eitaa logo
روایت پیشرفت
287 دنبال‌کننده
78 عکس
41 ویدیو
14 فایل
رهبر معظم انقلاب: پیشرفت احتیاج دارد به اُمید. دشمن روی اُمید ملّت ایران متمرکز است ۱۴۰۱/۰۸/۲۸ ارتباط با مدیر: @Manzome_fekri313 ارتباط با مبلغین: @yasajjad138
مشاهده در ایتا
دانلود
*مردم، فناوری و تولید را به‌هم می‌رسانند* 💠بخشی از متن: 🔸مهندس نجات‌بخش نقل می‌کند که پس از تولید دستگاه ایکس‌ری کانتینری و راه‌اندازی آن همچنان میل به واردکردن نسخه چینی کار یا استفاده از مونتاژهای بی‌کیفیت داخلی بسیار زیاد بوده است. حتی با این که سیستم نرم‌افزاری و کنترل دستگاه از نمونه‌های مشابه بهتر بوده است و به‌تازگی مجهز به هوش مصنوعی کشف روش‌های مخفی‌سازی قاچاق هم شده است و حتی در کارکرد روزانه و تعداد اسکن نیاز به تعمیر و ازکارافتادگی کالا هم بسیار از نمونه چینی بهتر عمل کرده، باز هم گمرک برای واردات 15 دستگاه دست‌به‌کار می‌شود که البته جلوی این کار گرفته می‌شود. 🔸در همین حوالی است که مهندس نجات‌بخش دوباره با حضرت آقا درباره این دستگاه گفت‌وگو می‌کنند و به اطلاع ایشان می‌رساند که گمرک برای خرید این دستگاه پول ندارد (ریال ندارد؛ ولی ارز دارد) و در این حالت حتی وقتی جنس ایرانی هم بهتر عمل می‌کند، به صرفه است که دستگاه را وارد کنند. آقا در پاسخ نکته‌ای می‌گویند که راه شرکت را به سمت حل کامل مسئله قاچاق هموار می‌کند: "به آنها قسطی بدهید یا خودتان نصب کنید." این جمله مقدمه‌ای برای حضور مردم در عرصه کنترل قاچاق و سرمایه‌گذاری و راه‌اندازی و خدمات دستگاه فناورانه‌ای شد که با توجه به قیمت آن به نظر نمی‌رسید امکان حل‌شدن کامل مسئله به‌صورت واردات در دسترس باشد. 🔸 شرکت بهیار صنعت پیشنهاد قراردادهای سرمایه‌گذاری BOO را داد و توانست راه جدیدی را در حوزه رفع نیازهای کشور ارائه نماید. قرارداد BOO یعنی این که مردم و سرمایه‌گذاران هرکدام متناسب با پول و سرمایه‌ای که در دسترس دارند، بخشی از سهام دستگاه را می‌خرند و خود نصب می‌کنند و حتی خود دستگاه ایکس ری را راه‌اندازی می‌کنند و از هر کامیون یا کانتینر هزینه‌ای دریافت می‌کنند و سود این فعالیت به خود آن مردم بر می‌گردد. این یک نمونه‌ی برجسته از طراحی و ساخت و البته راه‌اندازی و اداره‌ی تکنولوژی حتی در حوزه حساسی که امنیت ملی را تضمین می‌کند، توسط مردم در مراحل مختلف است؛ بخش خصوصی، فرزندان مردم که در دانشگاه متخصص شده‌اند و در تحقیق و توسعه‌ی دانش‌بنیان‌ها، فناوری توسعه داده‌اند و در نهایت صاحبان سرمایه‌های خرد و وسیع که امکان حرکت معناداری برای پیشرفت ایران پیدا کرده‌اند. 🔸در این مثال شما می‌توانید ببینید که چگونه تولید اعتبار دولت در فناوری (گرنت) به‌جای تورم بیشتر، همچون اسفنج، نقدینگی را از کف میدان جمع می‌کند و حتی به کمترشدن تورم می‌انجامد، از طرفی شاهد تولید ارزش در فناوری و تحقیق و توسعه با مقدار کمی سرمایه‌گذاری هستیم و می‌توانیم بزرگ‌تر شدن کیک اقتصاد کشور را در این نمونه‌ی طراحی و توسعه فناوری ببینیم. از سال 1398 تا به امروز این سامانه‌ها با مدل قراردادهای ساخت، بهره‌برداری و مالکیت (BOO ) در گمرکات بندر شهید رجایی، دوغارون، ماهي رود، آستارا، چابهار، ریمدان و دیر مشغول است و از این طریق خدمات باکیفیتی در اختیار گمرک جمهوری اسلامی قرار گرفته است. در حال حاضر این مدل به‌عنوان یکی از موفق‌ترین مدل‌های مشارکت مردمی در حوزه فناوری بالا محسوب می‌شود. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
✅ *از پزشکان پابرهنه تا بهورزان خانهٔ بهداشت* 🔴به بهانهٔ برگزاری جلسهٔ نقد کتاب *«مسیر ملک»؛* روایتی مستند از زندگی دکتر *حسین ملک‌افضلی* *بخش اول* ◀️سال ۱۳۶۳، تعدادی از دوستانم دکتر کامل شادپور، دکتر سیروس پیله‌رودی و دکتر حسن وکیل در حال تهیهٔ طرح گسترش پروژه چُنقرالو آذربایجان غربی بودند. ایـن پروژه در سال ۱۳۵۱ و از کتاب راهی به سوی تندرستی آغاز شد. در دههٔ ۵۰، تقریباً سیمای بیماری‌ها مشخص بود. عده‌ای از وزارت بهداری و دانشگاه تهران دور هم جمع شدند تا چاره‌ای بیندیشند. آنها شرح حال بهداشتی کشور را در کتابی به نام راهی به سوی تندرستی بیان کردند. کتاب جامعی از کار درآمد و عقلانیت را بر بهداشت کشور حاکم کرد. وزارتخانه هم معاونی داشت به نام دکتر آرام که دندانپزشک بود و خیلی کمک کرد تا این عقلانیت اجرایی شود. ◀️در این کتاب توضیح داده شد که ۵۵ درصد مرگ‌ها در ایران مربوط به کودکان زیر ۵ سال و ناشی از چند بیماری از جمله بیماری‌های اسهالی است که علتش محیط و آب آشامیدنی ناسالم، عدم رعایت بهداشت و کمبود امکانات بود. هر سال، حدود سی‌و‌پنج هزار کودک بر اثر اسهال می‌مردند. سرخک، دیفتری، کزاز و سیاه‌سرفه هم باعث تلف شدن بچه‌ها می‌شد. در روزهای اول تولد، حدود دوازده هزار بچه به سبب آلودگی‌های بند ناف از بیماری کزاز می‌مردند. در شهرها سرخک بیداد می‌کرد. بچه‌ها سینه‌پهلو می‌کردند و فاتحه‌شان خوانده می‌شد. دیفتری و سیاه‌سرفه هم رایج بود. تمام این بیماری‌ها وقتی بیشتر اثر داشت که بچه‌ها با فاصلهٔ کم، نارس و کم‌وزن به دنیا می‌آمدند. در این شرایط کمترین مشکل آن‌ها را از پا می‌انداخت. در کنار انواع بیماری، ناراحتی‌های پوستی، تراخم و زردزخم ما را بـه تمام معنا مصداق کشوری عقب‌افتاده کرده بود. در کتاب راهی به سوی تندرستی، آموزش مراقبت‌های بهداشتی اولیه شبیه به طرح پزشک پابرهنه داده شده بود. ◀️ایدهٔ این طرح از چین و شوروی آمده بود. چین وقتی انقلاب کرد، کشور بزرگی بود. برای این‌که خدمات بهداشتی را در روستاها و شهرها ببرند، طرح پزشک پابرهنه را دادند. پزشک پابرهنه زن یا مردی روستایی بود که صبح‌ها روی زمین کشاورزی کار می‌کرد و بعدازظهرها مراقبت‌های بهداشتی اولیه را به اهالی یاد می‌داد تا مردم در انتظار نیروی متخصص برای انجام کارهای ساده نمانند. بهورزها از دل این طرح متولد شدند. دکتر فریدون امینی و رزیدنتش دکتر محمدعلی برزگر این طرح را در ایستگاه تحقیقاتی منطقه چُنقرالو اجرا کردند. بعد از سه سال از شروع کار، مشخص شد با آموزش چند دختر و پسر روستایی پنج کلاس خوانده، شرایط بهداشتی و سلامت در روستا بهتر شده است. این طرح امتحان خود را به خوبی پس داده بود و حالا دوستان می‌خواستند آن را در کل کشور توسعه دهند. دکتر شادپور وقتی دید از سمت معاونت بهداشت وزارتخانه کنار آمده‌ام به مـن گفت: «ما طراحی خانه‌های بهداشت در سراسر کشور رو شروع کردیم، اما تو اجراش موندیم. تو آدم اجرایی هستی و سیستم هم قبولت داره. این پروژه به نفع کشور هست. ما هم حاضریم کمک کنیم. بیا و کار اجراش رو به عهده بگیر.» به حسن نیت این دوستان شک نداشتم. به سراغ دکتر مرندی رفتم و جریان را مطرح کردم. طرح را تأیید و مرا هم به عنوان قائم مقام وزیر در ستاد گسترش شبکهٔ بهداشت تعیین کرد. در این سمت، از معاون وزیر قدرت بیشتری پیدا کردم. دکتر مرندی هم حمایتم می‌کرد و به من بال پرواز می‌داد. ◀️آن زمان، وزارتخانه بهداری خیلی متلاطم بود. هم جنگ بود و هم داشتیم بهداشت را توسعه می‌دادیم. دکتر مرندی حمایت همه‌ جانبهٔ خود را از طرح اعلام کرد. خیلی‌ها به او گفتند شما یک معاون بهداشت دارید و یک قائم‌مقام برای گسترش شبکه! این دو تا با هم یعنی چه؟! معاون بهداشت را حذف کنید. دکتر هم می‌گفت این کار، کار خیلی مهمی است و من می‌خواهم سرعت بیشتری داشته باشد. وقتی توسعه پیدا کرد، شبکه را در معاونت بهداشت ادغام می‌کنیم. کار را شروع کردیم. *ادامه دارد...* @fakhriran🇮🇷
✅ *عده‌ای فکر می‌کردند ضدانقلاب هستیم!* 🔴به بهانهٔ برگزاری جلسهٔ نقد کتاب *«مسیر ملک»؛* روایتی مستند از زندگی دکتر *حسین ملک‌افضلی* *بخش دوم* ◀️کار نو و جدیدی در سطح کشور آغاز شد، ایجاد شبکه خانه‌های بهداشت در سطح کشور. تمام دوستانم دورهٔ MPH را گذرانده بودند و طراحی شبکۀ کشور را انجام دادند. نقشهٔ ایران با جزئیات استان‌ها و شهرها و حتی روستاها را روی دیوار اتاق زده بودند. از روی آن، مناطق پرجمعیت هر استان را شناسایی می‌کردند. به مسیر جاده‌ها و موقعیت شهرها و بیمارستان‌ها توجه داشتند. موقعیت روستا، میزان جمعیت آن، امکانات و مخصوصاً مدرسه را در نظر می‌گرفتند. مؤلفه‌هایی مثل رودخانهٔ پرآب یا کوه عظیم، دسترسی آسان به دیگر مراکز درمانی و خدماتی و چندین عامل دیگر را کنار هم می‌چیدند تا مکان‌یابی صحیحی برای ایجاد خانهٔ بهداشت داشته باشند. ◀️کار حساس و دقیقی بود و انتخاب درست مکان می‌توانست از رموز موفقیت پروژه باشد. طبق طراحی اولیه، قرار شد هجده هزار خانهٔ بهداشت در مناطق روستایی کشور ایجاد شود. سیصد کتاب هم برای شهرستان‌ها درآوردند که علاوه بر تعیین محل و توضیح روند اجرایی، کار و تعداد نیروهایی که باید در خانهٔ بهداشت فعالیت می‌کردند؛ مشخص شد. روستایی را که خانهٔ بهداشت در آن بود، اصلی تعیین می‌کردند تا شبانه‌روز بهورز در آنجا حضور داشته باشد. دو تا سه روستای قمر هم در اطراف روستای اصلی در نظر می‌گرفتند تا بهورز طبق برنامه به آنها نیز خدمات بهداشتی ارائه کند. بعد از آماده‌سازی مقدمات و کتاب‌ها، که نقشه راه هر منطقه را در آن ترسیم کرده بودند، اجرا را آغاز کردیم. ◀️اولین کار در اجرا، ایجاد و در صورت امکان ساخت خانه‌های بهداشت بود. با آقای جليل بشارتی در ارتباط بودیم. ایشان در ساخت ما را حمایت می‌کرد، اما جهادسازندگی با ما میانه‌ای نداشت. میان‌سال بودیم و در دورهٔ شاه هم خدماتی داشتیم. تصور می‌کردند ضدانقلاب هستیم. به زبان بی‌زبانی می‌گفتند شما طاغوتی هستید و ما مسئول آبادانی، جاده‌سازی و بهداشت در روستاها هستیم. هرچه می‌گفتیم کار بهداشتی به کارهای درمانی متصل است و مردم فقط واکسن نمی‌خواهند و باید بین خدمات پیوستگی باشد، قبول نمی‌کردند. آقای دکتر فیروزآبادی، پزشک جهادسازندگی داخل اتاق ما می‌آمد و می‌گفت بهداشت روستاها را به ما بدهید. خیلی با هم بحث داشتیم. می‌گفتیم: «آقا، نمی‌شه که ما روستا رو به شما بدیم. مردم مریض بشن، دوست دارن به بیمارستان‌های ما بیان. این سیستم شبکه است، به هم وصله.» فایده‌ای نداشت. تا این‌که او را به مناطق روستایی بردیم و اقدامات انجام‌شده را نشانش دادیم. بالاخره قانع شدند که صلاحیت ما از آنها بیشتر است و بهداشت و درمان را رها کردند. ◀️کارشناسان بهداشت، بعد از ایجاد خانه‌های بهداشت، بهورزها را در زمان کوتاهی در آموزشگاه بهورزی آموزش می‌دادند و آنها شروع به کار می‌کردند. این طرح به سرعت موفق شد و مردم را به سمت پیشگیری سوق داد تا کمتر به دارو و درمان نیاز پیدا کنند. بهورزها بومی بودند و راحت می‌توانستند با اهالی ارتباط برقرار کنند. جمعیت روستا را سرشماری و آب آشامیدنی روستا را بررسی و بهداشتی می‌کردند. بهداشت توالت‌ها و حمام‌ها را مورد توجه قرار می‌دادند. تعداد کودکان و تاریخ واکسن آنها را می‌دانستند. مراقبت‌های بهداشتی مادر و کودک را به مادران آموزش می‌دادند. مادر باردار را زیر نظر می‌گرفتند تا زایمان ایمنی داشته باشد. حتی برای بعضی بیماری‌ها، خودشان داروی بیمار را می‌دادند و اگر مشکل لاینحلی پیش می‌آمد، بیمار را به پزشک ارجاع می‌دادند. ◀️مسئولیت تأمین آب آشامیدنی روستاها در ابتدا به عهدهٔ وزارت بهداشت بود. مهندسان بهداشت محیط به روستاها می‌رفتند، چشمه‌ها را بهسازی می‌کردند، سرپوش می‌گذاشتند، لوله‌کشی می‌کردند یا حتی چاه می‌زدند. بعد از مدتی، وزارت نیرو مسئولیت تأمین آب را برعهده گرفت، اما هم‌چنان بهورزها بهداشتی کردن آب مثل کلرزنی را انجام می‌دادند و میزان کلر را اندازه می‌گرفتند. ◀️با اجرای این طرح در دههٔ ۶۰، خانواده‌ها به صورت فراگیر تحت مراقبت‌های بهداشتی اولیه قرار گرفتند. اقدامات بیشتر معطوف به خدمات بهداشتی در سطح خانواده، سطح روستاها و حاشیهٔ شهرها بود و مناطق محروم توانستند در نظام شبکه از خدمات بهداشتی درمانی رایگان برخوردار شوند. همکاری مردم در توسعهٔ شبکه بهداشت مثال‌زدنی بود. @fakhriran🇮🇷
📚 *هدیه‌ای باشد برای تو* خاطرات پشتیبانی مردم کاشان در دفاع مقدس 🔻کاشان به‌عنوان یکی از فعال‌ترین شهرهای ایران در عرصه پشتیبانی و تدارکات در سال‌های دفاع مقدس بود. بسیاری از زنان و مردانی که توانایی حضور در جبهه‌های حق علیه باطل را نداشتند در آن سال‌ها به کارهای خدماتی برای رزمندگان می‌پرداختند. محمدقاسم زاده در کتاب «هدیه‌ای باشد برای تو» به دل کوچه و خیابان‌های این شهر رفته است و خاطرات سال‌های پرتکاپو دهه شصت را استخراج کرده است. خدمات فراوانی همچون خیاطی و رفو لباس‌های رزمندگان، تهیه غذا و مواد خوراکی، پرستاری و خدمات درمانی و بسیاری کار کوچک و درشت دیگر که در این کتاب ذکر شده‌اند و گمان نمی‌کنید که مردم متوجه چنین اموری باشند و به آن‌ها بپردازند. خادمین بسیاری که بی‌چشمداشت و مخلصانه در راه رشد و پیروزی این کشور از نان و وقت خود می‌زدند و در کنار فرستادن عزیزترین فرزندانشان به دل دشمن، به جهاد مالی نیز مشغول بودند. *روایتی از کتاب* 🔻یک روز چند تا درجه‌دار ارتشی آمدند ستاد. ما معمولاً با لشکرهای سپاه در ارتباط بودیم. آمدن ارتشی‌ها برایمان تازگی داشت. زنگ زدیم به حاج جواد یزدانی. خودش را رساند. ارتشی‌ها یک بازدیدی از کارگاه خیاطی حسینیه چهل تَن کردند و به حاجی گفتند: «چند هزار متر پارچه‌های اسرائیلی‌تون رو می‌خوایم. از هرجا سراغ گرفتیم گفتن برین ستاد کاشان.» حاجی جا خورد. گفت: «پارچه‌های اسرائیلی کجا بود؟ ما تا حالا هیچ پارچه‌ای از هیچ جا وارد نکردیم.» سرهنگ یک پیراهن از کیفش درآورد و گفت: «مگه این پیراهن‌ها رو ستاد شما نمی‌دوزه؟ ما این پارچه رو می‌خوایم.» حاجی پیراهن را گرفت و خندید. گفت: «مرد مؤمن، اسرائیل خرِ کیه؟ این پارچه‌ها تولید کارخونه نساجی کاشانه. صاحب کارخونه هم یه پیرمرد کاشونی به نام ارباب‌تفضلیه.» سرهنگ ارتشی باور نمی‌کرد. می‌گفت:«این‌قدر استاندارد پارچه‌های کاشان از نظر کیفیت و جنس خوبه که باورکردنی نیست توی ایران بافته بشن.» پارچه‌هایی را که از کارخانهٔ ریسندگی ارباب‌تفضلی می‌گرفتیم، می‌دادیم به تولیدی‌های بزرگ، برایمان لباس خاکی و ارتشی می‌دوختند. این لباس‌ها از بس دوام خوبی داشت، وقتی می‌فرستادیم جبهه، رزمنده‌های یگان‌ها تا مدت‌ها می‌پوشیدند. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
*روی پاهای ایرانی* 1 به روایت دکتر حمیدرضا مقاره‌عابد 🔸تمرکزمان روی مباحث مربوط به کامپوزیت­‌ها بود؛ یک مشکلی پالایشگاه­‌ها داشتند که با استفاده از تکنولوژی کامپوزیت­‌ها می‌شد آن را رفع کرد و ما داشتیم روی آن پروژه کار می­‌کردیم. اوایل کار بود که یک روز همکار و شریکم دکتر نصر آمد به من گفت که «حمید آن پروژه را بگذار برای دنیایمان؛ من یک ایده دارم برای آخرتمان.» گفتم «دنیا؟ آخرت؟ کلید آخرت را بگو چی است؟» 🔸دکتر نصر گفت: «من آن زمانی که خارج از کشور بودم خیلی در جامعه می­‌دیدم که معلولین حضور دارند؛ ورزش می­‌کنند، فعالیت­‌های اجتماعی دارند، خیلی راحت سرکار می­‌روند و خریدوفروششان را انجام می­‌دهند. هميشه برایم سؤال بود که چرا در کشور ما که تجربه جنگ، حوادث، تصادفات، زلزله، دیابت و بیماریهای مختلف را داشته و داريم و قاعدتاً باید معلولین بیشتری هم داشته باشیم، چرا در کشور خودمان در اجتماع خیلی کم می­‌بینمشان. بعدازاینکه برگشتم با یک تحلیل ساده به این نتیجه رسیدم که دلیلش این است که آنجا با توجه به دسترسی که به فناوری­ها و تکنولوژی­‌های پیشرفته دارند، معلولين خیلی راحت می­‌توانند در جامعه فعالیت­هایشان را انجام بدهند. مشکلی که ما اینجا داریم این است که تکنولوژی و فناوری مورد نیاز برای جامعه معلول یا توان‌خواه وجود ندارد پس نمی­توانند خودشان را عرضه بکنند و بیایند در اجتماع.» 🔸گفتم خب ما چکار می‌توانیم بکنيم؟ دکتر نصر ادامه داد: «یکسری از افراد از ناحيه پا قطع عضو شده­‌اند و یک مشکلی دارند که با استفاده از این تکنولوژی کامپوزیت­‌ها می‌توانیم پنجه­‌های کربنی برایشان درست کنیم که این مشکلشان را حل می­‌کند.» خلاصه اينکه اين پيشنهاد و ايده دکتر نصر بود که برویم سراغ ساخت یک محصولی که بتوانیم حرکت را به معلولین برگردانیم و برای من هم خیلی جذاب شد.   *توليد پنجه کربنی*  🔸شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که مچ پایتان پیچ‌خورده یا شکسته باشد و داخل گچ برود. راه رفتن آن موقعتان را تصور بکنید که به خاطر اینکه مچ پای شما ثابت‌شده بود به چه صورتی راه می­‌رفتید؛ نسل قدیم پنجه­‌ها به این شکل بود که مچ پا ثابت بود و حرکتی نداشت. اما وقتی از پنجه‌های کربنی استفاده می­‌شود عملکردش دقیقاً شبیه به مچ پا می‌شود. مچ آن انعطاف را داشت و آن انعطاف باعث می­‌شود که شخص بتواند حرکات ورزشی­‌اش را انجام بدهد و بتواند از شر کمردردهای زیاد خلاص بشود و حتی خستگی­‌اش کمتر بشود. پنجه کربنی تحولی بود برای افرادی که با قطع پا محدودشده بودند. 🔸زمانی که آقای دکتر ایده را دادند، دو سال تحقيق کرديم و کار را شروع کردیم و توانستیم نمونه اولیه را بسازیم. همزمان وقتی این پیشنهاد را به متخصصین مي‌داديم می­‌گفتند «يک پیچ اين را در ایران نمی­‌توانند بسازند، بعد شما دنبال چی دارید می­‌روید؟ شما دنبال ساخت پنجه کربنی هستید؟» @daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ *روی پاهای ایرانی* 2 به روایت دکتر حمیدرضا مقاره‌عابد 🔻روزی فرارسید که برای اولین بار آقای ريحان یاری قرار بود به‌عنوان شخصی که پايش قطع شده بود از پنجه ما استفاده بکند و نظر بدهد. یکی از لحظات ناب زندگی من و آقای دکتر نصر همان روز است؛ آقای ریحان یاری کاپیتان تیم ملی قطع پای کشورمان بود. ایشان آمد و استفاده کرد. وقتی اول راه رفت و بعد دوید ما مدام داشتیم نگاه می­‌کردیم الآن چی می­‌گوید؟ او هم جوابی نمی­‌داد؛ در یک کوریدور خیلی طولانی می­‌رفت و برمی­‌گشت. می­‌دوید. من آخرین بار گرفتمش، گفتم آقای یاری چطور است؟ گفت که «آقای مقاره‌عابد دارم پرواز می­‌کنم، بگذار ادامه بدهم. این لحظه ناب‌ترین لحظه­‌های ما است» می‌گفت «من قبلاً یک پنجه کربنی انگلیسی داشتم ولی اين که الان دارم، هم خیلی نرم­تر است و هم خیلی انعطاف دارد. بگذارید من به پروازم ادامه بدهم.» این جمله یکی از جمله­‌هایی است که در آرشیو ذهنی­مان همیشه ماندگار شد و هر وقت در این 10 سال انرژی­مان می­‌افتد، آن کلمات آقای یاری ما را دوباره سرحال می­‌آورد و پرانرژی می­‌کند. 🔻رفتیم یکی از ارگان­‌هایی که مسئول خرید این تجهیزات بود گفتیم آقا ما هم مجوزش را داریم و هم تست بالینی­ شده است. گفتند شما تأییدیه اتحادیه اروپا را دارید؟ ان موقع برای من خیلی عجیب بود که گفت تأییدیه اتحادیه اروپا؛ من که داخل کشور خودم بودم! گفتند نه ما فقط تأییدیه اتحادیه اروپا را می­‌خواهیم. این تکنولوژی­ جزء تکنولوژی­‌هایی است که شاید 7-8 تا کشور بیشتر این تکنولوژی را نداشته باشند. ما هم از هیچ کجا به‌هیچ‌وجه کپی نکردیم و هیچ رفرنسی هم نبود که ما بتوانیم برویم و از آن الهام بگیریم. بعد این ارگان دولتی به من گفت باید بروید تأییدیه اتحادیه اروپا را بیاورید. سنگی بود که فکر می­‌کردند این سنگ آن‌قدر مانع بزرگی است که ما نمی­‌توانیم از روی آن بپریم. ولی این اتفاق افتاد و ما تأییدیه اتحادیه اروپا را هم گرفتیم و آن‌ها واقعاً خلع سلاح شدند و دستشان را بالا بردند؛ این‌یک واقعیت تلخ است که خود تحریمی خیلی اذیتمان می­‌کند. 🔻یک روزی من در پله­‌های آن ارگانی دولتی که می­‌خواست از ما خرید کند داشتم می­‌رفتم و می­‌آمدم. البته یک‌بار که نه؛ من آن پله­‌ها را 100 بار رفتم و آمدم. یک مسئولی من را دید که 3 سال قبل هم من را دیده بود، گفت:« تو هنوز تو داری این پله­‌ها را بالا می­‌روی و می­‌آیی؟» گفتم «بله!» گفت «ما تخصصمان این است که نگذاریم افراد امثال شما بمانند. چقدر تو چغر و بدبدنی که مانده‌ای!» خیلی جمله عجيبي گفت؛ یعنی سیستم دولتی و نوع قانون‌گزاری ما و اجرای قانونمان به شکلی است که توقع حمایت که هیچ، حتي خودشان می­گویند ما کاری می­‌کنیم که شما نمانید. تکنولوژی این محصول واقعاً کار خیلی پیچیده‌ای است. ولی برای رسيدن به اين تکنولوژی و ساخت نهايی پنجه­‌های کربنی، 20 درصد توان و انرژی ما راگرفته است. 20 درصد دیگر توان ما را گرفتن مجوزها و تأییدیه‌ها گرفت و 60 درصدش هم صرف ورود به بازار کردیم. 🔻فکر می­‌کنم ورود به بازار یکی از موانع اصلی است که همه شرکت­های دانش‌بنیان دارند و اکثراً سر همین مرز که می­رسند عقب‌نشینی می­کنند؛ یکی از اصلی­‌ترین دلیل‌های اين مانع بزرگ، فرهنگ خودمان است. ما مردم اگر بخواهیم برای خانه­، مان یک جنس بخريم و يک جنس داخلی و یک جنس خارجی باشد قطعاً می‌رویم سراغ جنس خارجی را می­‌گیریم و می­‌گوییم خارجی یک‌چیز دیگر است. شاید در قديم ما تولیدکننده‌ها هم کم‌کاری کرده بودیم و نتوانسته بودیم جنس خوبی تولید کنیم. اصلاً نمی­‌توانیم از این دفاع کنیم ولی الآن نسل جدیدی که وارد فضای دانش شده است واقعا به این خودباوری رسیده است که بتواند به آن سطح از تولیدات خارجی برسد؛ یعنی نگاهش نگاه صادرات است. ما روزی به‌سختی وارد بازار خودمان شدیم ولی الآن به چند کشور داریم صادرات می­‌کنیم. حتی چند تا کشور که جزء قطب­های صنعتی دنیا هستند از ما تقاضای انتقال تکنولوژی به کشورشان را دارند. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
🔷 حتما مقایسه‌هایی را که بین قبل و بعد از انقلاب اسلامی در زمینه‌ی توسعه مناطق روستایی منتشر شده است، مشاهده کردید. در مواردی مانند برق‌رسانی، جاده‌کشی، تامین آب شرب، احداث مراکز بهداشت و... اختلاف بین این دو برهه‌ی زمانی بسیار زیاد است. برای مثال قبل از انقلاب ۴ هزار روستا برق داشتند اما بعد از انقلاب این عدد به نزدیکی از ۶۰ هزار روستا رسید. جالب است درصد قابل توجهی از این رشد در همان سال‌های ابتدایی انقلاب محقق شد. 🔶 این حجم از پیشرفت و آبادانی در مدت کوتاه، حتماً عوامل زیادی داشته است اما نمی‌توان انکار کرد که اصلی‌ترین پایه‌ی آن، ظهور نهادی به نام جهاد سازندگی است. بررسی و استخراج الگوی مدیریت و عملکرد در این نهاد، می‌تواند به ما کمک کند تا بتوانیم اثرات مثبت آن را در جامعه تکرار کنیم. 🔷 علی مشایخی و محمدرضا حسینی، پای صحبت‌های یکی از اصلی‌ترین افراد جهاد سازندگی یعنی حسینعلی عظیمی نشستند و تجربیات او را در کتاب «رسم جهاد» روایت کردند، تا به ما در الگوگیری از این تجربه‌ی بسیار موفق کمک کنند. @ketab_pishraft
📚 *سومین جایزه کتاب روایت پیشرفت* در بخش‌های 📌 حکمرانی و مدیریت 📌 علمی و فناوری 📌 فرهنگی اجتماعی 📌 ادبیات داستانی 📌 کودک و نوجوان و خانواده برگزار می‌گردد. 📍جهت ارسال آثار با شماره زیر تماس حاصل فرمایید: ☎️ 02128428774 ❗مهلت ارسال آثار: تا ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۳ 🆔 @ketab_pishraft
*سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳* گفت‌وگو با نعمت‌الله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما 🔸روایت ماهواره فضایی زمانی درست اتفاق می‌افتد که جوان ما با شنیدنش، به همزادپنداری برسد؛ بگوید ببین اینها 4 تا دانشجوی ایرانی بودند. خب اینکه سینما یک کارخانه رؤیاسازی است، در غرب قطعا اینطوری است. وظیفه مثلا سینمای غربی و سینمای هالیوودی، در درجه اول ساختن رؤیا برای مخاطبش است. ولی در ما لزوما چنین تأثیری ندارد؛ در ما ایجاد تغافل و عصبانیت است. این سوال مهمی است و تیترش این می‌شود که «سینمای ما، باید سینمای آرمان‌سازی باشد و نه رؤیاسازی.» رؤیا آن امیال و گرایش‌هایی است که صرف تصورکردنش هم برایمان لذت‌بخش است. یعنی ما در رؤیاپردازی، خیالِ به جایی رسیدن نداریم؛ یک آرزو و خواستی است که صرف اینکه من تصورش می‌کنم هم لذت می‌برم. یعنی غایتش خودش است و هیچ بَعدی ندارد که من را فعال کند و به سمتی هُل بدهد...👇
🔸الان گرفتاری سینما و تمدن هند همین است. قرآن کریم می‌گوید مختال الفخور. این مختالی یکی از گرفتاری‌های تمدن هند است که اگر می‌توانست بگذارد کنار، با توجه به ضریب هوشی و امکانات بومی که دارد، اتفاقات عجیب و غریبی در کشورش می‌افتد. خب ما مثلا اگر به این مفاهیم دقت نکنیم، توقع داریم که سینماگر در عرصه پیشرفت، برای مخاطب رؤیا بسازد. در صورتی که اصلا نباید رؤیا بسازد، بلکه باید آرمان بسازد. رؤیا می‌شود همان مختالی و فخوری. رؤیا حد ندارد آن موقع. تو اگر می‌خواهی رؤیا بسازی برای مخاطب ایرانی در این فضا، باید بروی جنگ ستارگان بسازی؛ حد ندارد که. تو دیگر نمی‌توانی سوخو را رؤیایی کنی. در همین امریکا که کشور فرصت‌ها است، 99 درصد چرا احساس بدبختی دارند؟ آیا صرف اینکه این فرصت رؤیایی وجود دارد، برای تو کافی است؟ یعنی دوگانه رؤیا و حسرت؛ یا با افیونی که برایت از جهان سرمایه داری می‌سازم خوش هستی یا حسرت می‌کشی. 🔸وقتی که سینمای طرف مقابل ما کارخانه رؤیاسازی است، سینمایی که ما می‌خواهیم کارخانه آرمان‌سازی باید باشد. آرمان خواست و امیال و گرایش‌هایی است که من می‌خواهم بهش برسم و نه تنها می‌خواهم بهش برسم، خواستی است که ارزش آن از خودم بیشتر است. آن خواستی که من خودم را هزینه‌اش بکنم می‌شود آرمان. خارجی‌ها رؤیاپردازی می‌کنند و برای همین هم جوان فکر می‌کند آنجا همه‌اش خوشی است؛ کار سنگین آنها را نمی‌بیند. جوان‌های ما رؤیاپردازهای قوی هستند ولی آرمان ندارند؛ چون ما دیگر به آرمان ضریب نمی‌دهیم. 🔸ما الان با حکمت شُکر باید نگاه کنیم؛ اینکه داشته‌هایمان خیلی بوده است. مثلا از همینجا بگویم که فیلم بادیگارد خیلی عالی بوده است؛ بادیگارد روایت پیشرفتی است که دقیقا جای خودش قرار گرفته است. برایت آرمان ایجاد می‌کند؛ اینکه من برای همین کشور، دانشمند هسته‌ای بشوم یا دانشمند کشورم را حفظ کنم. در عین حال هم اصلا از سانتریفیوژ صحبت نمی‌کند ولی این که من دانشمند هسته‌ای‌ام را حفظ می‌کنم از دست دشمن؛ این یعنی پیشرفت. برعکس هناس که اتفاقا مرگ دانشمندم را دارد به من نشان می‌دهد. اما الان اگر بروی به منتقدین سینمای ما بگویی «سینما کارخانه رؤیا نیست، سینما کارخانه آرمان‌سازی است.» اینها مگر قبول می‌کنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 *به روایت پیشرفت باید نگاه بلندمدت داشت.* 🔷 اگر مخاطب آثار روایت پیشرفت باشید، حداقل یکی از کتاب‌های «خروج از خیابان سئول»، «نانو تروا»، «همه فن حریف»، «زنده باد جهاد» و «نانو تافته» را خوانده‌اید. یک نام در خلق همه‌ی این آثار موفق، مشترک است: سعید حسین رفیعی. 🔶 در حاشیه‌ی سومین جایزه کتاب روایت پیشرفت به گفتگو با سعید حسین رفیعی، نویسنده و فعال حوزه‌ی روایت پیشرفت پرداختیم. - در این اوضاع سخت مردم، روایت پیشرفت به چه دردی میخوره؟ - طبیعی است؛ مردم به اولویت‌ها توجه می‌کنند و در شرایط سخت، چه بسا شنونده و خواننده هر روایتی نیستند. به روایت پیشرفت باید در بلندمدت نگریست. روایت پیشرفت در بلندمدت می‌تواند اعتماد به نفس جمعی و سرمایه اجتماعی بسازد، فرهنگ خلق کند و ارزش‌های جدیدی را در جامعه جا بیاندازد. - فرق روایت پیشرفت با ماله کشی چیه؟ - در مقام نظر، قیاس مع الفارق است. یکی روایت واقعیت و دیگری تخدیر افکار است. اما در مقام عمل، امکان خلط این دو موضوع هست. این راوی است که تعیین می‌کند در حال بیان واقعیت است یا خلق افسانه. - با وجود موضوعات جذاب و پرمخاطب بازار کتاب، چرا یک نویسنده روایت پیشرفت را انتخاب کند؟ - اولا روایت واقعیت همیشه جذاب است. چون مبانی محکم و مابه‌ازای بیرونی دارد. ثانیاً روایت کردن پیشرفت، یک انتخاب است. کسی نگارش رمان را و دیگری روایت پیشرفت را انتخاب می‌کند. این انتخاب به عوامل گوناگونی مانند ایده‌ها، ارزش‌ها، آرمان‌ها و فرصت‌های موجود نویسنده وابسته است. 🆔 @ketab_pishraft
*🔰توسط دبیرخانه اعلام شد؛ سومین جایزه «کتاب روایت پیشرفت» آغاز به کار کرد* 🔸سومین جایزه «کتاب روایت پیشرفت» با هدف معرفی آثار برتر حوزه‌ روایت پیشرفت و تقدیر از پدیدآورندگان آن‌ها فراخوان داد. 🔸به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سومین جایزه کتاب روایت پیشرفت فراخوان ارسال آثار را منتشر کرد. انجمن روایت پیشرفت برای نخستین بار در سال ۱۴۰۰ آثار مکتوب و مربوط به حوزه روایت پیشرفت را جمع آوری کرد و در جلسات تخصصی به داوری این آثار پرداخت. 🔸نخستین جایزه کتاب روایت پیشرفت میزبان راویان و مولفان کتاب‌هایی بود که موفقیت و پیشرفت‌های «ایران نو» را روایت می‌کنند. دیدن شدن آثار روایت پیشرفت یکی از اهداف این جایزه است. به واسطه مطرح شدن و نقد و بررسی آثار فرصتی برای آشنایی طیف بیشتری با آنها فراهم می‌شود. علاوه بر اینکه از مولفین برگزیده تقدیر می‌شود. ibna.ir/x6qcS @ibna_official