eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
303 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀... ✍ماجرای پپسی نخوردن شهید عباس بابایی👇 آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمی خود چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید یه بار بهش اعتراض😤 کردم و گفتم: این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند پس چرا نوشابه پپسی نمی خری؟؟؟ گفت: چون کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست. 👊 🥀🖤 @Refighe_shahidam313
"چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند،در تمام مدت سرش بالا نیامد... نگاهش هم به زمین دوخته بود...خانم ها که رفتند،رفتم جلو گفتم:تو انقدر سرت پایینه نگاهم نمی اندازی به طرف که داره حرف میزنه باهات،اینا فکر نکنن تو خشک و متعصبی و اثر حرفات کم شه... گفت:من نگاه نمی کنم تا خدا مرا نگاه کند!" 🥀شهید عبدالحمید دیالمه ⛔️ 🥀🖤 @Refighe_shahidam313
چشماش مجروح شد و منتقلش کردن تهران محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید: اقای دکتر مجرای اشک چشم سالمه؟؟ می تونم دوباره با این چشم 😭کنم؟ دکتر پرسید:براچی این سوال رو می پرسی پسرجون؟؟ محسن گفت: چشمی که برا امام حسین(ع) گریه نکند بدرد من نمی خوره😔 {خاطرات زندگی روحانی شهید محسن درودی} 🥀🖤 @Refighe_shahidam313
یه استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید با کراوات بیان جلسه ی امتحان مصطفی کراوات نزد استاد هم دونمره ازش کم کرد نمره ی شهید چمران شد هجده بالاترین نمره... 🥀🖤 @Refighe_shahidam313
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
دوستان ما کانالمون تبادل نداره اگه فکر می کنید کانال مفیده به بقیه هم معرفی کنید که از مطالب استفاده
سلام بزرگوار خوب هستین؟؟؟ میخواستم خدممتون عرض کنم که ما ی کانالی داریم که محتواش 📚 😍 🙃 🤓 👌☺️ 💌😉 ✍ این کانال ما شهدایی است افتخار بدید و قدم👣روی چشم بگذارید🙏🌹 ممنون میشم اگه عضو شید🌺😊 لینک کانال👇 http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 🥀رفیق شهیدم
مشغول صحبت با دوستم بودم که حمید را جلوی خودم دیدن. با صدای آرام گفت: حواست باشه تو این حرف ها بک وقت غیبت نکنین. با تیما و اشاره خیالش را راحت کردم که حواسم هست عزیزم☺️. به کوچکترین حرفی که بوی غیبت داشت واکنش نشان می داد،و سریع بحث را عوض می کرد. می گفت:باید چند تا حدیث درباره غیبت پرینت بگیرم،بزنم به در و دیوار خونه، تا هر وقت می بینیم یادمون باشه،یه وقتی از روی حواس پرتی غیبت نکنیم از زبان همسر شهید✍ |🥀🖤| @Refighe_shahidam313
داشتم به هیکل درشت حسن که جسد اسماعیل را عقب آورده بود، نگاه میکردم و می خندیدم😂! حسن به من گفت: چرا می خندی!؟ گفتم در این فکرم اگه شهید بشی چه کسی تو را به عقب می آورد،خندید و گفت: ناراحت نباش، قول می دهم هیچ کدومتون به زحمت نیفتید، وقتی اون مین مین منفجرشد😖 از اون هیکل درشت فقط پای چپ باقی مانده بود😭. ✨رفیق شهیدم✨ https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
💢دلیل رفتن حمید آقا به سوریه💢 حمید آقا عاشق اهل بیت ع و گوش به فرمان رهبر عزیزمان امام خامنه ایی بودن...وقتی شرایط منطقه رو به این شکل میدیدن تحمل نداشتن و مدام پیگیر اخبار بودن تا ببینن شرایط چه طور پیش میره که خیلی علاقه داشتن برای دفاع به سوریه برن ولی چند باری که نشده بود میگفتن به خدا قسم من باید برم سوریه و عراق و یمن فرق نداره ..من تحمل این همه بی شرمی و هتک حرمت و قتل رو ندارم...و وقتی تهمت بعضی از مردم رو نسبت به مدافعان حرم میشنید خیلی متاثر میشد و میگفت بخدا پولی نمیدن که طرف بخواهد خودشو به خطر بندازه...حتی برگه حق ماموریت رو امضا نکرد تا پولی نگیره و گفت من فقط برای قرب الهی میرم..حضرت امیر المومنین ع فرمودن اجازه ندید دشمن به خانه هایتان برسه منم شیعه هستم و پیرو ،پس لبیک میگم...لبیک یا حیدر لبیک، یا حسین،لبیک یا زینب {شہـید حمید سیاهڪالے مرادی}
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
🌷 🔰او 27 سال داشت و اهل همدان بود. از آن بچه های دوست داشتنی که هر پدری آرزوی آن را دارد. ، متین، خوش رفتار، درسخوان و ... به تازگی هم ازدواج💍 کرده بود. 🔰هر سال در ایام محرم به مناسبت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین🚩 در منزل پدری‌اش مراسم برپا میکردند تا اینکه بنا بر گفته خودش:↯↯   🔰یکی از همان روزها (محرم 1388)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید چیت سازیان را دیدم، چند نفری👥 هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم👌 و به شما سر می زنم.   🔰درحالیکه قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی💔 مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم😢 گفت: شما هم می آیی اما هنوز نرسیده است! 🔰برادرش می گوید: محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود🚫 حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در عجنب و جوش بود. برای مثال همین ، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای☕️ خوردیم که شروع کرد به کردن من که مواظب پدر و مادر باش. 🔰این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم♥️ عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد🚪 و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری بزار تا توی حال خودم با شم. 🔰من رفتم. شروع کرد به خواندن. برگشتم و گفتم: محمد چقدر نماز می خوانی؟😳 کمرت درد می گیرد، خسته میشی. گفت: امیر می خواهم توی این ماه رمضان شوم. 🔰خانه شان را بنده رنگ کردم، در کمدش را باز کردم و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا📸 پر کرده است و بالایشان نوشته بود: ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا🌷 پیدا کردم. 🔰خوب که دقت کردم یک جای روی در کمدش بود، گفتم: محمد عکس یکی از شهدا🌷 رو بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست😬 گفت: آنجا، جای عکس است. راوی: برادر شهید 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط:
🔻شهیدی که رهبری شالش را برای تبرک گرفت 🔅 بچه‌های گردان علی‌اکبر(ع) میرن پیش رییس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) تا دیداری داشته باشند و روحیه‌ بگیرن 🔅 تو مراسم سیدجمال که مسئول تبلیغات گردان بوده و مداح اهل بیت(ع)، برنامه اجرا می‌کنه و جلوی حضرت آقا مرثیه سرایی می‌کنه. 🔅 موقع نماز وقتی حضرت آقا میان شروع کنن نماز رو، سیدجمال که قرار بود مکبر باشه شال سبزش و میندازه رو دوش آقا و میگه اینو می‌ذارم تا تبرک بشه و ان شاء الله در جبهه بشم. 🔅 نماز که تموم میشه و میره شال رو بگیره آقا می‌فرمایند که شما ساداتی و اگه مشکلی نداره این به عنوان تبرک پیش من بمونه که سیدجمال قبول می‌کنه. 🔅 بعداً حضرت آقا به برخی از دوستان لشگر می‌سپرن بیشتر هوای سیدجمال رو داشته باشن و نذارن بره خط که حضورش برا بقیه رزمنده‌ها باعث دلگرمی و قوت قلبه 🔅 اتفاقاً تو عملیات همه مواظب بودن که خط نره و عقبه بمونه، ولی تو شلوغی درگیری‌ها سید هم جلو میره و به آرزوی دیرینه‌اش میرسه و شهید میشه مداح اهل‌ بیت ❀❀ رفیق شهیدم @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁❄️☃❄️❁══┅┄
🌟 | 🔻 تقريباً مهمات ما تمام شده بود ، ابراهيم بچه های بی رمق کانال را در گوشه ای جمع کرد و برايشان صحبت كرد، بچه ها غصه نخوريد حالا كه مردانه تصميم گرفتيد و ايستاديد اگر همه هم شهيد شويم، تنها نيستيم مطمئن باشيد مادرمان حضرت زهرا (س) می آيد و به ما سر ميزند. بغض بچه ها ترکيد، صدای هق هق شان هم هی کانال را پر کرده بود، به پهنای صورت اشک می ريختند. ابراهيم ادامه داد غصه نخوريد، اگر در غربت هم شهيد شويم، مادرمان ما را تنها نميگذارد ! .... 📕 سلام بر ابراهیم @Refighe_Shahidam313 رفیق شهیدم