eitaa logo
قرارگاه رسانه ای عهد
586 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
355 فایل
●| برای دیده شدن شما تلاش می‌کنیم. 📢 تنها پایگاه اطلاع رسانی جبهه فرهنگی اجتماعی جنوبغرب استان تهران قرارگاه رسانه‌ای #عهد ■ ارتباط با مدیر و ارسال رویدادها و اخبار: 👤 @AHD_ADMIN
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸روایت‌ غم یک روز دوشنبه که بارون میومد... ▫️با نوای کربلایی مرتضی زالی هیئت موکب الزهرا سلام الله علیها شهرستان اسلامشهر ➕به بپیوندید: @resane_ahd
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 🔸روایت‌ غم یک روز دوشنبه که بارون میومد... ▫️با نوای کربلایی مرتضی زالی هیئت موکب الزهرا سلام الله علیها شهرستان اسلامشهر ➕به بپیوندید: @resane_ahd
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🔸شهید «حشمت الله عسگری» از شهدای مفقودالاثر دوران دفاع مقدس بود که پیکر مطهرش در تفحص های اخیر کمیته مفقودین شهدا کشف و شناسایی شد. ➕دوربین برنامه «بدون تعارف» صدا و سیما با حضور در منزل مادر شهید، لحظه شنیدن خبر شناسایی پیکر شهید به مادرش را ثبت کرد که وصف الحال بسیاری از مادران شهدایی است که این روزها پس از گذشت بیش از ۳۳ سال یوسفشان به کنعان بازگشته است. 🌹با گرامیداشت یاد شهدای گمنام، این قسمت از برنامه بدون تعارف را که قهرمان آن شهید «حشمت الله عسگری» است، ببینید. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📚 🔸بی تو هرگز رمانی ۷۷ قسمتی از زبان همسر و فرزند طلبه شهید سیدعلی حسینی ➕نمونه بارز ایثار یڪ همسر و صبر و استقامت یڪ زن به عنوان همسر و مادر و متانت و حیا و وقار یڪ دختر مسلمان… 🔺لطفا این رمان جذاب و آموزنده را دنبال کنید. برای دنبال کردن قسمت های رمان هشتک را کلید کنید. ▫️ویژه ایام پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دهه فجر ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📚 🔸قسمت اول: مردهای عوضی    همیشه از پدرم متنفر بودم ... مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه ... آدم عصبی و بی حوصله ای بود ... اما بد اخلاقیش به کنار ... می گفت: دختر درس می خواد بخونه چکار؟ ... نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد ...  اما من، فرق داشتم ... من عاشق درس خوندن بودم ... بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد ... می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم ... مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم ...  چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت ... یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد ... به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی ...    شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود ... یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند ... دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد ... اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره ... مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد ...  این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ... هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید ... روزی که پدرم گفت ... هر چی درس خوندی، کافیه ... ادامه دارد.... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📚 🔸قسمت دوم: ترک تحصیل  بالاخره اون روز از راه رسید ... موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پاین بود ... با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت ... هانیه ... دیگه لازم نکرده از امروز بری مدرسه ...  تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم ... وحشتناک ترین حرفی بود که می تونستم اون موقع روز بشنوم ... بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز نفسم جا نیومده بود ... به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم ... ولی من هنوز دبیرستان ... خوابوند توی گوشم ... برق از سرم پرید ... هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد ... - همین که من میگم ... دهنت رو می بندی میگی چشم... درسم درسم ... تا همین جاشم زیادی درس خوندی ... از جاش بلند شد ... با داد و بیداد اینها رو می گفت و می رفت ... اشک توی چشم هام حلقه زده بود ... اما اشتباه می کرد، من آدم ضعیفی نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم ...  از خونه که رفت بیرون ... منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه ... مادرم دنبالم دوید توی خیابون ... - هانیه جان، مادر ... تو رو قرآن نرو ... پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه ... برای هر دومون شر میشه مادر ... بیا بریم خونه ... اما من گوشم بدهکار نبود ... من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ... به هیچ قیمتی ... ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
🔸مسابقات سراسری شهرستان بهارستان برگزار میشود 💢 به مناسبت و به همت دارالقرآن ناحیه بهارستان حضرت ابوالفضل (ع) و به میزبانی شهرداری و شورای شهر صالحیه 💢 👈 در سه رشته (1 جزء ، 3جزء و 5 جزء) تقلیدی در رده سنی زیر 18 سال و سوره مبارکه فجر مخصوص خواهران (همه سنین) از تفسیر نمونه〽️ 🔹 اهدای 📝 و 💶 به نفرات برگزیده هررشته🏅 ⏰ زمان برگزاری مسابقه: 18 و 19 بهمن ماه 🏛مکان برگزاری مسابقه: انتهای شهر صالحیه سالن اجتماعات فرهنگسرای شهید امامی〽️ 🔸شماره تماس جهت ثبت نام از پیام رسان ایتا و واتساپ: 09127064274 ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📚 🔸قسمت سوم: آتش چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه ... پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام ... می رفتم و سریع برمی گشتم ... مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد ... تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت ...  با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد ... بهم زل زده بود ... همون وسط خیابون حمله کرد سمتم ...موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو ...  اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم ... حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه ... به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم ...  هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم ... چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم ... اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود ... بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت ... وسط حیاط آتیشش زد ... هر چقدر التماس کردم ... نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت ... هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت ... اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند ... تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم ... خیلی داغون بودم ...  بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد ... اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود ... و بعدش باز یه کتک مفصل ... علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد ... ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم ... ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم ... تا اینکه مادر علی زنگ زد ... ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
🔸مخالفت با حجت الاسلام قرائتی: ➕یک بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدم دیدم تمام های اتاق است! و فقط چراغ روی ایشان جهت روشن بود مسئله را جویا شدم اطرافیان گفتند: فقط وقتی به حضور ایشان می رسد چراغ اتاق را می‌کنند. ▫️خاطرات حجت الاسلام قرائتی ، منتشرشده در مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، جلد ۲ ص۳۰ 📚حدیث آفتاب ، ص ۳۳۸ ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📚 🔸قسمت چهارم: نقشه بزرگ به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ... هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه...  تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت ... شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما به این جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ... مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ... علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ...  یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ... مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد ... - ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ... این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواده داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ...  پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بود توی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ... ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
🔸رونمایی از مجموعه مستند در تلویزیون ♨️ماجرای آن عکس معروف محمدتقی فلسفی! 🔅 مجموعه مستند «سخنران مشهور» به کارگردانی سید سینا عودی با محوریت زندگی حجت الاسلام شیخ محمدتقی فلسفی سخنران مشهور مذهبی و سیاسی و رمزگشایی از برخی شابئه‌های موجود درباره ایشان آماده نمایش شد. ➕محمد تقی فلسفی (تهران ۱۲۸۷ – جمعه ۲۷ آذر۱۳۷۷ تهران) سخنران مشهور، از با نفوذ ترین چهره های قبل از انقلاب است که این مستند به روابط او با حکومت پهلوی، آیت الله بروجردی و امام خمینی می پردازد. او در سرنوشت ساز ترین برهه‌های تاریخی، به عنوان فردی موثر و با نفوذ با سخنرانی هایش نقش آفرینی کرده است. 🎞مجموعه «سخنران مشهور» به کارگردانی سینا عودی و تهیه‌کنندگی مهدی مطهر محصول سازمان هنری رسانه‌ای و تولید شده در خانه مستند و در روزهای جمعه 26 دی، جمعه 3 بهمن و جمعه 10 بهمن ماه ساعت 22 روی آنتن شبکه چهار سیما می‌رود. ➕به بپیوندید: @resane_ahd
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🔸مراسم با شکوه سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در جوار آستان مقدس امامزاده عماد الدین علیه‌السلام ▫️ستاد برگزاری مراسم شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شهرستان رباط‌کریم ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📚 🔸قسمت پنجم: می خواهم درس بخوانم  اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم کف خونه ... مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت ... نعره می کشید و من رو می زد ... اصلا یادم نمیاد چی می گفت ... چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت ... اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم ... دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه ... مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود ... شرمنده، نظر دخترم عوض شده ... چند روز بعد دوباره زنگ زد ... من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم ... علی گفت: دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه ... تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره ... بالاخره مادرم کم آورد ... اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه عصبانی شد ... - بیخود کردن ... چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ ... بعد هم بلند داد زد ... هانیه ... این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی ... ادب؟ احترام؟ ... تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی... این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم ... به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ...  - یه شرط دارم ... باید بزاری برگردم مدرسه ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ۴۰ دیگ آش نذری در سطح شهرک واوان در مناطق مختلف، به همت مردم و مددکاران واوانی پخته و بین نیازمندان توزیع شد. ➕توضیحات حجت الاسلام مرادی مسئول قرارگاه اجتماعی امام صادق علیه السلام پیرامون این کار خیر ▫️قرارگاه اجتماعی امام صادق علیه السلام ➕به بپیوندید: @resane_ahd
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸مراسم تشییع پیکر مطهر شهید والامقام حشمت الله عسگری با حضور پرشور مردم شهید پرور شهرستان اسلامشهر در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▫️تیم عملیات رسانه قرارگاه رسانه ای عهد ➕به بپیوندید: @resane_ahd
📚 🔸قسمت ششم: داماد طلبه  با شنیدن این جمله چشماش پرید ... می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود ... اون شب وقتی به حال اومدم ... تمام شب خوابم نبرد ... هم درد، هم فکرهای مختلف ... روی همه چیز فکر کردم ... یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم ... اشک، قطره قطره از چشم هام می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم ...  بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم ... به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه ... از طرفی این جمله اش درست بود ... من هیچ وقت بدون فکری و تصمیم های احساسی نمی گرفتم ... حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود ... و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود ... با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره ...  اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟ ... چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راهکار رو پیدا کردم ...  یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوست ها، همسایه ها و اقوام زنگ زدم ... و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ...  - وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟ ... ما اون شب شیرینی خوردیم ... بله، داماد طلبه است ... خیلی پسر خوبیه ... کمتر از دو ساعت بعد، سر و کله پدرم پیدا شد ... وقتی مادرم برگشت، من بی هوش روی زمین افتاده بودم ... اما خیلی زود خطبه عقد من و علی خونده شد ... البته در اولین زمانی که کبودی های صورت و بدنم خوب شد... فکر کنم نزدیک دو ماه بعد ... ادامه دارد... ➕به بپیوندید: @resane_ahd
⭕️برای خواندن قسمت های قبل، رمان هشتک را کلید کنید...
📷 🔸مراسم تشییع پیکر مطهر شهید والامقام حشمت الله عسگری با حضور پرشور مردم شهید پرور شهرستان اسلامشهر در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ➕با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حمزه محمدی دبیر جبهه جنوبغرب استان تهران ➕به بپیوندید: @resane_ahd