🎈 کمتر از ۲ ساعت باقی مانده
⏳ تا نشست ادبیِ
« ما زنان امتداد هم هستیم »
┄┅ چهار ┅┄
🌧 چند دهه قبل برخلاف امروز اینطور نبود که راههای متفاوت متنوع و متکثری پیش روی زنان باشد و خانهداری شاید جدیترین گزینه بود؛ اما امروز که گزینههای بسیاری برای بانوان وجود دارد، جایگاه خانهداری متغیر شده است. همین تفاوت امر باعث شده است که خانهداری زنان امروز چهرهی متفاوتی به خود بگیرد.
#ما_زنان_امتداد_هم_هستیم
┄┅ آخر ┅┄
🌱 ایده این کتاب مثل جوانه زدن گندمهای سبزه هفت سین بود، آرام و لطیف و دلبرانه. همه چیز از آنجا شروع شد که تصمیم گرفتیم دوربینمان را جایی بگذاریم تا بتوانیم بخشی از زنان را ببینیم که در ادبیات و فیلم و سریال تصویر واضح و صحیحشان را کمرنگ میدیدیم.
❗️متوجه شده بودیم مسئلهای تغییر کرده است؛ مسئلهای که در نگاههای گاه نامتناسب جامعه به خانهداری و زنان خانهدار، به آن کمتوجهی شده است.
🪴 در این میان آنچه ما را به ادامهی کار مصمم میکرد همین مسئله بود: مسئله «انتخاب». این واژه شش حرفی کوتاه و گاه کلیشهای دقیقاً همان نقطه عطفی است که خانهداری را در زمان حاضر، با توجه به راههای متنوعی که روبروی آن قرار دارد، ارزش و عمق دیگری میبخشد.
🕊 مجموعه حاضر تلاشی است از گردآوری روایتهایی که در آن بیستوسه زن از نسبت خود با خانهداری میگویند. در این روایتها به گوشه کنار زندگی زنان خانهدار، باورها دغدغهها، جهانبینیها و واگوییهای ذهنیشان سفر کردهایم و راه برقراری تعادل درونی و بیرونیشان را با این مفهوم کاویدهایم.
#ما_زنان_امتداد_هم_هستیم
#معجزه_بن_سای
#معرفی_کتاب
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
مجموعه ادبی روایتخانه
┄┅ آخر ┅┄ 🌱 ایده این کتاب مثل جوانه زدن گندمهای سبزه هفت سین بود، آرام و لطیف و دلبرانه. همه چیز ا
⏰شروع نشست: ساعت ۱۸
📌مکان : نمایشگاه پل شهرستان
به قول بلاگرها
پاشید آماده شید باهم بریم نمایشگاه 😉
📣 یک #خبر_خوب برای دوستان روایتخانهای در تهران
🎉 آیین رونمایی کتاب ِ «چله هفتم»
به همت انتشارات صاد
با حضور نویسندهی اثر:
فاطمه سادات حسینی
https://saadpub.ir
⏰ دوشنبه ۱۱ دی، ساعت ۱۵
📌 دفتر انتشارات صاد، سالن جلسات
#معرفی_کتاب #جشن_رونمایی
#کتاب_خوب #اهالی
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📣🔻روایتخانه با همکاری حوزه هنری اصفهان برگزار میکند:
📚 جمعخوانی کتابهای کودک و نوجوان
2⃣جلسه دوم
رمان «هومان»
با حضور:
✍️ نویسندهی اثر، محمد نصراوی
📕کارشناس حوزه کتاب نوجوان، محمدرضا رهبری
⏰ پنج شنبه ۱۴ دی، ساعت ۱۵
📌خیابان سعدی،حوزه هنری اصفهان
@art_esfahan
😊 منتظر حضور گرم شما هستیم..
#کارگاه #جمع_خوانی
#داستان_نوجوان #نوجوانان
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توی این هوای سرد❄️
هیچی گرم تر از صدای تو نیست...❤️
🎞 @sedkhareji
🌹 ولادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و روز مادر بر تمام زنان و مادران سرزمینمون مبارک! 🥰
#روز_مادر #مادر
#میلاد_حضرت_زهرا
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🥀 آه از غمی که تازه شود با غمی دگر
جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر
نگاههایمان مبهوت مانده به صفحهی تلویزیون، دهانها خشک شده و چشمانمان پر اشک شد..
در مقابل رشادتهای مردی که زورشان در میدان به او نرسید؛ خودش، فکرش و دوستدارانش را ترور میکنند... و این آغاز راهی است برای شکفتن خونهایی که دیروز و امروز ریخته شد..
🩸شهادت مظلومانه هموطنان عزیزمان در گلزار شهدای کرمان بر رهبر معظم انقلاب و ملت شریف ایران تسلیت باد..
@revayat_khane
🌱 تو اسطورهای و در ذهن ما، اسطورهها نمیمیرند؛ شهید میشوند...
در صفحهی نخست ضمیمهی پایداری روزنامه #اصفهان_زیبا بخوانید:
(صفحه ۹)
👉 B2n.ir/p10576
✍ به قلم #شبنم_غفاری
@esfzibanews
#اهالی #روایتخانه
#حاج_قاسم #شهید_القدس
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
بنا بود دو سه نفر از اهالی روایتخانه برای چهارمین سالگرد حاج قاسم عزیز شهر #کرمان باشند، تا از شور و حس و حال مردم بنویسند. دور چرخید و قرعه به نام سه نفر افتاد و راهی شدند و مشغول بودند که آنچه که فکرش را نمیکردند اتفاق افتاد. حالا ورق روایتشان چرخید سمت حادثهای که رخ داده و روایتشان قرمز شد و تلخ...
• @revayat_khane •
#مستقیم_کرمان
این آقا دیشب مداح عادل رضایی بود.
امشب شهید عادل رضایی.
✍️#زینب_عطایی
• @revayat_khane •
#مستقیم_کرمان
مثل اسب عصاری میدویدم که خودم را برسانم رادیو مقاومت. دیر رسیدم، مهمان آمریکاییشان رفته بود. گفتم باید از مهمانهای خارجی مصاحبه بگیرم. گفتند بروم موکب مس ایران. آقایی توی موکب بیسیم دستش بود. نیم ساعت پیگیری کرد تا با چند نفر مصاحبه کنم. بعد از مصاحبه دستم را روی سینهام گذاشتم و از ته دل تشکر کردم.
دستش را روی چشم راستش گذاشت. نگاهش پایین بود. گفت: این شمارهم. هر کاری داشتید هماهنگ کنید. خدمتگذارم.
تیکه کلام همسرم را توی دلم تکرار کردم.
«شهید شی مَرد»
عصر پسری توی آسانسور هتل با شانههای افتاده موبایلش را روشن کرد. صدایش درد داشت. مثل همهمان. گفت دوستم رفت.
عکسش را نشانم داد!
من بگویم غلط کردم برای آن دعایی که در حقت کردم، کافی نیست؟؟؟ 😭😭😭
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر
✍#مریم_بهادری
• @revayat_khane •
#مستقیم_کرمان
شب از نیمه گذشته و مردم دوباره سرازیر شده اند به سمت حاج قاسم
✍ #زینب_عطایی
• @revayat_khane •