eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
446 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠حاج حسین یکتا: 🌷بچه ها ! آقا الان اعلام #جهاد کردن اعلام حالت جنگی کردن، پس👈 ما باید آرایش جنگی بگیریم بچه ها!! آرایش جنگی در رفتارمون ، کردارمون ، در نوع نگاهمون به زندگی. 🌷چند وقتِ دارم به این فکر میکنم بچه ها که ما مشکلمون تو این جهاد کجاست؟؟! مشکل ما الان داشتن یک عده آدم پا به کار؛ محکم مومن معتقد بصیر فهیم دست از #دنیا کشیده! هم عهد و پیمان شده،صیغه برادری خونده... صبح به صبح یک دعای #عهد! محکم و واقعی با #امام_زمان عهد بسته پا به رکاب، تَرک زینِ اسب #ولایت ، آماده #عملیات!! شمشیر در دست ، بیدار ، آگاه ، هوشیار! فقط بگه به کجا بزنم؟! کمتر از اینم اصلا محال!! اشکال ما الان👈 نداشتن این جنس آدمِ...!!! @refigh_shahid1🌹
‍ ‍ قهرمانی دیگر از شهر ، در شهریور سال ۱۳۳۵ دیده ب جهان گشود. قهرمان قصه ی ما هر قدر بزرگتر می‌شد ذات پاکش بیشتر مشهود می‌گشت. . دفتر زندگی‌اش را که ورق می‌زنیم، مظهری از را به عین می‌بینیم. ، چون سایر ، مخلص خدای خویش بود. شخصی پرشور، مهربان، متدین و اهل ولایت مردی ، که تا کنون هر چه را در وصفش شنیده‌ام جز به خوبی و نکویی نبوده. به گفته مسئولین مافوق ؛ بینش عمیق فکری، استعداد مناسب ، سرعت عمل و حسنه شهید، از وی شخصیتی قوی و موثر ساخت و جوهره وجودی‌اش را به زیبایی شکوفا کرد.  به صفحه‌ی حق علیه در شهید که می‌رسیم، به روشنی می‌شود دید که چقدر سلحشورانه در عملیات و نبردها شرکت داشتند و به دلیل همین رشادت‌ها و استعداد درخشان و خلوص، به سِمَت جانشین تیپ المهدی(عج) منصوب شدند. با این حال همچون گذشته با وجود زیاد و گرفتاری‌های ، جنگ را در رأس امور خود قرار داد و با همین انگیزه هرگز را ترک نکرد. . و سرانجام ما، در ۲۵اسفند۱۳۶۳ بر اثر برخورد مستقیم گلوله تانک به سنگر ، مورد اصابت قرار گرفت و با پیکری خونین به خیل شهیدان پیوست و به وصال جانان دست یافت و به آرزوی دیرینه خود رسید. درست است که‌ می‌گویند هرکه خدا را شناخت، عاشقش می‌شود و عاشقان به سوی محبوب آسمانی‌شان چه زیباست. باشد چنین پروازی ✍نویسنده: سالروز شهادت
‍ دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... ✍️نویسنده: منتظر 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت 🗺محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم @refigh_shahid1