eitaa logo
☀️رهروان شهدا 🌹
64 دنبال‌کننده
889 عکس
227 ویدیو
15 فایل
کانال وقف حضرت زهرا(س)حضرت زینب(س) هست وهدف شناخت شهدای گرانقدر وبه عنوان خادم بتوانیم خدمت کنیم هرچند گامی کوچک است امیداریم دعوت مادرمان و فرزندانشان در این محفل پذیرباشید. https://harfeto.timefriend.net/16943425335608لینک پیام ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
دو ماه پیش بود که شوهرم به مرخصی آمد و گفت آماده شوید تا برای ماه مبارک رمضان به سنندج برویم البته چند روزی از خرداد باقی مانده بود ولی بچه‌ها دیگر مدرسه نمی‌رفتند ما هم از خداخواسته سریع آماده شدیم و با خودروی شخصی خودمان به طرف کردستان حرکت کردیم اولین روز ماه مبارک رمضان قبل از اذان ظهر وارد شهر سنندج شدیم قصد روزه کردیم و همان روز شروع نمودیم که اذان ظهر شد درب منزل آقای علوی که رسیدیم با وضعیتی بسیار نگران کننده روبرو شدیم دو نفر روحانی تازه وارد جهت تبلیغ به کردستان آمده و با خانواده‌شان در خانه آنها مهمان یک ماه بودند یکی از آنها یک بچه کوچک نیز داشت خانواده آقای علوی با سه بچه یعنی یک پسر و دو دختر هم بود علاوه بر آنها خواهر و دو برادرش نیز از تهران برای طول ماه مبارک رمضان به خانه آنها آمده بودند خانه سازمانی ۳ اتاق و یک انبار و یک حال کوچک داشت دیدن این صحنه مرا شوکه کرد داشتم عصبی می‌شدم که شوهرم گفت عصبانی نشو حالا پیش آمده بازگشتمان غیر ممکن است از بعد از ظهر تا روز بعد جاده‌های کردستان امنیت ندارد من به سر کار می‌روم و برای چند روز مرخصی می‌گیرم شماها را به اصفهان خواهم برد یک امشب را به اجبار اینجا بمانیم چاره‌ای جز قبول کردن نداشتیم چگونه می‌توانستم با ۵ بچه قد و نیم قد به این جمعیتی که نوشتم اضافه شویم در همین فاصله که با شوهرم مشورت می‌کردم خانم آقای علوی که تا آن روز او را ندیده بودم از خانه بیرون آمد و با خوشرویی ما را به داخل دعوت کرد آن روز شوهرم به سر کار رفت و من با خانواده آقای فقیهی و آقای هاتفی و همچنین خواهر آقای علوی توسط خانم آقای علوی آشنا شدم همه آنها اولین بار بود که می‌دیدم اما انگار که سال‌ها بود که با هم آشنا هستیم آنها در این چند ساعت آنچنان بر من و بچه‌هایمان تاثیر گذاشتند که وقتی شب هنگام شوهرم آمد و گفت آماده شید تا فردا صبح شما را به اسلام ببرم گفتم این‌ها به قدری خوبند که من تصمیم گرفتم ماه مبارک را همین جا بمانم اتاق‌ها را تقسیم کردند یکی را برای آقای علوی صاحبخانه و خانواده با خواهرش دیگری را برای آقای هاتفی با زن و بچه انباری را برای آقای فقیه و خانمش حال را برای دو برادر آقای علوی این اتاق وسطی را هم به ما و بچه‌ها اختصاص دادند تا برای زمان خواب استفاده کنیم برای خوردن سحر و افطار و زمان بیداری خانم‌ها داخل آن خانه و مردها در حیاط باشد البته همان مدت هم چون شوهرم مسئول بسیج کردستان بود بیشتر اوقات به شهر مریوان و یا سقز ماموریت می‌رفت شهر مریوان و شهر سقز هر کدام بیش از دو ساعت با سنندج فاصله داشت که با توجه به ناامن بودن جاده‌ها در بعد از ظهر و شب امکان این را همان روز که رفت است بتواند برگردد نبود ما به این راضی بودیم اقرار می‌کنیم این ماه در کنار این عزیزان بهترین ماه رمضان عمر بود است ادامه دارد... https://eitaa.com/rerovaneshoheda کانال رهروان شهدا