eitaa logo
رمانهای عاشقانه مذهبی💍❤️
2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
294 ویدیو
113 فایل
﷽ هر روز بیشـــــــتر از دیروز💞🌸 ❣️دوستت دارم❣️ بی اجازه کپی نکن حتی شما دوست عزیز 🌺 #کپی_بالینک_کانال ارتباط وتبلیغات @Ad_noor1
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🥀♥️🍂🥀♥️🍂🥀♥️🍂🥀♥️🥀🍂 ♥️🍂🥀♥️🍂🥀♥️🍂 🍂🥀♥️🥀🍂 ♥️🍂 📕 ♥️ 🖍نویسنده: 🥀 💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم. دفتر چند متری با حلقه دانشجویان فاصله داشت و درست مقابل در دفتر، به او رسیدم. بی توجه به حضورم وارد دفتر شد و در دفتر تنها بود که من پشت سرش صدا بلند کردم :«چیه؟ اومدی گرای بچه ها رو بدی؟» 💠 به سمتم چرخید و بی توجه به طعنه تلخم، با چشمانی که از خشمی مردانه آتش گرفته بود، نهیب زد :«اگه خواستی بری قاطی شون، فقط با نرو!» نمی دانم چرا، اما در انتهای نهیبش، را می دیدم که همچنان نگرانم بود. هیاهوی بچه ها هرلحظه نزدیک تر می شد و به گمانم به سمت دفتر بسیج می آمدند. مَهدی هم همین را حس کرده بود که نزدیکم شد و می خواست باز هم عشقش را پنهان کند که آهسته نجوا کرد :«اینجا نمون، خطرناکه! برو خونه!» و من تشنه عشقش، تنها نگاهش می کردم! 💠 چقدر دلم برای این دلواپسی هایش تنگ شده بود و او باز تکرار کرد :«بهت میگم اینجا نمون، الانه که بریزن تو دفتر، برو بیرون!» و همزمان با دست به آرامی هُلم داد تا بروم، اما من مطمئن بودم دوستانم وحشی نیستند و دلم می خواست باز هم پیشش بمانم که زیر لب گفتم :«اونا کاری به ما ندارن! اونا فقط شون رو می خوان!» از بالای سرم با نگاهش در را می پائید تا کسی داخل نشود و با صدایی که در بانگ بچه ها گم می شد، پاسخ داد :«حالا می بینی که چجوری حق شون رو می گیرن!» 💠 سپس از کنارم رد شد و در حالی که به سمت در می رفت تا مراقب اوضاع باشد، با صدایی عصبانی ادامه داد :«تو نمی فهمی که اینا همش بهانه اس تا کشور رو صحنه کنن! امروز تا شب نشده، دانشگاه که هیچ، همه شهر رو به آتیش می کشن...» و هنوز حرفش تمام نشده، شاهد از غیب رسید و صدای خُرد شدن شیشه های آزمایشگاه های کنار دفتر، تنم را لرزاند. مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد :«از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس ها!» 💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند. مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت. 💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند. باورم نمی شد اینجا است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم. &ادامه دارد..... 🍂🥀♥️🥀🍂♥️🥀♥️🍂🥀♥️🥀🍂 ❌کپی رمان بدون اجازه ممنوع❌
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
❣ 🍁اى دل! بشارت مى ‏دهم 🌼خوش روزگارى مى ‏رسد 🍃یا درد و غم💔 طى مى ‏شود 🌺یا شهریارى مى‏ رسد 🍁گر کارگردان جهـ🌏ــان 🌼باشد "خداى مهربان" 🍃این کشتى طوفان زده 🌺هم بر کنارى مى رسد   🌸🍃
هیئت‌میریم؛ پروفایلامونم‌خفن یآتسبیح‌داریم‌یاانگشـترِعقیق‌ودُر یہ‌عڪسم‌داریم‌توسنگرآۍراهیآن‌نور ! عڪس‌بین‌اݪـحرمین ... نزدیڪ‌اربعین‌استوریاۍحسرت ... وڪلےنشونہ‌كِہ‌باعث‌شده‌بہ خودمون‌میگیم "حــــــــــزب‌اللهــے" وݪےحآجے‌یِ‌نگاه‌بندازببین‌معرفت‌دارۍکه؛ امام‌زمانتم‌حاݪ‌کنہ‌کہ‌توسربازشی !💛 ببین‌چه‌قدر‌‌دغدغه‌داری‌برای‌انقلاب؟ میتونی‌‌‌یه‌کار‌تشکیلاتی‌کنی⁉️
غم مخور جانا در این عالم که عالم هیچ نیست •♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ با خدا زندگی کن😍.. خدا مثل یک مربی دلسوز و سخت کوش مدام(حتی تو خواب) در حال کار کردن با ماست تا ما رشد کنیم و بزرگ بشیم😊 ҉
🌱 ✨🕊 ✍این روزها ... 👌ســـــعے ڪن مـــــدافع قـــــ❤️ـــــلبت باشے ازنـــــفوذ شـــــیطان🐲که باچه کسی چت می کنی مطمئنی نامحرم نیست ☘شاید سخت تر از مدافع حـــــرم بودن مدافع قــــــلب شدن باشد ♥️" الْقَـــــلْبُ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ قـــــلب،حرم خـــــ❣ـــــداوند متعال است 🍂پس درحـــــرم او غیر او را ســـــاڪن نڪن‼️ الا بذڪر الله تطمئن القـــــلوب
قطره ای از دریا💧 ﴿اگࢪ شکࢪ گذاࢪ باشێد ݩعمتم ࢪا بࢪ شما مے افزاێم﴾ 🌷ابراهیم⇦آیه۷
🔹اے ڪه گفتے "عشـ♡ـق" را درمان بہ هجران میڪند .. 🔹ڪاش میگفتے ڪه "هجران" را چہ درمان میڪند؟ 💚 ♨️
•••• دوستم می گفت وقتی چیزی مرا رنج می‌داد، در مورد آن با هیچ کس حرفی نمی‌زدم، خودم در موردش فکر میکردم، به نتیجه می‌رسیدم و به تنهایی عمل میکردم. نه اینکه واقعا احساس تنهایی بکنم، نه... بلکه فکر می‌کردم که انسان‌ها در آخر، باید خودشان، خودشان را نجات بدهند... 🍊🍃
🌹خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی) ✍مسیحیان ،ارمنی ها و ایزدی ها فریاد کمک خواهیشان بلند شده بود از دست داعش ، هیچ کدام از دولت های مسیحی کمکشان نکردند، زن هایشان زیر دست داعشی ها بودند و مردانشان اسیر. تنها مردی که با نیروهایش ایستاد کنارشان و محافظتشان کرد: کسی بود که با قرآن و زیر سایه اهل بیت تربیت شده بود ؛حاج قاسم سلیمانی نماینده کلیمیان ایران در پارلمان بروکسل گفت: اروپایی ها باید خجالت بکشند ؛ تنها کسی که از مسیحیان شرقی دفاع می کند سردار سلیمانی است. یک مسلمان! این کار سردار سلیمانی در حالی است که نمایندگان پارلمان اروپا پا روی پا انداخته اند وآب معدنیشان را می خورند. یک کسی در بیرون از من سوال کرد : چرا این قدر با آمریکا مخالفت می کنید؟ گفتم: یک سوال از شما دارم. آمریکا ۵۰ سال در کشور ما حاکم مطلق بود ، یک نشانی از عملکرد او نشان بدهید که بگویم این بنا ، این راه ، این اتوبان ، این اقدام ، این عمل ...در کنار همه غارت های وسیع ، کار آمریکاست... کشور مصر آیینه روشنی است . تحت سیطره آمریکا تمام اعتبار و آبروی خودشان را از دست دادند... کشور های عربی مثل گدا دنبال کشور های پولدار می دوند.... 📚منبع: کتاب "حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
حضرت امام على عليه ‏السلام: عَلَيْكُمْ بِالاَدَبِ، فَاِنْ كُنْتُمْ مُلوكا بَرَزْتُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ وَسَطا فُقْتُمْ ، وَ اِنْ اَعْوَزَتْكُمُ الْمَعيشَةُ عِشْتُمْ بِاَدَبِكُم؛ ادب بياموزيد، زيرا كه [در اين صورت] اگر پادشاه باشيد، برجسته مى‏ شويد، اگر ميانه باشيد، سرآمد مى‏ شويد و اگر تنگ‏دست باشيد، با ادبتان گذران زندگى مى ‏كنيد. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20 ، ص304 ،ح483
💚امام صادق(علیه السلام): 💎صاحب این امر(حضرت مهدی علیه السلام)🌹 در میان مردم راه میرود ودر بازارهایشان رفت وآمد میکند روی فرش هایشان گام برمیدارد ولی او را نمی شناسند. 📙بحار الانوار،ج ۵۲،ص۱۵۲ 🤲