•﷽•
میگفت که کاش یه روزی به جایی
برسیم که نگاه کردن به غیر امام
حسین(ع) برامون حروم باشه...!
#تلنگر🌱
j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
🇵🇸 شهادت در راه #فلسطیـن و شهادت
به خاطر #قدس نه تنها آرزوی است که
هر مسلمان شرافتمندی آرزوی آن را دارد
بلکه انسانهای آزادیخواه نیز به انجام
چنین کاری افتخار می کنند.
#شهید_سلیمانی
🔷آری #ابراهیـم!...
تو از اولیـن آزادی خواهـان ایـن راه
بودی که ده ها سال قبل آرزوی چنین
راهی را در سر داشتی.
🔷تو آرزوی شهادتت را به آن سوی
مرزها بردی و زمانی که از تو در مورد
آرزویت سوال کردند، شهادت در راه
#اسرائیل را بهترین آرزوی خود خواندی
و این نشانه بی حد و مرز بودن تو بود.
🔷و حال بعد از سالها هنوز هم افق
دیدت فراتر از این سرزمین است و
دست یاری و هدایت گرت آن سوی
مرزها را هم نشانه رفته و این نشانه
عزتی است که خداوند در پی شهادتت
به تو ارزانی داشته.
🔷خوشا به حال تو ابراهیم و خوشا
به حال ادامه دهندگان راهت چون
#سردار_سلیمانی که عزت را در پی
شهادت مظلومانه به دست آوردند.
#این_عزت_مبارک_و_گوارایتان_باد.🌷
j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
Γ•.😆🌿|
.
#طنز جبهه
خندھ حلال🌻
تویسنگر هرڪس مسئولڪاریبود.
یڪ بارخمپارهایآمد وخورد ڪنارسنگر
بهخودمانڪهآمدیم
دیدیمرسولپای راستشرا باچفیهبسته است.😨^
نمیتوانست درستراهبرود
از آن به بعد ڪارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند
ڪمڪم بچهها بهرسولشڪ ڪردند🤨^
.
یڪ شب چفیه را از پایراستشباز ڪردند و بستند بهپایچپش
صبح بلند شدراه افتاد
پایچپش لنگید!
سنگر از خنده بچهها رفترویهوا🤣^
تا میخورد زدنشو مجبورشڪردن تایه هفتهڪارایسنگر رو انجامبده.
خیلیشوخبود🙂^
همیشهبه بچههاروحیه میداد
اصلا بدونرسولخوش نمیگذشت^
#لبخندبزنرزمندھ😄
j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی شنیدنیازعشق❤️🌿
پیشنهاد ویژه دانلود
j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
من هم میخواهم مثلتوباشم
ای ڪه مرا خوانده ای راه نشانم بده😭
.
پیشونےبندها رو
با وسواس زیر و رو میکرد.💯
پرسیدم:
+دنبال چے میگردے؟
-سربندیا زهرا !🌺
+یکےشࢪو بردار ببند دیگه،
چه فرقے داره؟
-نه!آخه من مادࢪ ندارم...😔
.
#یافاطمهالزهرا🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°••••🌴🦋
•
#ڪࢪبلا
📽•|#چݩڊثاݩیہآࢪامش...
|#استۅࢪے...📱
|ڪپے با ذڪࢪ صݪۅاټ📿|
•
°
|j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا
💠 #قسمت_۳۶
صالح درد داشت و خوابش نمیبرد. طول اتاق را راه می رفت و دور بازوی بریده اش را چنگ می زد و لبش را می گزید. هر چه مُسکن خورده بود بی فایده بود. توی آن گیرودار به من هم امر می کرد که از تخت پایین نیایم و حصر استراحت مطلق را نشکنم😔 بی توجه به حکم جدی اش بلند شدم و لباس پوشیدم و به صالح کمک کردم لباسش را عوض کند که او را به بیمارستان برسانم. هر چه امر کرد و دستور داد گوش ندادم. اتومبیل را از حیاط بیرون زدم و او را به اولین بیمارستان رساندم. توی اورژانس پانسمان را عوض کردند و آمپول مُسکن قوی تزریق کردند شاید دردش آرام شود😔 وقتی پانسمان را عوض کردند خیلی اصرار داشت که از اتاق بیرون بروم اما مصرانه ماندم و صالح را تنها نگذاشتم. وقتی پیراهنش را درآورد و جای خالی بازوی بریده اش و زخم های تازه ی بازویش به قلب رنجور و فشرده ام دهان کجی کرد، تحمل دیدنش آنقدر سخت و جانفرسا بود که کمرم خم شد و دستم را به لبه ی تخت صالح گرفتم. صالح با دستش زیر بازویم را گرفت و مرا کنار خودش نشاند.
ــ من که گفتم برو بیرون خانومی😔
ــ نه چیزی نیست صالح جان😔 کمی سرگیجه دارم تو نگران نباش😢
زخمش هنوز تازه بود و از گوشه و کنار زخم باز شده اش چیزی شبیه به خونآبه می آمد. دلم ریش می شد وقتی آن صحنه را می دیدم...😭
"خدایا شکرت"
بی صدا وارد منزل شدیم و به اتاقمان رفتیم. چیزی به اذان صبح نمانده بود و صالح قصد نماز داشت
اما...
نمی دانست بایک دست چگونه باید وضو بگیرد😔😭
سعی کردم آرام از اتاق بیرون بروم. هنوز دوساعت نشده بود که خوابش برده بود. قرار بود دوستانش به دیدنش بیایند. صبحانه را آماده کردم. سعی داشتم در سکوت، خانه رامرتب و تمیز کنم. سلما هم نبود. صحنه ی دلخراش زخم دست صالح که به یادم می آمد تنم می لرزید. نفهمیدم چه شد که استکان چایی از دستم افتاد و هزار تکه شد😖 صالح سراسیمه از اتاق بیرون آمد و نفس زنان گفت:
ــ چی شده؟😳
ــ الهی بمیرم بیدارت کردم؟؟!!😔
ــ اصلا تو چرا از جات بلند شدی؟ می خوای منو سکته بدی؟😡
باز هم صدایش را بلند کرده بود.
ــ چیزی نیست صالح جان. برو استراحت کن الان جمعش می کنم.
دستم را گرفت و با احتیاط مرا از روی خُرده شیشه ها عبور داد و راهی اتاقم کرد. حرکاتش را با حالتی عصبی انجام می داد. "فایده ای نداره... باید بهش بگم😔"
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆طاهــره ترابـی
💠 #فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🔱لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🔱