🍂 السلام علیک یا محمد بن علی الجواد (ع)
امام از درد به خودش میپیچید، انگورِ مسموم اثر خودش را گذاشت. امفضل ترسیده بود. ایستاده بود گوشهی اتاق و او را نگاه میکرد. امام گفت: «سزای کارت را میبینی. به خدا قسم، به بلایی مبتلا میشوی که درمانی ندارد.»
از نفرین امام عصبانی شد. در را به رویش بست تا کسی نتواند به او کمک کند. امام با لب تشنه شهید شد.
🔹️🔹️🔹️
🕊 تا سه روز بوی عطر کوچههای بغداد را پر کرده بود. مردم هر روز یک دسته پرندهی سفید را میدیدند که بالای خانهی امام پرواز میکنند و بالهای خود را باز میکنند و روی بام سایه میاندازند. خانهی امام که رفتند روی بام جسدش را پیدا کردند.
✂️ برشی از پایانِ کتاب «وسعت آفتاب»
زندگی و زمانهی امام محمد تقی (علیه السلام)
از مجموعهی چهارده خورشید، یک آفتاب
✍️به قلم اکرم کریم زاده
#امام_جواد
#وسعت_آفتاب
#روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🔴❗️ #پیشنهاد_ویژه
به مناسبت ولادت جوادالائمه(علیهالسلام)🎉
✨ >> سال ۱۹۵ هجری. دهم رجب. حکیمه خواهر امام رضا (علیه السلام) به خانهاش آمد. امام گفت: «امشب فرزند خیزران به دنیا میآید. اینجا بمان.»
حکیمه ماند. شب که شد. درد خیزران شروع شد. حکیمه در اتاق را بست. چراغی روشن کرد؛ اما چراغ خاموش شد. ناگهان تمام اتاق پر از نور شد. زیبایی محمد چشم همه را خیره میکرد.
امام گفت: «مبارکتر از این فرزند برای شیعه به دنیا نیامده است.»
📙☀️ وسعت آفتاب
روایت دلنشین زندگیِ امام محمد تقی (ع)
✍ به قلم #اکرم_کریمزاده
@nashreshahidkazemi
#ولادت #امام_رضا #وسعت_آفتاب
#امام_جواد #باب_الجواد #ماه_رجب
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🔴❗️ #پیشنهاد_ویژه به مناسبت ولادت جوادالائمه(علیهالسلام)🎉 ✨ >> سال ۱۹۵ هجری. دهم رجب. حکیمه خواه
✂️ #بریده_کتاب
•✾حکیمه خاتون نشسته بود بالای سر گهواره. محمد چشمهایش را باز کرد.
سرش را به راست و چپ تکان داد و گفت: «أشهد أن لاالهالاالله و أشهد أنّ محمداً رسول الله...»
تازه سه روزه بود.✾•
📙 #وسعت_آفتاب
✍ #اکرم_کریمزاده
• @revayat_khane •
مجموعه ادبی روایتخانه
✂️ #بریده_کتاب •✾حکیمه خاتون نشسته بود بالای سر گهواره. محمد چشمهایش را باز کرد. سرش را به راست و
✂️ #بریده_کتاب
•✾ چشمهایم درد میکرد. رفتم پیش امام رضا(علیهالسلام). کاغذی برداشت و چیزی نوشت. «گفت برو پیش پسرم، ابوجعفر»
رفتم خانهاش. غلامی گهوارهای آورد. نامه را از من گرفت و جلوی چشم کودک باز کرد. کودک نامه را خواند. صورتش را به طرف آسمان بلند کرد و دعایی خواند.
خوب شد، درد چشمم را میگویم. ✾•
📙 #وسعت_آفتاب
✍ #اکرم_کریمزاده
• @revayat_khane •
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
📖 کتاب #وسعت_آفتاب بهقلم اکرم کریمزاده
📚 از مجموعه چهارده خورشید، یک آفتاب،
برشهایی کوتاه از زندگی و زمانهی #امام_جواد علیهالسلام است.
🔳 کتابی که میتوان در یک نشست کوتاه
آن را خواند
و اطلاعات خوبی از زندگی
و شخصیت این امام عزیز را به دست آورد.
👌 کتابی که نویسنده برای نگارش آن
از بیش از ۵۰ منبع استفاده کرده است.
📌 #نشرشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi