رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#سلامبرابراهیم۱📚 معجزهاذان با خودم گفتم : ابراهیم با یک اذان چه کرد! یک تپه آزاد شد ، یک عملیات
#سلام برابراهیم
اواخر سال60 13 بود. ابراهيم در مرخصي به سر ميبرد.
آخر شــب بود كه آمد خانه، كمي صحبت كرديم. بعد ديدم توي جيبش
يك دسته بزرگ اسكناس قرار دارد!
گفتم: راستي داداش، اينهمه پول از كجا ميياري!؟ من چند بار تا حالا ديدم
كه به مردم كمك ميكني، براي هيئت خرج ميكني، الان هم كه اين همه
پول تو جيب شماست!
بعد به شوخي گفتم: راستش رو بگو، گنج پيدا كردي!؟
ابراهيــم خنديد وگفت: نه بابا، رفقا اينها را به من ميدهند، خودشــان هم
ميگويند در چه راهي خرج كنم.
فرداي آنــروز با ابراهيم رفتيم بازار، از چند دالان و بازارچه رد شــديم. به
مغازه مورد نظر رسيديم.
مغازه تقريبًا بزرگي بود. پيرمرد صاحب فروشگاه و شاگردانش يك يك با
ابراهيم دست و روبوسي كردند، معلوم بود كاملا ابراهيم را ميشناسند.
بعد از كمي صحبتهاي معمول، ابراهيم گفت: حاجي، من انشــاءالله فردا
عازم گيلان غرب هستم.
پيرمرد هم گفت: ابرام جون، براي بچه ها چيزی احتياج داريد؟
ابراهيم كاغذي را از جيبــش بيرون آورد. به پيرمرد داد وگفت: به جز اين
#اینحکایتادامهدارد
۩﴿زیارتآلیس+۱۰۰مرتبهذکر
اللّٰهُمَّعَجِّلْلِۅَليِّڪْالفَرَج﴾۩
بہ نیت #شھیدابراهیمهادے✨
•قرائت روزِ بیستم
•.˹@refigh_shahidam˼ |ོ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و از تو می پرسند
_زیبایی را کجا می شود یافت؟
•.
『@refigh_shahidam |ོ』
عدهای اول سالشان فروردین است که تلاش میکنند لباس نو در بر کنند، مثل درخت ها
که اول سالشان فــروردین است و لباسهای
نو و تازه به تن می کنند؛
ولی آن ها که اهل سیر و سلوک اند،
اول سالشان ماه مبارک رمــضان است.
آنها به حسابرسـی خود می پردازند که ماه رمضان گذشته، چه درجه ای از مـعنویت
داشته و امســال چه درجه ای دارند؟
ماه مبارک رمضان، برای سالکان کوی دوسـت،
ماه محاســبه است.
-آیتالله جوادی آمـلی
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌙🌿'
#صفـ۴۵۷ـفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊•ا﷽ا•
دعاے #روزهفتم
ماه مبارڪ رمضان 🌙🌱
بہ نیّت شھید ابراهیم هادے✨
Joze 07-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-16.mp3
34.25M
🕊•جزءخوانے قرآن
﴿ قرائت ترتیل جزء هفتم۷﴾
•.˹@refigh_shahidam˼ |ོ
۩﴿زیارتآلیس+۱۰۰مرتبهذکر
اللّٰهُمَّعَجِّلْلِۅَليِّڪْالفَرَج﴾۩
بہ نیت #شھیدابراهیمهادے✨
•قرائت روزِ بیست و یکم
•.˹@refigh_shahidam˼ |ོ
#پیامِ_شما ✨
• سهم ما :
۱۴ صلوات به نیت شهید ابراهیمهادے
جهت حل مشکل این بزرگواران ان شاءالله .
°•🌱|@refigh_shahidam
اخلاص همه چیز را بوجود میآورد اخلاص داشته باش و قوی اش کن !
@refigh_shahidam
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
#سلام برابراهیم اواخر سال60 13 بود. ابراهيم در مرخصي به سر ميبرد. آخر شــب بود كه آمد خانه، كمي صحب
#سلامبرابراهیم
چند مورد، احتياج به يك دوربين فيلمبرداري داريم. چون اين رشــادتها و
حماسه ها بايد حفظ بشه.آيندگان بايد بدانند اين دين و اين مملكت چه طور
حفظ شده.
بعد هــم ادامه داد: براي خود بچه هاي رزمنده هــم احتياج به تعداد زيادي
چفيه داريم.
صحبت كه به اينجا رسيد پسر آن آقا كه حرفهاي ابراهيم را گوش ميكرد
جلــو آمد وگفت: حالا دوربين يه چيزي، اما آقا ابرام، چفيه ديگه چيه؟! مگه
شما مثل آدماي لات و بيكار ميخواهيد دستمال گردن بندازيد!؟
ابراهيم مكثي كرد وگفت: اخوي، چفيه دســتمال گردن نيســت. بچه هاي
رزمنــده هر وقت وضو ميگيرند چفيه برايشــان حوله اســت، هر وقت نماز
ميخوانند ســجاده اســت. هر وقت زخمي شــوند، با چفيه زخم خودشان را
ميبندند و...
پيرمرد صاحب فروشگاه پريد تو حرفش وگفت: چشم آقا ابرام، اون رو هم
تهيه ميكنيم.
فردا قبل از ظهر جلوي درب خانه بودم. همان پيرمرد با يك وانت پر از بار
آمد. سريع رفتم داخل خانه و ابراهيم را صدا كردم.
پيرمرد يك دســتگاه دوربين و مقداري وسايل ديگر به ابراهيم تحويل داد
وگفت: ابرام جان، اين هم يك وانت پر از چفيه.
بعدهــا ابراهيم تعريف ميكرد كــه از آن چفيه ها براي عمليات فتح المبين
استفاده كرديم.
كم كم استفاده از چفيه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد.
#اینحکایتادامهدارد
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚