eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.1هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3هزار ویدیو
376 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @tablijhat13 عنایات و.: @emamrezaii_8 روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 🌙• افطار ششم٦۝ يَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى* و انسان اسیر شد اسیر دنیا و دنیا همچون تار عنکبوت بر دست و پا و جان آدمی زنجیر در زنجیر تنید و اسارت درد همیشگی بشر شد در طول تاریخ و زندان دنیا پر است از انسان‌های ناامید و پر است از دل‌های خرد شده درست مثل آیینه کاری صحن و انقلابی باید تا این زندانیان بدون مرخصی را آزاد کند از این بند در این کوچه‌های تنگ و تاریک دنیا در میان این همه آشنای غریبه در بن بست سیاهی و ناامیدی ناگاه صدایی آرام به گوش رسید دری باز شد و بوی بهشت به مشام رسید و تو در باز کردی و صدا کردی بیا.... و تنها طنین صدای تو بود که زنجیرهای فولادی دنیا را درست مثل لیوان‌های بلور ترک ترک کرد و شکاند آقا شما درد اسارت را بهتر از هر کسی می‌فهمی دلتان کباب است از داغ سالها اسارت پدرتان💔 شما حال ما اسیران را بهتر میفهمی مولای مهربان ما را اسیر خودت کن که اسیر تو بودن عین است حرم تو میکند در دلها و درست مثل کبوترها پروازشان می‌دهد تا سمت الهی به حق امام رضا ع  إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الأِنْقِطَاعِ إِلَيْكَ* برگرفته از ۱.فراز هفتم دعای جوشن کبیر ۲.فراز ششم مناجات شعبانیه 💛
💌 🌙• افطار هشتم۸۝ کَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی  و دنیا آتش گرفت از آتش طمع مردمان نادان و آنان که به دنبال پناهی بودند به سمت تو آمدند تا مأمنی باشی برای خیل عظیم درمانده از درد دنیا و عذاب نزدیک بود تا جان جهان را بگیرد و آدم‌ها در این دوندگی به سوی مقصد عشق کم بیاورند تا آن‌که تو دستمان را گرفتی و لبخندت درست مثل شربت بهار نارنج بود در گرمای مرداد ماه و شما به همه آن‌هایی که دنبال نجات بودند آدرس خانه‌ی خدا را دادی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها و برای هر خانه‌ای دری است و هر دری را کلیدی است و شما کلید‌دار خانه‌ی خدا بودی و هر آن‌ کس که می‌خواست میهمان خانه الهی شود باید اجازه از تو می‌گرفت اینجا ایستگاه هشتم است اینجا آنقدر شلوغ که حتی جای سوزن انداختن هم نیست انگار همه عالم اینجا جمع شده است اینجا صحن عشق است اینجا ایوان آسمان است اینجا بهشتی است که بهشت را از روی آن ساخته‌اند اینجا ایستگاه هشتم است اینجا منزل شماست اینجا مهمانخانه شماست و شما همان معجزه خلقت هستی از شما گفتن مانند چشیدن آب دریاست هر چه بگوییم بیشتر تشنه‌تر می‌شویم به اقیانوس عشق شما اینجا ایستگاه هشتم است و از کنج زاویه عشق حرم دل به گنبد طلای سلطان دل‌ها سلام می‌کنیم یاامام‌رضا شما کریمی و مهربان و دست خالی و مفلس درگاه شما و..... گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟؟ برگرفته از حدیث سلسله الذهب ع
💌 🌙• افطار بیست‌پنجم٥۲۝ اَلتَّوبَةُ عَلی اَربَعِ دَعائِمٍ قطار رمضان با سرعت هر چه تمام‌تر به سوی مقصد حرکت می‌کند به سوی و فطرت✨ و همه‌ی مسافران رمضان به اصل و فطرت پاک خویش بعد از اسارت گناه بازمی‌گردند💝 و و بازگشت به سمت خدا مسیرهایی دارد که هر کدام گاه سخت است و گاه هموار و آن‌کس که برای لباس پاکی به تن کردن به سمت آسمان در حرکت است بر او باد تا آسمانی شود نَدَمٌ بِالقَلبِ وَ استِغفارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالجَوارِحِ ‌وَ عَزمٌ اَن لا یَعُودَ و تا رسیدن به قله و دست‌ انداختن بر ریسمان نجات 🌤 تنها چهار قدم راه است و قدم اول آن است که💖 ظرف از پشمانی گناه بلرزد و از آب مطهر پر گردد و دوم آن که❤️ خویش را به بگشاید و از ابر رحمت الهی طلب باران کند و سوم قدم آن است که💙 تمام مسیر به سمت درّه رفته را برگردد و در صدد عمل برآید و چهارم آن که💚 بر آن عهد که با معبود خویش می‌بندد بایستدد و خود را اصلاح کند و آخرین و مهم‌ترین قدم است قطار سوت می‌کشد و از بیست و پنجمین ایستگاه رمضان نیز با سرعت گذر می‌کند و تنها آن که برای ما می‌ماند است و افسوس از آن که تنها چند نفس مانده تا پایان مهمانی💔 و همیشه مرکب دلهای شکسته بوده است💔 تا به تو برسند و ای کاش تمام ریل‌های قطار🚂 به سمت صحن عتیق تو ختم می‌شد ای مهربان‌ترین سلطان ای امام رئوف💛 برگرفته از حدیث امام جواد ع کشف‌الغمه/ج۲/ص۳۴۹ 💛
💌 🌙• افطار بیست‌هشتم۸۲۝ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ و جهان🌍 با تمام غطمت و جلال بی نظیرش و در عین دارا بودن در محضر او تنها چیزی که برای عرضه دارد است و تهی‌دستی و درماندگی و هر آنچه در زیر این گنبد گیتی است مظهر فقر و نیاز به وجود خداست💚 يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ و انسان دریا دریا نیاز است و حاجت که اگر نبود سرچشمه حیات الهی خشکیده بود خشک تر از کویرهای بی حاصل🥀 و همین انسان نیازمند درمانده به آنچه که نداشت و به وعده‌های خیالی نفس خویش مغرور شد و تنها مرضی است که اگر علاج نشود💉 به بدترین عقوبت‌ها دچار شوی و حتی اگر بار عبادت شش هزار ساله داشته باشی با لحظه‌ای تکبر نیست خواهد شد آنگونه که انگار هیچ وقت نبوده است و سرانجام غرور است و زوال و سقوط إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْر و انسان همواره در سیل دست پا می‌زند و به دنبال راه نجاتی است إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ  و من تنها به زبان آورده‌ام و عملی که بخواهد به چشم بیاید ندارم که عرضه کنم🍂 و با رخت چرک گناه به مهمانی پاکان آمدم و چه بگویم که هر چه از خودم بگویم تنها سیاه کردن کاغذ است و تکرار مکررات🖤 که بارها به تو گفتم و می‌گویم و من انسان من مغرور من نیازمند من خسران‌زده مثل همیشه تنها به سوی تو می‌آیم تویی که مدتهاست دنبالم می‌گشتی و من مثل آهویی بازیگوش همیشه فرار می‌کردم و هیهات از آن که بتوان از تو فرار کرد وَلا یُمکِنُ الفرارُ مِن حُکومَتِک گفتم آهو.... خودت میدانی چقدر حالم بد است آقا جان💔 مهمانی هم تمام شد و من هنوز همان آدم قبل مانده ام یا ضامن آهو💛 ضامن کلاغ سیاه هم می‌شوی؟🖤 برگرفته از ۱.دعای کمیل ۲.سوره عصر ۳.سوره انفطار آیه ۶ ۴.سوره فاطر آیه ۱۵ 🌙
💌 🌙• افطار سۍام۰۳۝ آخرین افطار..... اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ و ما سی شب دست به دست حضرت حق🤝 در کوچه پس کوچه‌های عرش با یکدیگر قدم زدیم و حالا وقت برگشتن به شده است و دلهره است 💔 که می‌بارد از وجودمان ترس از گم شدن دوباره در دنیا و با سفره پربرکت آسمان داغیست جانکاه که به سختی بتوان تحملش کرد و من با تک تک واژه‌های به بزرگی و عظمت تو اقرار کردم و توسل نمودم به نام‌های اعظمت تا مرا دریابی📿 و با تمام واژه‌های گریستم و دریا دریا🌊 بغض‌های فروخفته را در دامان پر از محبتت ریختم و با سطر سطر به تو پناه آوردم از شر آتش‌هایی که بنیان زندگی‌ام را خاکستر کرده بود و 🌱 عاشقانه‌های دونفری من و تو بود که دستم را هر شب به دست حضرت می‌رساند سرم را به عقب برمی‌گردانم بوی گلاب تمام شامه‌ام را پر می‌کند و نور است که چشم را می‌زند و زمزمه‌های صدای ملائک است که گوش را نوازش می‌دهد💫 اما پیش رو دنیاست و ترسی که در دلم مثل اسبی وحشی می‌دود🐎 و بند دلم را پاره می‌کند و من میترسم که گوهر را که در این مسیر به دست آورده‌ام دوباره از کفم برود و من بمانم بیچارگی مولاجانم روزهایم را با عشق تو شروع می‌کنم❤️ و شب‌هایم با رویای شیرین حرمت سر میکنم✨ تمام آنچه اندوخته‌ام و طفل خویش را پیش از آنکه دوباره به خنجر و زنجیر تلف بشود به دست شما می‌سپارم حضرت دلم خیلی تنگ است برای بارگاهت💔 و کویری شده‌ام🍂 که آب سقاخانه‌ات آبادم می‌کند ای مهربان‌ترین عیدی‌ ما چیزی نیست جز نگاه گرم تو یا‌امام‌رضا..... پر از توام به تهی‌دستی‌ام نگاه مکن نگو که هیچ نداری💔 ببین ‌‌تو را دارم💛
💌 🌙• افطار ششم٦۝ يَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى* و انسان اسیر شد اسیر دنیا و دنیا همچون تار عنکبوت بر دست و پا و جان آدمی زنجیر در زنجیر تنید و اسارت درد همیشگی بشر شد در طول تاریخ و زندان دنیا پر است از انسان‌های ناامید و پر است از دل‌های خرد شده درست مثل آیینه کاری صحن و انقلابی باید تا این زندانیان بدون مرخصی را آزاد کند از این بند در این کوچه‌های تنگ و تاریک دنیا در میان این همه آشنای غریبه در بن بست سیاهی و ناامیدی ناگاه صدایی آرام به گوش رسید دری باز شد و بوی بهشت به مشام رسید و تو در باز کردی و صدا کردی بیا.... و تنها طنین صدای تو بود که زنجیرهای فولادی دنیا را درست مثل لیوان‌های بلور ترک ترک کرد و شکاند آقا شما درد اسارت را بهتر از هر کسی می‌فهمی دلتان کباب است از داغ سالها اسارت پدرتان💔 شما حال ما اسیران را بهتر میفهمی مولای مهربان ما را اسیر خودت کن که اسیر تو بودن عین است حرم تو میکند در دلها و درست مثل کبوترها پروازشان می‌دهد تا سمت الهی به حق امام رضا ع  إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الأِنْقِطَاعِ إِلَيْكَ* برگرفته از ۱.فراز هفتم دعای جوشن کبیر ۲.فراز ششم مناجات شعبانیه 💛
💌 🌙• افطار هشتم۸۝ کَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی  و دنیا آتش گرفت از آتش طمع مردمان نادان و آنان که به دنبال پناهی بودند به سمت تو آمدند تا مأمنی باشی برای خیل عظیم درمانده از درد دنیا و عذاب نزدیک بود تا جان جهان را بگیرد و آدم‌ها در این دوندگی به سوی مقصد عشق کم بیاورند تا آن‌که تو دستمان را گرفتی و لبخندت درست مثل شربت بهار نارنج بود در گرمای مرداد ماه و شما به همه آن‌هایی که دنبال نجات بودند آدرس خانه‌ی خدا را دادی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها و برای هر خانه‌ای دری است و هر دری را کلیدی است و شما کلید‌دار خانه‌ی خدا بودی و هر آن‌ کس که می‌خواست میهمان خانه الهی شود باید اجازه از تو می‌گرفت اینجا ایستگاه هشتم است اینجا آنقدر شلوغ که حتی جای سوزن انداختن هم نیست انگار همه عالم اینجا جمع شده است اینجا صحن عشق است اینجا ایوان آسمان است اینجا بهشتی است که بهشت را از روی آن ساخته‌اند اینجا ایستگاه هشتم است اینجا منزل شماست اینجا مهمانخانه شماست و شما همان معجزه خلقت هستی از شما گفتن مانند چشیدن آب دریاست هر چه بگوییم بیشتر تشنه‌تر می‌شویم به اقیانوس عشق شما اینجا ایستگاه هشتم است و از کنج زاویه عشق حرم دل به گنبد طلای سلطان دل‌ها سلام می‌کنیم یاامام‌رضا شما کریمی و مهربان و دست خالی و مفلس درگاه شما و..... گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟؟ برگرفته از حدیث سلسله الذهب ع
💌 🌙• افطار بیست‌پنجم٥۲۝ اَلتَّوبَةُ عَلی اَربَعِ دَعائِمٍ قطار رمضان با سرعت هر چه تمام‌تر به سوی مقصد حرکت می‌کند به سوی و فطرت✨ و همه‌ی مسافران رمضان به اصل و فطرت پاک خویش بعد از اسارت گناه بازمی‌گردند💝 و و بازگشت به سمت خدا مسیرهایی دارد که هر کدام گاه سخت است و گاه هموار و آن‌کس که برای لباس پاکی به تن کردن به سمت آسمان در حرکت است بر او باد تا آسمانی شود نَدَمٌ بِالقَلبِ وَ استِغفارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالجَوارِحِ ‌وَ عَزمٌ اَن لا یَعُودَ و تا رسیدن به قله و دست‌ انداختن بر ریسمان نجات 🌤 تنها چهار قدم راه است و قدم اول آن است که💖 ظرف از پشمانی گناه بلرزد و از آب مطهر پر گردد و دوم آن که❤️ خویش را به بگشاید و از ابر رحمت الهی طلب باران کند و سوم قدم آن است که💙 تمام مسیر به سمت درّه رفته را برگردد و در صدد عمل برآید و چهارم آن که💚 بر آن عهد که با معبود خویش می‌بندد بایستدد و خود را اصلاح کند و آخرین و مهم‌ترین قدم است قطار سوت می‌کشد و از بیست و پنجمین ایستگاه رمضان نیز با سرعت گذر می‌کند و تنها آن که برای ما می‌ماند است و افسوس از آن که تنها چند نفس مانده تا پایان مهمانی💔 و همیشه مرکب دلهای شکسته بوده است💔 تا به تو برسند و ای کاش تمام ریل‌های قطار🚂 به سمت صحن عتیق تو ختم می‌شد ای مهربان‌ترین سلطان ای امام رئوف💛 برگرفته از حدیث امام جواد ع کشف‌الغمه/ج۲/ص۳۴۹ 💛
💌 🌙• افطار بیست‌هشتم۸۲۝ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ و جهان🌍 با تمام غطمت و جلال بی نظیرش و در عین دارا بودن در محضر او تنها چیزی که برای عرضه دارد است و تهی‌دستی و درماندگی و هر آنچه در زیر این گنبد گیتی است مظهر فقر و نیاز به وجود خداست💚 يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ و انسان دریا دریا نیاز است و حاجت که اگر نبود سرچشمه حیات الهی خشکیده بود خشک تر از کویرهای بی حاصل🥀 و همین انسان نیازمند درمانده به آنچه که نداشت و به وعده‌های خیالی نفس خویش مغرور شد و تنها مرضی است که اگر علاج نشود💉 به بدترین عقوبت‌ها دچار شوی و حتی اگر بار عبادت شش هزار ساله داشته باشی با لحظه‌ای تکبر نیست خواهد شد آنگونه که انگار هیچ وقت نبوده است و سرانجام غرور است و زوال و سقوط إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْر و انسان همواره در سیل دست پا می‌زند و به دنبال راه نجاتی است إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ  و من تنها به زبان آورده‌ام و عملی که بخواهد به چشم بیاید ندارم که عرضه کنم🍂 و با رخت چرک گناه به مهمانی پاکان آمدم و چه بگویم که هر چه از خودم بگویم تنها سیاه کردن کاغذ است و تکرار مکررات🖤 که بارها به تو گفتم و می‌گویم و من انسان من مغرور من نیازمند من خسران‌زده مثل همیشه تنها به سوی تو می‌آیم تویی که مدتهاست دنبالم می‌گشتی و من مثل آهویی بازیگوش همیشه فرار می‌کردم و هیهات از آن که بتوان از تو فرار کرد وَلا یُمکِنُ الفرارُ مِن حُکومَتِک گفتم آهو.... خودت میدانی چقدر حالم بد است آقا جان💔 مهمانی هم تمام شد و من هنوز همان آدم قبل مانده ام یا ضامن آهو💛 ضامن کلاغ سیاه هم می‌شوی؟🖤 برگرفته از ۱.دعای کمیل ۲.سوره عصر ۳.سوره انفطار آیه ۶ ۴.سوره فاطر آیه ۱۵ 🌙
💌 🌙• افطار سۍام۰۳۝ آخرین افطار..... اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ و ما سی شب دست به دست حضرت حق🤝 در کوچه پس کوچه‌های عرش با یکدیگر قدم زدیم و حالا وقت برگشتن به شده است و دلهره است 💔 که می‌بارد از وجودمان ترس از گم شدن دوباره در دنیا و با سفره پربرکت آسمان داغیست جانکاه که به سختی بتوان تحملش کرد و من با تک تک واژه‌های به بزرگی و عظمت تو اقرار کردم و توسل نمودم به نام‌های اعظمت تا مرا دریابی📿 و با تمام واژه‌های گریستم و دریا دریا🌊 بغض‌های فروخفته را در دامان پر از محبتت ریختم و با سطر سطر به تو پناه آوردم از شر آتش‌هایی که بنیان زندگی‌ام را خاکستر کرده بود و 🌱 عاشقانه‌های دونفری من و تو بود که دستم را هر شب به دست حضرت می‌رساند سرم را به عقب برمی‌گردانم بوی گلاب تمام شامه‌ام را پر می‌کند و نور است که چشم را می‌زند و زمزمه‌های صدای ملائک است که گوش را نوازش می‌دهد💫 اما پیش رو دنیاست و ترسی که در دلم مثل اسبی وحشی می‌دود🐎 و بند دلم را پاره می‌کند و من میترسم که گوهر را که در این مسیر به دست آورده‌ام دوباره از کفم برود و من بمانم بیچارگی مولاجانم روزهایم را با عشق تو شروع می‌کنم❤️ و شب‌هایم با رویای شیرین حرمت سر میکنم✨ تمام آنچه اندوخته‌ام و طفل خویش را پیش از آنکه دوباره به خنجر و زنجیر تلف بشود به دست شما می‌سپارم حضرت دلم خیلی تنگ است برای بارگاهت💔 و کویری شده‌ام🍂 که آب سقاخانه‌ات آبادم می‌کند ای مهربان‌ترین عیدی‌ ما چیزی نیست جز نگاه گرم تو یا‌امام‌رضا..... پر از توام به تهی‌دستی‌ام نگاه مکن نگو که هیچ نداری💔 ببین ‌‌تو را دارم💛
آن رازها که از همه پوشیده داشتم تنها در این حرم به تو گفتم ، تو محرمی