▪️#محرم_نوشت
به دنبال تو میگردد برادر
الا یا ایها الساقی کجائی؟
برای روز نهم، که متعلق به عباس بن علی (علیهالسلام)، برادرِ حسین است..
#روضه #یا_عباس #تاسوعا
#عزاداری #روزنهم #یا_باب_الحوائج
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
35.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📓 عزاداری با کتاب
السلام علیک یا سید الشهدا،
یا حسین بن علی(علیهالسلام)
📃 ورقی از کتاب #فتح_خون
🎙 با نوای #حاج_محمود_کریمی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🌱 تک تک کلماتم نذر روضههای تو
السلام علیک یا حسین بن علی،
یا سیدنا المظلوم (علیهالسلام)
#روضههای_ناگهان
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
بسم الله الرحمن الرحیم
🔳 #مشق_اشک
«روضهی دونفره»
....
🔸 آنقدر خسته بودم که تا جای خالی کنار دیوار پیدا کردم، پهن شدم همانجا. روبهروی حرم عباس.
از توی کیف، هندزفری را بیرون کشیدم. میخواستم نوحه بگذارم. روضه اگر میشد بهتر بود.
زن عرب نشسته بود کنارم. درشت بود. چادر کشیده بود بر صورتش. صدای گریهاش ناگهان بلند شد. گریهاش سوز داشت، بازوهایش از زیر چادر هم میلرزیدند.
دستانم و سیم هندزفری در هم گره خوردند.
خیلیها بلند گریه میکنند. زن ها مخصوصا.
بعضی گریه ها اما فرق دارد. نه آرام است و نه بلند. انگار که چیزی دارد ذره ذره جگرش را میخورد.
گریهی زن از همین جنس بود. گاهی اوج میگرفت و گاهی ناله بود. میان گریه، شعر میخواند.
جز من کسی نمیشنید. مجلس دونفره بود انگار. او روضه میخواند. من میشنیدم.
سعی میکردم بفهمم. از لابهلای هق هق ها، بشنوم.
🔹جملهای را با فریاد گفت. خشک شدم...
«ضربت زینب ... ضربت زینب...»
گرهها باز شدند. گره سیم هندزفری... گره دستهایم.
کاش...کاش عربی میدانستم...
کاش میتوانستم به زن بگویم ٱمی در حرم عباس روضه زینب میخوانی؟
🕯 کار از کار گذشته بود. زن روضه اش را خواند. گریه اش را کرد. و رفت.
من هم رفتم.
عباس ماند و زینبی که ضربت خورده بود...
....
✍ طهورا دانشگر
#زینب #روضه #شام_غریبان
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📘 #معرفی_کتاب
عکسهای گمشده
✍️ مریم زمانی
🖼 عکسهای گمشده، ماجرای تردید بعد از یقین است. وقتی کیهانه بعد از اینکه سالها، هر هفته توی خانهاش روضه برپا میکرده تا پسرخواندهاش زیر پرچم حسینیه تربیت شود؛ اما حالا با قتل پسرخواندهاش مواجه میشود و آبرویی که در این میان میریزد.
⁉️ حالا کیهانه باید انتخاب کند، بین تردیدی که همۀ شواهد تأییدش میکنند و یقینی که برای درکش باید از چشم و گوش ظاهری بالاتر رفت. یقینی از جنس یومنون بالغیب...
🗺 کیهانه تک و تنها باید راه بیفتد تا قاتل پسرش را پیدا کند. در این مسیر یکروزه روزنۀ جدیدی از ایمان به رویش باز میشود. روزنهای که به رسم سنتهای الهی، جز با رنج یک اتفاق ناخوشایند به آن دست نمییافت.
#عکسهای_گمشده
#مریم_زمانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📸 کلاس نویسندگی #نوقلم
🌱این روزها روایتخانه اهالی جدید و تازه نفسی ، در جمع خود می بیند. نوجوانان با استعداد و با انگیزه ای که هر دوشنبه در جمعی دوستانه مشق نوشتن می کنند.
🗒به لطف خدا و استقبال شما عزیزان ، #کلاس_نویسندگی نوقلم در حال برگزاری است.
🔜کارگاه ها و کلاس های متنوعی در راه است
⏳با ما همراه باشید
#گزارش_تصویری
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📌« وقتی به جنین به عنوان موجودی زنده و انسانی که روح و حق حیات دارد، نگاه شود، هرگز خود را صاحب حق برای گرفتن حق حیات از او نمیبینیم»
📰بخشی از مصاحبه سرکار خانم ترکان با روزنامه #جام_جم پیرامون کتاب #پناهم_باش
متن کامل مصاحبه👇
https://jamejamdaily.ir/?nid=6550&pid=4&type=4
#روایتخانه
#مصاحبه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #معرفی_کتاب
🎧 شما #صدای_کتاب را میشنوید!
🩸آن وقت فکرش را نمیکردم امروز مستأصل بایستم توی کلانتری و بین آدمهایی که یک روز هم نیست باهاشان آشنا شدهام، بگردم تا بفهمم کدامشان حسینآقای کوچولوی من را سربهنیست کرده.
✂️ ️برشی از کتاب #عکسهای_گمشده
✍ به قلم #مریم_زمانی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🪴 روایتخانه در مجموعهی شما
📚 به لطف خدا و ائمه اطهار، با همراهی شما عزیزان در دههی محرم هم، در گوشه گوشهی شهر، روایتخانه حضور داشت و میز فروش و بررسی کتاب های روایتخانه برپا بود. 😊
❗️شما هم میتونید در مجموعه یا هیئتی که دارید، میز فروش کتابهای روایتخانه رو داشته باشید. از تخفیف ویژهی کتابها استفاده کنید و با نویسندههاشون هم گفتوگو کنید.
🔺 فقط کافیه به این آیدی @Jelvani پیام بدید
🔔 این نکته رو یادآوری کنم که کتابها به صورت امانی هم در اختیار نمایشگاه یا غرفهتون قرار میگیره
#نمایشگاه_کتاب #غرفه
#هئیت #فروش #محرم
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📰 #بازتاب_کتاب
🌱 عکسهای گمشده
برای یافتن حس بخشایش
خبرگزاری #ایرنا، در خبری به معرفی کتاب پرالتهاب و جذاب عکسهای گمشده ویژهی ماه محرم و صفر پرداخت.
🔻مطالعهی متن کامل خبر:
https://irna.ir/xjN2Mj
#عکسهای_گمشده #محرم
#مریم_زمانی #روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🖌 #چگونه_بنویسیم
🔸 در یک ماجراجویی در عمارت قدیمی روایتخانه، توی یکی از حجرهها به صندوقچهای برخوردیم پر از اشیاء عتیقه و عجیبوغریب. بین کلی خرتوپرت، گویی بلوری پیدا کردیم که از برگهی پوسیدهای که همراهش بود فهمیدیم یادگاری صاحب اصلی عمارت است از سفر فرنگ..
🔮 به مجموعه آموزشهای «چگونه بنویسیم» فکر کردیم و دستی رویش کشیدیم و برگشتیم به همهی آنچه که برای شما گفته بودیم.
...
🔹 آخرین فرستهای که از این آموزشها برای شما منتشر کردیم برمیگردد به یک ماه پیش.
🏗 برایتان از اهمیت پیرنگ گفتیم، از اینکه ساختمانِ داستان را روی پیرنگ بنا میکنیم.
از چیزهایی گفتیم که خیلیها به اشتباه آنها را پیرنگ میپندارند و در عین حال پیرنگ نیستند.
حقیقت آن را تعریف کردیم و دست آخر رسیدیم به انواع پیرنگ.
🗺 و در آخرین فرسته، پیرنگ سفر را به عنوان یکی از انواع آن معرفی کردیم...
#داستان #پیرنگ
#نوشتن #نویسندگی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🖌 #چگونه_بنویسیم 🔸 در یک ماجراجویی در عمارت قدیمی روایتخانه، توی یکی از حجرهها به صندوقچهای برخو
🖌 #چگونه_بنویسیم
🔸حالا که فرستههای قبلی این آموزشها را مرور کردیم؛ گوی بلوری را برگردانیم به صندوقچه و برگردیم به زمان حال...
💡در این فرسته به دوتای دیگر از انواع پیرنگ اشاره کردیم تا در فرستهی بعد به جمعبندی آنها برسیم...
#داستان #پیرنگ
#نوشتن #روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📚 #معرفی_کتاب
عکسهای گمشده
به قلم مریم زمانی
#نویسنده_نوشت
🖇 ماجرای وصل شدن به یک سیستم
(بخش اول)
🔸 همیشه نسبت آدمهای جورواجور با اهلبیت خصوصاً امامحسین (علیهالسلام) برایم جذابیت داشت. اینکه هرکس با هر شرایطی میتواند گوشهای از دم و دستگاه امامحسین مشغول شود.
مثلا ارتباط صنف دانشجو با اهلبیت...
صنف بازاریها و کاسب کارها
صنف لاتها
صنف چاقوکشها و خلافکارها
صنف دکترها و...
سادگی، عمیق بودن و دائمی بودن بعضی از ارتباطها خیلی متأثرم میکرد.
🔹 مدتی بود با یک روضهی خانگی آشنا شده بودم از صنف لاتها.
ایده ی اولیهی رمان از همینجا شروع شد.
آدمهایی که ظاهر معمولی داشتند طوری که شاید کسی به حسابشان نمیآورد اما توی سیستم امام حسین که کارش کرامت دادن به آدمهاست جایی برایشان انتخاب شده بود. آنها تمام مناسبات زندگیشان را طوری برنامه ریزی میکردند که روضهی هفتگیشان یک بار هم تعطیل نشود. موقع اجارهی خانه و انتخاب متراژِ خانه، محور، روضه بود. موقع خرید وسایل خانه، زمان سفر و تمام برنامههای ریز و درشت زندگی.
⏳ منتظر بخش دوم باشید...
#عکسهای_گمشده
#نویسندگی #امام_حسین
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
حماسه ادامه دارد.mp3
6.4M
📻 #رادیو_روایتخانه
🔸حماسه ادامه دارد
📜 روایت ِ کهن،
🔸 قسمت چهارم از فصل روضه
کتاب آه
بازخوانی ترجمهی نفس المهموم
✍ ویرایش #یاسین_حجازی
#کتاب_آه #روضه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
📚 #معرفی_کتاب عکسهای گمشده به قلم مریم زمانی #نویسنده_نوشت 🖇 ماجرای وصل شدن به یک سیستم (بخش او
📚 #معرفی_کتاب
عکسهای گمشده
به قلم مریم زمانی
#نویسنده_نوشت
🖇 ماجرای وصل شدن به یک سیستم
(بخش دوم)
🔸 اول یک داستان کوتاه نوشتم که موضوعش فرزندخواندگی بود. بعد همان را با کمک استاد و دوستان گسترش دادم تا تبدیل شد به یک رمان ۱۱۰ صفحهای.
⏱ در مدت نوشتنِ رمان، همهجا و همهوقت مینوشتم.
فصل هفتم رمان را تکیه دادم بودم به دیوار،
روبهروی ضریح حضرت معصومه(سلاماللهعلیها)، در دو سه متری ضریح.
آن روز گفتم زیارتها را مختصرتر میخوانم و به جایش بخشی از رمانم را مینویسم.
🔹 بخشهایی از رمان را در مسیر پیادهروی اربعین نوشتم. در حالی که پسرم بیحال از تب روی زانوهام خوابیده بود و راننده عراقی وَن توی ترافیک مسیر، خیلی بد رانندگی میکرد.
پاراگرافهایی اش را وسط روضهها و بیشتر رمان را نیمه شبها نوشتم.
📎 من هم میخواستم خودم را وصلهی سیستم با کرامت امامحسین (علیهالسلام) بکنم به عنوان عضوی از صنف نویسندهها.
#عکسهای_گمشده
#نویسندگی #امام_حسین
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
🖌 #چگونه_بنویسیم
🔸 خاطرتون هست در آخرین فرسته از باقیماندهی انواع پیرنگ حرف زدیم؟
💡حالا از انواع آن، به یک مخرج مشترک رسیدیم..
#داستان #پیرنگ
#نوشتن #روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ببینید..
روایتخوانی #زینب_عطایی از نویسندههای روایتخانه در ویژهبرنامهی #فصل_باران
🔸 خانه شعر و ادبیات در #محرم و #صفر امسال با همراهی چهل نفر از اهالی شعر، ادبیات، فرهنگ و هنر با «فصل باران» پنجرهای از روایت گشود به روایتخوانی حسینی.
این برنامه که با همکاری گروه ادب و هنر شبکه۴ تولید شده و هر روز ساعت ۱۲:۲۰ (بعد از اذان ظهر) تا روز #اربعین از این شبکه پخش میشود.
#خانه_شعر_و_ادبیات
#روایتخانه #اهالی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🩸 #بازنشر
به مناسبت تکرار حملهی تروریستی به حرم #شاهچراغ و شهادت و زخمی شدن تعدادی از هموطنانمان
🕊 عکس یادگاری با دو بال
🔸حرم رفتن های مامان آداب داشت. هر وقت میرسیدیم، اول باید غسلش را میکرد، وضو میگرفت، لباسهای نو به تن خودش و ما میکرد، بعد راهی حرم میشدیم. هر وقت میگفتیم بگذار یک بار اول برویم حرم، تا آقا ببینند ما خسته راه هستیم. اصلاً قبول نمیکرد. میگفت مادرم سفارش کرده هر موقع خواستید بروید زیارت، پاکیزه و با دل خوش بروید. توی مسیرمان حتماً به بازار هم سر میزد. شده بود یک شکلات بخرد، میخرید و دستمان میداد. مدام با بابا بگو بخند میکرد. هر چند قدمی که جلو میرفتیم توی جیبهایمان یک شکلات میگذاشت. نزدیکیهای حرم که میشدیم سکوت میکرد. ما هم سکوت میکردیم. سکوتی که همه به آن نیاز داشتیم و من بیشتر از همه. از آنجا به بعدش دلم پر بغض میشد. پر از شور، پر از امید. وقتی به گنبد نگاه میکردم، همیشه یک کبوتر آنجا بود تا پرواز کند و من را دور گنبد پرواز دهد.
وقتی به حرم می رسیدیم، دلم خالی میشد از بغض، از شور و امید. فقط اشک بود که دل پرم را خالی می کرد. سبک میشدم. سبک شدن توی حرم با همه جا فرق دارد. وقتی توی حرم سبک می شوی، آرامش پیدا می کنی. آرامشی که هیچ جا مثل اش را نمیتوانی پیدا کنی. انگار که دو بال پیدا می کنی.
🔹 همه این چند روز به آن لحظه فکر میکنم که آرتین و خانوادهاش هم پاکیزه به حرم رفته اند. حتماً مادرشان غسل زیارت کرده بود. حتماً به بازار هم سر زده بودند. حتما لباس های عروسی خواهرشان را متبرک کردهاند. حتماً جیبهایشان را پر از شکلات کرده بودند. حتماً آرتین و آرشام توی صحنه روی سرامیک ها سرسره بازی کردهاند. حتماً روبروی ضریح عکس یادگاری گرفتهاند. حتماً با همان دو بال داشتهاند به سمت خانهشان پرواز می کردند.
✍ #فاطمه_سادات_حسینی
#شاهچراغ #حمله_تروریستی
#شهید #انقلاب #روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane