رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
❇️#سیره_شهدا 🔵#شهید_مدافع_حرم #شهید_جواد_کوهساری ♻️احترام به جانبازان در زندگی شهدا 💙پدر شهید ن
💌#خاطرات_شهدا
💠#شهید_محمد_کاظم_توفیقی
#شهید_محمد_پژمان_توفیقی
🔸همسر شهید نقل میکنند: آقا پژمان از کودکی به ورزش علاقه داشت و در این زمینه موفقیتهای زیادی کسب کرد. رشته اصلی ورزشی ایشان موتورسواری در کلاس موتورکراس۸۰ سیسی و ۲۵۰ سیسی بود و در سال ۱۳۸۸ در رشته موتور کراس مقام اول استانی را کسب کرد. در سال ۱۳۸۹ نیز موفق شد مقام اول استانی و سوم کشوری را کسب کند. همچنین سال ۱۳۹۱ در رشته دوچرخهسواری، مقام اول را به خود اختصاص داد.
🔸همین مهارت ایشان در امر موتورسواری و ماشین سواری بود که باعث شد در سوریه همرزمانش را از اسیرشدن به دست داعشیان نجات دهد و قهرمان من آخرین حکم قهرمانیش را با امضا سیدالشهدا دریافت کند.
🔸شهید محمدکاظم توفیقی در ۱۶بهمن۱۳۹۴ در دفاع از حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها در عملیات آزادسازی دو شهر شیعه نشین نُبُل و اَلزّهرا که چندسال در محاصره تکفیریها بود، به شهادت رسید.
سالروزولادت: ۱۳۷۰/۱۱/۱۰
سالروزشهادت:۱۳۹۴/۱۱/۱۶
محلشهادتنبلالزهراسوریه
سالروزولادت🎊🎉🎈🎂🎈🎉🎊
شادی روح شهید صلوات
اللهمصلعليمحمدﷺوآلمحمدﷺوعجلفرجهم
#شهید_امروز
#خاطرات_شهدا🕊
🍃قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را مرز شرقی سوریه و عراق برسانیمیک جلسه با نیروهای روس داشتیم.
اصغر توی جلسه نبود در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارائه کردیم گفتند:خب،با کدام نیروهای تان میخواهید وارد عمل شوید؟مهدی ذاکر هم هست؟تا این حد بین شان شناخته شده بود.
🍃 اصغر هرچه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز میکردند.
(مهدی ذاکر اسم حاج اصغر بین سپاه نیرو قدس بوده که بعد ها به او اصغر ذاکر میگفتند...)
✍راوی:همرزم شهید
#شهید_اصغر_پاشاپور
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان
و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#خاطرات_شهید ●یکی از بچه محل های شهید که وضع مالی خوبی نداشت و زیاد معتقد نبود بدون این که بفهمه
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید سید محمدجواد حسن زاده
♨️سیّد رستم
💛همسر شهید نقل میکند: آقا سیدجواد همیشه در کار خیر پیشقدم بود و در واسطهگری ازدواج پیشقدمتر. هر کس قصد ازدواج میکرد، اول به سراغ «سید جواد» میرفت؛ آنقدر که در مدت یکسال نامزدی خودش، بیش از پنجاه مراسم نامزدی بهواسطه او به انجام رسیده بود. بعد از شهادتش هم این رسم دیرینهاش ادامه دارد و خیلیها از حاجترواییشان به واسطه شهید حسنزاده گفتهاند.
❤️او در سوریه با نام «سید رستم» معروف بود. قدّ رشید و هیکل ورزیدهای داشت؛ تا جایی که دوستانش به شوخی به او میگفتند: «سعی کن توی کانال و به حالت خمیده و درازکشیده حرکت کنی که داعش تو را نبیند.»
🎂#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💐اللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💐
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
#شهید_امروز
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان
و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🎊مجتبی عزیز میلاد توست و مــــــا باز ؛ ڪبوتر عشقمان را در آسمـانِ خیـال تو پــــــرواز می دهیم ؛
💌#خاطرات_شهدا
#شهید_مدافع_حرم_حسین_آقادادی
▫️همسر شهید نقل میکنند: شهید آقادادی به گفته خودشان از ۱۵سالگی با تاکید پدر مرحومش، نماز شب میخواند و به یاد ندارم نماز شبش ترک شده باشد. تاکید بسیار به نماز جماعت و نماز اول وقت داشت و اگر از سرِ کار به خانه میآمد و در بین راه اذان میشد، به سرعت به نزدیکترین مسجد میرفت و نماز اول وقتش را میخواند.
▫️حسینآقا زیارت عاشورای بعد از نماز صبحش را هیچگاه فراموش نمیکرد و به خاطر میآورم که اگر فرصت کمی برای قرائت زیارت عاشورا داشت در مسیر رفتن به سرکار، زیارت عاشورای امام حسین علیهالسلام، دعای عهد و زیارت امام زمان عَجَّلَاللهتعالیفرجهُالشریف را میخواند. همسرم تاکید میکرد که باید هر صبح تجدید میثاقمان با امام زمان را انجام دهیم.
🎁به مناسبت سالروز ولادت🌸🎊🌸
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💎اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💎
#شهید_امروز
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان
و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
خاطرات شهید ●بعد از نماز با دستش تسبیحات فاطمه زهرا (س) را می گفت. هنگام ذکر هم انگشت هایش را فشار
#خاطرات_شهدا
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم."
● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع)
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰
#شهید_امروز
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان
و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... 🕊 ۲۵ اردیبهشت ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) ، شهید "
#خاطرات_شهدا🕊
✨حسّاسیّت ویژه به بیتالمال
🍃حامد، عزیز دلم و همدمم بعد از فوت پدرش بود. از ابتدای جنگ سوریه در این کشور حضور داشت. سوم فروردینماه پس از پنجبار اعزام از ما خداحافظی کرد. آخرین صحبتهایمان این بود که گفت مراقب خودم باشم و مثل همیشه که محکم هستم، اگر اتفاقی هم افتاد، محکم بایستم. حامد گفت مراقب دخترم باش! او یک دختر کوچولو به نام روشنا دارد.
🍃همیشه میگفت «نیاز است ما به آنجا برویم. مرزهای اسلام جوان میخواهد.» میگفتم آنجا امنیت ندارد و ممکن است اتفاقی برای تو بیفتد، میگفت «شهادت لیاقت میخواهد، اگر قسمت من مُردن باشد، فردا تصادف میکنم؛ پس چه بهتر شهید شوم». او ۲۰فروردین۱۳۹۷ طیّ حملهی هوایی رژیم صهیونیستی به پایگاه هواییT4 سوریه به شهادت رسید.
🍃حامد خیلی در استفاده از اموال بیتالمال حسّاسیّت داشت؛ تا جایی که حتی یک خودکار هم از پادگان با خودش به خانه نمیآورد و میگفت مال خودم نیست. او خیلی در این موارد دقت داشت.
✍راوی:مادر شهید
#شهید_حامد_رضایی
#سالروز_ولادت...🌸🌸🎉🎉🌸🌸
#شهید_امروز
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان
و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰❄️➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
ابراهیم میگفت : میدانی اللهاکبر یعنی چه؟ یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
📍نشانه شیعه بودن....
🔻ابراهیم روزها بسیار انسان شوخ و بذله گویی بود، خیلی هم عوامانه صحبت می کرد.
اما شب ها معمولا قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب می شد. تلاش هم می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. ابراهیم هرچه به این اواخر نزدیک می شد، بیداری سحرهایش طولانی تر بود. گویی می دانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کرده اند.....
🌷شهید ابراهیم هادی 🌷
📕 سلام بر ابراهیم
قهرمان من
رفیق آسمانی من
غیورمرد سرزمینم #ایران
#شهید_ابراهیم_هادی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
#خاطرات_شهدا
🔮 سید نقاش ابراهیم
🌸 پارسال دوباره اوضاع کاری من بهم خورده بود و مشکلات زیادی داشتم.😔😔
یک بار که از جلوی تصویر آقا ابراهیم رد می شدم دیدم به خاطر گذشت زمان، تصویر زرد وخراب شده .
من هم رفتم داربست تهیه کردم و رنگ ها رو برداشتم وشروع به درست کردن تصویر شهید کردم.
باور نکردنی بود .درست زمانی که کار تصویر تمام شد یک پروژه بزرگ به من پیشنهاد شد وخیلی از گرفتاری های مالی ام برطرف شد.😍☺️
سید ادامه داد: آقا اینها پیش خدا خیلی مقام دارند. حالا حالاها مونده که اونها رو
بشناسیم .کوچکترین کاری که برای اونها انجام بدی ، خداوند سریع چند برابرش رو به تو برمی گردونه.😊💜
یکی از دوستان شهید ابراهیم هادی نیزدر جریان اعمال حج طوافی را به نیت ابراهیم انجام داده بود .
شب ابراهیم را خواب دید که از او تشکر کردو گفت: هدیه ات به ما رسید. 😍😍🌹
📚 کتاب سلام بر ابراهیم ۱
"" شادی روح شهدا صلوات ""
🌹 شهید ابراهیم هادی
هدایت شده از حرفاتونෆ࿐•°|ོ
#خاطرات_شهدا ازش پرسیدم چجوری اومدی اینجا؟ گفت با التماس. گفتم چجوری گلوله رو بلند میکنی؟ گفت با التماس. گفتم میدونی آدم چجوری شهید میشه؟ با لبخند گفت با التماس :) + شادی روح شهید مرحمت بالازاده صلوات
💌💌💌💌💌
سلام
ممنون از حضور سبزتون و ارسالی قشنگتون
✌️☺️🌻
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 📿
خاطرات کودکی
پدر مهدی اسباب و وسایل مسجد را در اختیار داشت به همین دلیل در جشن تاجگذاری شاه از او خواسته شد که بلندگوی مسجد را برای برگزاری این مراسم به مدرسه بدهد.
وی از انجام این امر ناراحت و ناراضی بود، مهدی با سن کم ولی تیز بینی و هوش سرشار متوجه شد که پدر از دادن بلندگو امتناع ورزد ممکن است دچار دردسر و مشکل شود به همین دلیل از وی می خواهد دستگاه بلند گو را سپاه دانش ده تحویل دهد و قول می دهد که اجازه نخواهد داد که از این دستگاه برای روز جشن تاجگذاری استفاده شود.
در روز برگزاری مراسم جشن مدرسه را با فرشهای رنگین تزئین نموده بودند و بلندگو نیز در جای مخصوص خود نصب شده بود. عبور سیمهای بلندگو نیز از زیر قالی های مفروش صورت گرفته بود و قرار بود که از بلندگو ساز و آواز پخش شود. به محض شروع جشن و بلند شدن صدای آواز از بلندگو بلافاصله پس از چند دقیقه صدای بلندگو قطع شد و هرکسی را که در روستا از وسایل برقی اطلاع داشت آورده شد ولی هیچ یک از آنها نفهمید که علت قطع دستگاه بلندگو چیست؟ و خرابی آن از کجاست؟ بعداً مهدی به پدر می گوید که با سیم چین یک لای سیم را که زیر فرشها رد شده بود را قطع کرده و هیچ کس علت قطع شدن بلندگو را نفهمیده است.
به قول سردار سلیمانی، حاجمهدی کلید لشکر بود و در جایی دیگر از شجاعت پدر یاد میکرد و میگفت ذرهای ترس در وجود حاجمهدی نبود
#خاطرات_شهدا
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍂🕊🍂❁══┅┄
#خاطرات_شهدا
مادرش می گوید:
یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت،احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت.
پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود.پرسیدم: چکار داشت؟!
گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را در دانشگاه داد!
گفتم: چی؟؟گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای.
من و پدرش با ذوقزدگی گفتیم : رتبه اول؟؟پس چرا خوشحال نیستی؟؟!!
احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم!
در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد!!!....
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟!
میگفت: می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند!
🔅 می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه
#شهید_احمدرضا_احدی
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅══❁🍂🕊🍂❁══┅┄
#خاطرات_شهدا
🔮 بوی ابراهیم را حس میکنم
🌹 پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟
با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم.😔
تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه.😭
اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟
گفت:من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و.
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده.😭
مادر ادامه داد: ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه.😔
چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه.
آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد.😭
سال های بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز می کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت😔
قهرمان من
برادر شهیدم
رفیق آسمانی من
سرباز آقا امام زمان
#شهید_ابراهیم_هادی
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَج
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313