eitaa logo
این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
447 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
345 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب نگم کی بگم
گفت عمه من که غذا نخواستم
تا سر آوردن خرابه بوی نون گرفت😭
آخه سری که تو تنور خولی رفته...
این بچه روپوش رو کنار زد
عمه این بابای منههه😭😭😭😭😭
چقدر امشب عجیب دلم گرفته بود..😔
هیئت نداریم... روضه نداریم.. گفتم.. یکم روضه بگم حال هوامون تغییر کنه...
امیدوارم تاثیر خودش رو گذاشته باشه
الهی ب رقیه❤️
اگه شماهم دلتون هوای حرم سه ساله حسین رو کرده بگید.. ان شاءالله که تاثیر خودشو گذاشته باشه @kharabeh_sham_313
😭دلتنگی 😭 امروز یه جور دیگه دلتنگ بابام شدم یاد روزایی که از بیرون میومد و من بدو بدو میپریدم تو بغلش بغلم میکرد بوسم میکرد دست روی موهام میکشید و میگفت چقدر بوی خوبی دارن انرژی گرفتم 😭 یادش بخیر چقدر باهام بازی میکرد من اون موقع ها خیلی کوچیک بودم وقتی به سرفه میفتاد صورتش سرخ میشد مامانم بدو بدو اسپری میاورد واسش بعدم میگفت بسه دیگه زهرا بابا خسته شد برو تو اتاقت وقتی اشک تو چشام حلقه زده بود و با لبای اویزون موهام از رو صورتم کنار میزدم و به سمت در میرفتم صدام میزد زهرای بابا نفس بابا عمر بابا کجا میری تو نباشی نفس بابا میگیره بدو بیا بابارو بغل کن تا بابا انرژی بگیره بدو دخترک نازم منم میپریدم تو بغلش و مامان مثل همیشه میگفت بازم موهاتو باز گذاشتی همش میریزی رو صورت بابات... اما بابا میگفت من اینطوری دوست دارم... بابای خوشگلم بابای مهربونم از وقتی از پیشم رفتی موهام همیشه کوتاه کردم چون دیگه کسی نیست موهام شونه کنه چون دیگه کسی نیست موهام بو کنه و بگه بَه بَه انرژی گرفتم دیگه هیچکس نیست بگه دخترم بدو بدو کنه تا موهاش تو آسمون برقصه ... از وقتی تو رفتی من دیگه با شنیدن صدای در خوشحال نمیشم دیگه با ذوق به سمت در بدو بدو نمیکنم .. دیگه هیچکسُ ندارم سرم بذارم روی پاهاش بخابم تا یه وقت تنهام نذاره ... اون روزی که از پیشم رفتی چقدر خوشحال از مهدکودک داشتم برمیگشتم خونه ... اخه اون روز نقاشی بابا و دختری رو کشیده بودم که داشتن توی یک دشت پر از گل بازی میکردن... چقدر دلتنگتم بابایی بهترین بابای دنیا ... ارسالی_اعضا...
سلام عاشقان و منتظران مولا ✋💚 صبحتون پرخیر و برکت ومهدوی 😊 🌹❣ ❇️ امروز ⬇️ ⚜ پنجشنبه ⚜ ☀️ ۲۹ اسفند ١۳۹۸ خورشيدی 🌙 ۲۴ رجب ۱۴۴۱ قمری 🎄 ۱۹ مارس ۲۰۲۰ میلادی 📿 ذکر روز 💯 🍀لا اله الاالله الملک الحق المبین🍀 🦋 👈: ♥️بهترین ثروت و ذخیره انسان است که در راه خدا می دهد. 📘مسندالامام رضا علیه السلام، ج۲، ص۲۰۸💫 ✅سلامتی وجود نازنین مولامون و تعجیل‌ در ظهورشون 🌹 🦋اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وعَجِّل فَرَجَهُم ━═━⊰❀رفیق❀⊱━═━ @refigh_shahid1 ━═━⊰❀شهید❀⊱━═━
راه «» ، «ترڪِ» موقعیت گناه استــ زمینه ۍ گناه دیدی، فرار ڪن....!!!! 🌹🌿🌹🍂 ━═━⊰❀رفیق❀⊱━═━ @refigh_shahid1 ━═━⊰❀شهید❀⊱━═━
براۍ خَرید عقد فقط دو تا حَلقه‌ی نقره گرفتیمـ🌱 که روی هر دویش حَڪ شده بود: تنها رَهِ سَعادت ایمان، جهاد، شهادتـ :))) ♡ ━═━⊰❀رفیق❀⊱━═━ @refigh_shahid1 ━═━⊰❀شهید❀⊱━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر سال این روز ها من مهمانِ شما بودم اما حالا که تقدیر به است امسال را شما مهمان دلم باشید ؛ میزبان شماست دلم ، در دلِ همین شهر گوشه همین اتاق ... حالا همین جا برایم شلمچه و طلاییه است ! + برای دلتنگ هایِ راهیان نور . . . ━═━⊰❀رفیق❀⊱━═━ @refigh_shahid1 ━═━⊰❀شهید❀⊱━═━
🔸نام و نام خانوادگی: علیرضا نوری 🔸محل زندگی: اصفهان/تیران و کروند 🔸تاریخ تولد:۵ مرداد ۱۳۶۶ 🔸محل شهادت: سوریه-شیخ هلال 🔸تاریخ شهادت:۲۹ اسفند ۱۳۹۳ 🔸گلزار: گلستان شهدای نجف‌آباد 🔸شهید ستوان دوم پاسدار «علیرضا نوری» یکی از نیروهای گردان پیاده لشکر ۸ نجف اشرف در جنگ با تروریست‌های تکفیری در 29 اسفند سال 1393 در کشور سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔸🔹 او هنگام شهادت دارای یک فرزند پسر 20 ماهه به نام «علی اکبر» بود. ━═━⊰❀رفیق❀⊱━═━ @refigh_shahid1 ━═━⊰❀شهید❀⊱━═━
🌷 🌷 🔹همسرم بی نهایت دست و دلباز بود.دوست داشت همیشه برای بهترین ها را مهیا کند🎁.در حد توانش برای علی اکبر خرج میکرد.اکثر اوقات با به منزل میامد.حتی وقتی به خرید میرفتیم حتماً برای علی اکبرمان هم خرید می کرد. 🔸قبل از اعزامش به درسال 93 پنج ماه شیراز ماموریت بود.بخاطر وابستگی💞 بیش ازحدی که به من و علی اکبر داشت ، بر خودش واجب میدونست که به ما سر بزند.هرسری که به منزل🏡 میامد برای من یا علی اکبر هدیه🎁 خریده بود.. 🔹یکبار با اصرار خودم هدیه نخرید🚫.گفتم بهتراست به جای اینکه رفتن به بازار و خرید هدیه رو متحمل بشی،این چندساعت⏰ را بگذرونی.چون من و علی اکبرم بینهایت دلتگنشـ💔 میشدیم. 🔸آنشب🌙 برای اولین بار دست خالی به منزل اومد.علی اکبر مثل همیشه سراغ کیف💼 پدرش رفت تا ببینه پدرش این سری چه هدیه ای🎁 برایش .همان لحظه دیدم که همسرم خیلی ناراحت شد😔. 🔹گفت"من الان جواب چی بدم؟!" من وقتی ناراحتی ایشون رو دیدم یکی از بازیهایی که قبلاً برای علی اکبر نگه داشته بودم تا سرفرصت نشانش بدهم را در کیف💼 همسرم گذاشتم .گفت:"خدا نکنه شرمنده زن و بچه اش بشه😓.من خنده ی پسرم را با دنیا عوض نمیکنم. 🔹" یک روز از تماس گرفت☎️ و گفت دوتا عروسک به حرم متبرک کردم و دوست دارم زودتر به دست علی اکبرم برسونم☺️.اما آن کیفی💼 که همیشه باهاش به ماموریت میرفت و آن دیگر ♨️هیچوقت به دست ما نرسید🚫. 🔸 سیب سرخ🍎 خدا شد و درعوض یک جعبه چوبی با پرچم سه رنگ ایران🇮🇷 که علیرضای نازنینم را در آغوش کشیده بود و روح پاکـ🕊 و بلند او، و نام و یاد هدیه ی خدا در بهار94 برای من و علی اکبرم شد👌. ━═━⊰❀رفیق❀⊱━═━ @refigh_shahid1 ━═━⊰❀شهید❀⊱━═━