#تاوان_عشق
#پارت_پانزدهم
#مشکل_آب
مشکلی که ما داریم این است که آب لوله کشی نداریم و باید هر روز یک بار ۵۰ متر شیلنگ را توی کوچه پهن کنیم و از خانه همسایه سر کوچه اگر بهانه نیاورد منبع را پر از آب کنیم و تا یک هفته مصرف نماییم قبلاً خودت این کار را میکردی اما حالا علیرضا مجبور است با هر زحمتی که شده خودم کمکش کنم بالاخره چارهای نیست امروز میخواستم ناهار درست کنم از بخت بد هم آب من به تمام شد و هم کپسول گاز خالی بود با خود گفتم کاش دیروز که آقای میرهاج اینجا بود گاز تمام میشد تا برایمان کپسول را میبرد عوض میکرد اما حالا چارهای نیست باید خودم کار مرد خانه را انجام بدهم قبول کردم تو به جبهه کردستان بروی دندهام نرم میباز کار تو را هم بکنم سر شیلنگ را گرفتم و آن را روی زمین پهن کردم خدا پدر همسایه را بیامرزد خودش شلنگ آب را وصل کرد من رفتم کپسول گاز را برداشتم از در خانه انداختم بیرون و شروع کردم به هول دادن کپسول شوهر پری خانم از خانه بیرون آمد فوری کپسول را برداشت و داخل صندوق عقب ماشین گذاشت و سریع آن را عوض کرد و آورد پولش را به او دادم خوشحالم شدم اما این که کسی به من ترحم کند خوشم نمیآید احساس حقارت میکنم دلم میخواهد حالا که قبول کردم تو برای خدا بروی من هم کارها را خودم انجام بدهم اما بعضی وقتها مردم نمیگذارند روزها خیلی طولانی شده است شبها را که اصلا صحبتش را نکنم عقربههای ساعت خیال حرکت دارند انگار زمان ایستاده است و حرکتی ندارد یا اگر دارد خیلی کند و آهسته میگذرد.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/rerovaneshoheda
کانال رهروان شهدا