبادل اسراء میان اسرائیل و حزب الله آزاد شد... اولین بار وقتی مردم با چهره ای جهاد آشنا شدند که او در مراسم ختم والده شرکت کرده بود درست پشت سر سردار ایستاده بود و به مهمانان خوشامد میگفت گاهی شانه های سردار را میبوسید و سردار گاه برمیگشت و با او نجوا میکرد رابطه ی صمیمانه با این جوان او را در کانون توجهات قرار داد... بر اساس اعلام حزب الله لبنان در ژانویه 2015 سالروز پایان جنگ22 روزه و شکست اسرائیل در این جنگ گروهی از رزمندگان حزب الله در حین بازدید از شرکت های سوریه، مورد حمله موشکی اسرائیل قرار گرفتند و به مقام والای شهادت رسیدند... این بزرگوار نیز در بین آنان بود...
1_3135717.mp3
13.76M
🎥 | ❤️ 🔅 خوشبختی یعنی تو زندگیت امام زمان داری... 🎙 با نوای شهید مدافع حرم ، ➕ به محفل رفیق شهید بپیوندید👇 🆔@refigh_shahid1
‍ دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... ✍️نویسنده: منتظر 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت 🗺محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم @refigh_shahid1
با یه عده طلبه آمدندقم. همه شهید شدند الامحسن. خواب امام حسین(ع)رودیده بود. آقابهش گفته بود: (کارهات رو بکن این باردیگه بارآخرته) یه سربندداده بودبه یکے از رفقاش،گفته بود شهید شدم ببندیدبه سینه ام. آخه از آقا خواسته ام بے سرشهیدشم. باچند تا ازفرماندهان رفته بود توے دیدگاه. گلوله۱۲۰خورده بودوسطشون جنازه اش که اومد،سرنداشت. سربند رو بستیم به سینه اش... روے سربندنوشته بود؛ أنا زائرالحسین علیه اسلام @refigh_shahid1
حاج قاسم سلیمانی..
مَـرد؟ فقـط اونـایـی که قطعه شهدای بهشت زهرا(س) آروم خـوابیـدن ... ┄┅═══✼🍃🌺🍃 @refigh_shahid1 ✼═══┅┄
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ حمید سیاهکالی مرادی ❣❣ شادی روح شهید💙 @refigh_shahid1
••|🦋|•• 🌷 امام صادق (علیه السلام) : ☘ هر ڪس سوره قدر را در وقت سحر و افطار بخواند ، ثواب ڪسی را دارد ڪه در راه خدا شده و در خون خود غلطیده است. 📖 زاد المعاد علامه مجلسی 🦋 ــــــرفیقــــــــشهیدـــــــــــ @refigh_shahid1 ــــــرفیقــــــــشهیدـــــــــــ
لحظه_ای_تفڪر به شوخی به یکی از دوستانم گفتم: من ٢٢ ساعت متوالی خوابیده ام! گفت: بدون غذا؟! همین سخن را به دوست دیگرم گفتم، گفت: بدون نماز؟! واین گونه خدای هر کس را شناختم... مصطفی_چمران🌹 ــــــرفیقــــــــشهیدـــــــــــ @refigh_shahid1 ــــــرفیقــــــــشهیدـــــــــــ
و بالم هوسِ با تو پریدن دارد🕊💚 🍀بالهایم زخمی زمین وزمینیان است... دلم پرواز میخواهد... طبیبم میشوی؟؟🥀🙃 🦋اینجا همچیز عطره حضرت مادر دارد💙 عشــــقـ🖊ـنوشت💌 💔 🌟 اگه میخوای برای پرواز تا بینهایت بسازی (س)😇 http://eitaa.com/joinchat/3140288530C8fb63c2f65
همیشه میگفت دوست دارم یه موقعی شم که تو جامعه، از شهادت خبری نباشه :)💔
همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند... صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته... این ها را کی زده؟ همین   _همت