📚 *هدیهای باشد برای تو*
خاطرات پشتیبانی مردم کاشان در دفاع مقدس
🔻کاشان بهعنوان یکی از فعالترین شهرهای ایران در عرصه پشتیبانی و تدارکات در سالهای دفاع مقدس بود. بسیاری از زنان و مردانی که توانایی حضور در جبهههای حق علیه باطل را نداشتند در آن سالها به کارهای خدماتی برای رزمندگان میپرداختند. محمدقاسم زاده در کتاب «هدیهای باشد برای تو» به دل کوچه و خیابانهای این شهر رفته است و خاطرات سالهای پرتکاپو دهه شصت را استخراج کرده است. خدمات فراوانی همچون خیاطی و رفو لباسهای رزمندگان، تهیه غذا و مواد خوراکی، پرستاری و خدمات درمانی و بسیاری کار کوچک و درشت دیگر که در این کتاب ذکر شدهاند و گمان نمیکنید که مردم متوجه چنین اموری باشند و به آنها بپردازند. خادمین بسیاری که بیچشمداشت و مخلصانه در راه رشد و پیروزی این کشور از نان و وقت خود میزدند و در کنار فرستادن عزیزترین فرزندانشان به دل دشمن، به جهاد مالی نیز مشغول بودند.
*روایتی از کتاب*
🔻یک روز چند تا درجهدار ارتشی آمدند ستاد. ما معمولاً با لشکرهای سپاه در ارتباط بودیم. آمدن ارتشیها برایمان تازگی داشت. زنگ زدیم به حاج جواد یزدانی. خودش را رساند. ارتشیها یک بازدیدی از کارگاه خیاطی حسینیه چهل تَن کردند و به حاجی گفتند: «چند هزار متر پارچههای اسرائیلیتون رو میخوایم. از هرجا سراغ گرفتیم گفتن برین ستاد کاشان.» حاجی جا خورد. گفت: «پارچههای اسرائیلی کجا بود؟ ما تا حالا هیچ پارچهای از هیچ جا وارد نکردیم.» سرهنگ یک پیراهن از کیفش درآورد و گفت: «مگه این پیراهنها رو ستاد شما نمیدوزه؟ ما این پارچه رو میخوایم.» حاجی پیراهن را گرفت و خندید. گفت: «مرد مؤمن، اسرائیل خرِ کیه؟ این پارچهها تولید کارخونه نساجی کاشانه. صاحب کارخونه هم یه پیرمرد کاشونی به نام اربابتفضلیه.» سرهنگ ارتشی باور نمیکرد. میگفت:«اینقدر استاندارد پارچههای کاشان از نظر کیفیت و جنس خوبه که باورکردنی نیست توی ایران بافته بشن.» پارچههایی را که از کارخانهٔ ریسندگی اربابتفضلی میگرفتیم، میدادیم به تولیدیهای بزرگ، برایمان لباس خاکی و ارتشی میدوختند. این لباسها از بس دوام خوبی داشت، وقتی میفرستادیم جبهه، رزمندههای یگانها تا مدتها میپوشیدند.
#دانشمند23
#کتابخانه #روایت #راهیار
#پشتیبانی_مردمی #کاشان
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
*روی پاهای ایرانی* 1
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔸تمرکزمان روی مباحث مربوط به کامپوزیتها بود؛ یک مشکلی پالایشگاهها داشتند که با استفاده از تکنولوژی کامپوزیتها میشد آن را رفع کرد و ما داشتیم روی آن پروژه کار میکردیم. اوایل کار بود که یک روز همکار و شریکم دکتر نصر آمد به من گفت که «حمید آن پروژه را بگذار برای دنیایمان؛ من یک ایده دارم برای آخرتمان.» گفتم «دنیا؟ آخرت؟ کلید آخرت را بگو چی است؟»
🔸دکتر نصر گفت: «من آن زمانی که خارج از کشور بودم خیلی در جامعه میدیدم که معلولین حضور دارند؛ ورزش میکنند، فعالیتهای اجتماعی دارند، خیلی راحت سرکار میروند و خریدوفروششان را انجام میدهند. هميشه برایم سؤال بود که چرا در کشور ما که تجربه جنگ، حوادث، تصادفات، زلزله، دیابت و بیماریهای مختلف را داشته و داريم و قاعدتاً باید معلولین بیشتری هم داشته باشیم، چرا در کشور خودمان در اجتماع خیلی کم میبینمشان. بعدازاینکه برگشتم با یک تحلیل ساده به این نتیجه رسیدم که دلیلش این است که آنجا با توجه به دسترسی که به فناوریها و تکنولوژیهای پیشرفته دارند، معلولين خیلی راحت میتوانند در جامعه فعالیتهایشان را انجام بدهند. مشکلی که ما اینجا داریم این است که تکنولوژی و فناوری مورد نیاز برای جامعه معلول یا توانخواه وجود ندارد پس نمیتوانند خودشان را عرضه بکنند و بیایند در اجتماع.»
🔸گفتم خب ما چکار میتوانیم بکنيم؟
دکتر نصر ادامه داد: «یکسری از افراد از ناحيه پا قطع عضو شدهاند و یک مشکلی دارند که با استفاده از این تکنولوژی کامپوزیتها میتوانیم پنجههای کربنی برایشان درست کنیم که این مشکلشان را حل میکند.» خلاصه اينکه اين پيشنهاد و ايده دکتر نصر بود که برویم سراغ ساخت یک محصولی که بتوانیم حرکت را به معلولین برگردانیم و برای من هم خیلی جذاب شد.
*توليد پنجه کربنی*
🔸شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که مچ پایتان پیچخورده یا شکسته باشد و داخل گچ برود. راه رفتن آن موقعتان را تصور بکنید که به خاطر اینکه مچ پای شما ثابتشده بود به چه صورتی راه میرفتید؛ نسل قدیم پنجهها به این شکل بود که مچ پا ثابت بود و حرکتی نداشت. اما وقتی از پنجههای کربنی استفاده میشود عملکردش دقیقاً شبیه به مچ پا میشود. مچ آن انعطاف را داشت و آن انعطاف باعث میشود که شخص بتواند حرکات ورزشیاش را انجام بدهد و بتواند از شر کمردردهای زیاد خلاص بشود و حتی خستگیاش کمتر بشود. پنجه کربنی تحولی بود برای افرادی که با قطع پا محدودشده بودند.
🔸زمانی که آقای دکتر ایده را دادند، دو سال تحقيق کرديم و کار را شروع کردیم و توانستیم نمونه اولیه را بسازیم. همزمان وقتی این پیشنهاد را به متخصصین ميداديم میگفتند «يک پیچ اين را در ایران نمیتوانند بسازند، بعد شما دنبال چی دارید میروید؟ شما دنبال ساخت پنجه کربنی هستید؟»
#دانشمند۱۲ #روایتخانه
#فناوری #دانشبنیان
#پنجه_کربنی #معلولان
#پیشرفت #روایت_پیشرفت
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
⭕️ *روی پاهای ایرانی* 2
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔻روزی فرارسید که برای اولین بار آقای ريحان یاری قرار بود بهعنوان شخصی که پايش قطع شده بود از پنجه ما استفاده بکند و نظر بدهد. یکی از لحظات ناب زندگی من و آقای دکتر نصر همان روز است؛ آقای ریحان یاری کاپیتان تیم ملی قطع پای کشورمان بود. ایشان آمد و استفاده کرد. وقتی اول راه رفت و بعد دوید ما مدام داشتیم نگاه میکردیم الآن چی میگوید؟ او هم جوابی نمیداد؛ در یک کوریدور خیلی طولانی میرفت و برمیگشت. میدوید. من آخرین بار گرفتمش، گفتم آقای یاری چطور است؟ گفت که «آقای مقارهعابد دارم پرواز میکنم، بگذار ادامه بدهم. این لحظه نابترین لحظههای ما است» میگفت «من قبلاً یک پنجه کربنی انگلیسی داشتم ولی اين که الان دارم، هم خیلی نرمتر است و هم خیلی انعطاف دارد. بگذارید من به پروازم ادامه بدهم.» این جمله یکی از جملههایی است که در آرشیو ذهنیمان همیشه ماندگار شد و هر وقت در این 10 سال انرژیمان میافتد، آن کلمات آقای یاری ما را دوباره سرحال میآورد و پرانرژی میکند.
🔻رفتیم یکی از ارگانهایی که مسئول خرید این تجهیزات بود گفتیم آقا ما هم مجوزش را داریم و هم تست بالینی شده است. گفتند شما تأییدیه اتحادیه اروپا را دارید؟ ان موقع برای من خیلی عجیب بود که گفت تأییدیه اتحادیه اروپا؛ من که داخل کشور خودم بودم! گفتند نه ما فقط تأییدیه اتحادیه اروپا را میخواهیم. این تکنولوژی جزء تکنولوژیهایی است که شاید 7-8 تا کشور بیشتر این تکنولوژی را نداشته باشند. ما هم از هیچ کجا بههیچوجه کپی نکردیم و هیچ رفرنسی هم نبود که ما بتوانیم برویم و از آن الهام بگیریم. بعد این ارگان دولتی به من گفت باید بروید تأییدیه اتحادیه اروپا را بیاورید. سنگی بود که فکر میکردند این سنگ آنقدر مانع بزرگی است که ما نمیتوانیم از روی آن بپریم. ولی این اتفاق افتاد و ما تأییدیه اتحادیه اروپا را هم گرفتیم و آنها واقعاً خلع سلاح شدند و دستشان را بالا بردند؛ اینیک واقعیت تلخ است که خود تحریمی خیلی اذیتمان میکند.
🔻یک روزی من در پلههای آن ارگانی دولتی که میخواست از ما خرید کند داشتم میرفتم و میآمدم. البته یکبار که نه؛ من آن پلهها را 100 بار رفتم و آمدم. یک مسئولی من را دید که 3 سال قبل هم من را دیده بود، گفت:« تو هنوز تو داری این پلهها را بالا میروی و میآیی؟» گفتم «بله!» گفت «ما تخصصمان این است که نگذاریم افراد امثال شما بمانند. چقدر تو چغر و بدبدنی که ماندهای!» خیلی جمله عجيبي گفت؛ یعنی سیستم دولتی و نوع قانونگزاری ما و اجرای قانونمان به شکلی است که توقع حمایت که هیچ، حتي خودشان میگویند ما کاری میکنیم که شما نمانید. تکنولوژی این محصول واقعاً کار خیلی پیچیدهای است. ولی برای رسيدن به اين تکنولوژی و ساخت نهايی پنجههای کربنی، 20 درصد توان و انرژی ما راگرفته است. 20 درصد دیگر توان ما را گرفتن مجوزها و تأییدیهها گرفت و 60 درصدش هم صرف ورود به بازار کردیم.
🔻فکر میکنم ورود به بازار یکی از موانع اصلی است که همه شرکتهای دانشبنیان دارند و اکثراً سر همین مرز که میرسند عقبنشینی میکنند؛ یکی از اصلیترین دلیلهای اين مانع بزرگ، فرهنگ خودمان است. ما مردم اگر بخواهیم برای خانه، مان یک جنس بخريم و يک جنس داخلی و یک جنس خارجی باشد قطعاً میرویم سراغ جنس خارجی را میگیریم و میگوییم خارجی یکچیز دیگر است. شاید در قديم ما تولیدکنندهها هم کمکاری کرده بودیم و نتوانسته بودیم جنس خوبی تولید کنیم. اصلاً نمیتوانیم از این دفاع کنیم ولی الآن نسل جدیدی که وارد فضای دانش شده است واقعا به این خودباوری رسیده است که بتواند به آن سطح از تولیدات خارجی برسد؛ یعنی نگاهش نگاه صادرات است. ما روزی بهسختی وارد بازار خودمان شدیم ولی الآن به چند کشور داریم صادرات میکنیم. حتی چند تا کشور که جزء قطبهای صنعتی دنیا هستند از ما تقاضای انتقال تکنولوژی به کشورشان را دارند.
#دانشمند۱۲ #روایتخانه
#فناوری #دانشبنیان
#پنجه_کربنی #معلولان
#پیشرفت #روایت_پیشرفت
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
🔷 حتما مقایسههایی را که بین قبل و بعد از انقلاب اسلامی در زمینهی توسعه مناطق روستایی منتشر شده است، مشاهده کردید. در مواردی مانند برقرسانی، جادهکشی، تامین آب شرب، احداث مراکز بهداشت و... اختلاف بین این دو برههی زمانی بسیار زیاد است. برای مثال قبل از انقلاب ۴ هزار روستا برق داشتند اما بعد از انقلاب این عدد به نزدیکی از ۶۰ هزار روستا رسید. جالب است درصد قابل توجهی از این رشد در همان سالهای ابتدایی انقلاب محقق شد.
🔶 این حجم از پیشرفت و آبادانی در مدت کوتاه، حتماً عوامل زیادی داشته است اما نمیتوان انکار کرد که اصلیترین پایهی آن، ظهور نهادی به نام جهاد سازندگی است. بررسی و استخراج الگوی مدیریت و عملکرد در این نهاد، میتواند به ما کمک کند تا بتوانیم اثرات مثبت آن را در جامعه تکرار کنیم.
🔷 علی مشایخی و محمدرضا حسینی، پای صحبتهای یکی از اصلیترین افراد جهاد سازندگی یعنی حسینعلی عظیمی نشستند و تجربیات او را در کتاب «رسم جهاد» روایت کردند، تا به ما در الگوگیری از این تجربهی بسیار موفق کمک کنند.
#معرفی_کتاب #رسم_جهاد
@ketab_pishraft
📚 *سومین جایزه کتاب روایت پیشرفت* در بخشهای
📌 حکمرانی و مدیریت
📌 علمی و فناوری
📌 فرهنگی اجتماعی
📌 ادبیات داستانی
📌 کودک و نوجوان و خانواده
برگزار میگردد.
📍جهت ارسال آثار با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
☎️ 02128428774
❗مهلت ارسال آثار: تا ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۳
#جایزه_کتاب_روایت_پیشرفت
🆔 @ketab_pishraft
*سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳*
گفتوگو با نعمتالله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما
🔸روایت ماهواره فضایی زمانی درست اتفاق میافتد که جوان ما با شنیدنش، به همزادپنداری برسد؛ بگوید ببین اینها 4 تا دانشجوی ایرانی بودند. خب اینکه سینما یک کارخانه رؤیاسازی است، در غرب قطعا اینطوری است. وظیفه مثلا سینمای غربی و سینمای هالیوودی، در درجه اول ساختن رؤیا برای مخاطبش است. ولی در ما لزوما چنین تأثیری ندارد؛ در ما ایجاد تغافل و عصبانیت است. این سوال مهمی است و تیترش این میشود که «سینمای ما، باید سینمای آرمانسازی باشد و نه رؤیاسازی.» رؤیا آن امیال و گرایشهایی است که صرف تصورکردنش هم برایمان لذتبخش است. یعنی ما در رؤیاپردازی، خیالِ به جایی رسیدن نداریم؛ یک آرزو و خواستی است که صرف اینکه من تصورش میکنم هم لذت میبرم. یعنی غایتش خودش است و هیچ بَعدی ندارد که من را فعال کند و به سمتی هُل بدهد...👇
🔸الان گرفتاری سینما و تمدن هند همین است. قرآن کریم میگوید مختال الفخور. این مختالی یکی از گرفتاریهای تمدن هند است که اگر میتوانست بگذارد کنار، با توجه به ضریب هوشی و امکانات بومی که دارد، اتفاقات عجیب و غریبی در کشورش میافتد. خب ما مثلا اگر به این مفاهیم دقت نکنیم، توقع داریم که سینماگر در عرصه پیشرفت، برای مخاطب رؤیا بسازد. در صورتی که اصلا نباید رؤیا بسازد، بلکه باید آرمان بسازد. رؤیا میشود همان مختالی و فخوری. رؤیا حد ندارد آن موقع. تو اگر میخواهی رؤیا بسازی برای مخاطب ایرانی در این فضا، باید بروی جنگ ستارگان بسازی؛ حد ندارد که. تو دیگر نمیتوانی سوخو را رؤیایی کنی. در همین امریکا که کشور فرصتها است، 99 درصد چرا احساس بدبختی دارند؟ آیا صرف اینکه این فرصت رؤیایی وجود دارد، برای تو کافی است؟ یعنی دوگانه رؤیا و حسرت؛ یا با افیونی که برایت از جهان سرمایه داری میسازم خوش هستی یا حسرت میکشی.
🔸وقتی که سینمای طرف مقابل ما کارخانه رؤیاسازی است، سینمایی که ما میخواهیم کارخانه آرمانسازی باید باشد. آرمان خواست و امیال و گرایشهایی است که من میخواهم بهش برسم و نه تنها میخواهم بهش برسم، خواستی است که ارزش آن از خودم بیشتر است. آن خواستی که من خودم را هزینهاش بکنم میشود آرمان. خارجیها رؤیاپردازی میکنند و برای همین هم جوان فکر میکند آنجا همهاش خوشی است؛ کار سنگین آنها را نمیبیند. جوانهای ما رؤیاپردازهای قوی هستند ولی آرمان ندارند؛ چون ما دیگر به آرمان ضریب نمیدهیم.
🔸ما الان با حکمت شُکر باید نگاه کنیم؛ اینکه داشتههایمان خیلی بوده است. مثلا از همینجا بگویم که فیلم بادیگارد خیلی عالی بوده است؛ بادیگارد روایت پیشرفتی است که دقیقا جای خودش قرار گرفته است. برایت آرمان ایجاد میکند؛ اینکه من برای همین کشور، دانشمند هستهای بشوم یا دانشمند کشورم را حفظ کنم. در عین حال هم اصلا از سانتریفیوژ صحبت نمیکند ولی این که من دانشمند هستهایام را حفظ میکنم از دست دشمن؛ این یعنی پیشرفت. برعکس هناس که اتفاقا مرگ دانشمندم را دارد به من نشان میدهد. اما الان اگر بروی به منتقدین سینمای ما بگویی «سینما کارخانه رؤیا نیست، سینما کارخانه آرمانسازی است.» اینها مگر قبول میکنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 *به روایت پیشرفت باید نگاه بلندمدت داشت.*
🔷 اگر مخاطب آثار روایت پیشرفت باشید، حداقل یکی از کتابهای «خروج از خیابان سئول»، «نانو تروا»، «همه فن حریف»، «زنده باد جهاد» و «نانو تافته» را خواندهاید. یک نام در خلق همهی این آثار موفق، مشترک است: سعید حسین رفیعی.
🔶 در حاشیهی سومین جایزه کتاب روایت پیشرفت به گفتگو با سعید حسین رفیعی، نویسنده و فعال حوزهی روایت پیشرفت پرداختیم.
- در این اوضاع سخت مردم، روایت پیشرفت به چه دردی میخوره؟
- طبیعی است؛ مردم به اولویتها توجه میکنند و در شرایط سخت، چه بسا شنونده و خواننده هر روایتی نیستند.
به روایت پیشرفت باید در بلندمدت نگریست. روایت پیشرفت در بلندمدت میتواند اعتماد به نفس جمعی و سرمایه اجتماعی بسازد، فرهنگ خلق کند و ارزشهای جدیدی را در جامعه جا بیاندازد.
- فرق روایت پیشرفت با ماله کشی چیه؟
- در مقام نظر، قیاس مع الفارق است. یکی روایت واقعیت و دیگری تخدیر افکار است.
اما در مقام عمل، امکان خلط این دو موضوع هست. این راوی است که تعیین میکند در حال بیان واقعیت است یا خلق افسانه.
- با وجود موضوعات جذاب و پرمخاطب بازار کتاب، چرا یک نویسنده روایت پیشرفت را انتخاب کند؟
- اولا روایت واقعیت همیشه جذاب است. چون مبانی محکم و مابهازای بیرونی دارد.
ثانیاً روایت کردن پیشرفت، یک انتخاب است. کسی نگارش رمان را و دیگری روایت پیشرفت را انتخاب میکند. این انتخاب به عوامل گوناگونی مانند ایدهها، ارزشها، آرمانها و فرصتهای موجود نویسنده وابسته است.
#گفتگو #سعید_حسین_رفیعی
🆔 @ketab_pishraft
*🔰توسط دبیرخانه اعلام شد؛
سومین جایزه «کتاب روایت پیشرفت» آغاز به کار کرد*
🔸سومین جایزه «کتاب روایت پیشرفت» با هدف معرفی آثار برتر حوزه روایت پیشرفت و تقدیر از پدیدآورندگان آنها فراخوان داد.
🔸به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سومین جایزه کتاب روایت پیشرفت فراخوان ارسال آثار را منتشر کرد. انجمن روایت پیشرفت برای نخستین بار در سال ۱۴۰۰ آثار مکتوب و مربوط به حوزه روایت پیشرفت را جمع آوری کرد و در جلسات تخصصی به داوری این آثار پرداخت.
🔸نخستین جایزه کتاب روایت پیشرفت میزبان راویان و مولفان کتابهایی بود که موفقیت و پیشرفتهای «ایران نو» را روایت میکنند. دیدن شدن آثار روایت پیشرفت یکی از اهداف این جایزه است. به واسطه مطرح شدن و نقد و بررسی آثار فرصتی برای آشنایی طیف بیشتری با آنها فراهم میشود. علاوه بر اینکه از مولفین برگزیده تقدیر میشود.
ibna.ir/x6qcS
@ibna_official
38.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 *انتشار اولین تصاویر از ساخت جکت تمام ایرانی*
🔹 عملیات ساخت سازه چهارپایه (جکت) سرچاهی طرح توسعه میدان گازی بلال با موفقیت انجام شد. این سازه که در بوشهر ساخته شده، تمام ایرانی است. #پیشرفت
▫️ *«دریچه»؛* رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
روایت پیشرفت
⭕ *رؤیای فردا و مسیر روایت اکنون ۲*
مجله دا
🔸ما اگر بخواهیم تاریخ فرهنگیمان را بگوییم، تاریخ فرهنگی از کِی شروع میشود؟ و آدمهایش چه کسانی هستند؟ کل حرف ما در قصه روایت پیشرفت این است که ما با یک خلأ و فراموشی و یک غفلت و جهالت عظیمی نسبت به واقعیت بیرونیمان مواجه هستیم. در همین دهه هفتادی که میگوییم ما دچار غیبت میشویم، خاطرات آقای بهاروند را میخوانیم و میبینیم ایشان به خاطر اینکه برود در رویان و مسئله مردم را حل بکند، میگوید «دیدم پیگیریهایم به نتیجه نمیرسد تصمیم گرفتم بروم مشهد شاید توانستم پاسخم را از امام رضا بگیرم و چهل روز روزه نذر کردم» به فاصله ۱۰ سال بعد، همان آدم، ما را به دانش سلولهای بنیادی میرساند. برای روایت درست این آدم، باید او را از خیلی قبلتر ببینیم و در مقطعهای زمانی و ساحتهای مختلف انسانیاش روایت کنیم.
🔸بدنه دلبستگان به انقلاب، آدمهای فرهیخته و غیرفرهیخته ما، اصلاً با این جزئیات انقلاب را نمیشناسند. اگر میخواهیم رویا داشته باشیم، اول باید واقعیت الانمان را بشناسیم. از هر اصفهانی که میپرسم میدانی این شنگول و منگول رویان، گوسفندهای شبیهسازی شده، از کجا به دنیا آمدند؟ میگویند احتمالاً تهران، میگویم اصفهان به دنیا آمدند. آقای نصر را میشناسید؟ این کجا درس خوانده، کجا کارکرده و از کجا شروع کرده؟ چهار سال پیشش داشته در دانشگاه انگلیس درس میخوانده، پا شده آمده و بعد به این دستاورد بزرگ علمی رسیده است. موقعی که من میروم روایتش میکنم، همه ابعادش را میگویم؛ میبینم این آدم اربعین میرود، این آدم دوست صمیمی خانوادگی شیخ زکزاکی است، از اوایل دهه هفتاد همدیگر را در مکه دیدهاند و با هم رفیق شدهاند. این آدم ساحتها و ابعاد مختلفی دارد.
🔸من میگویم آن آدمها وجود دارند، احمدیروشن وجود دارد، بهاروند وجود دارد، آقای مهبودی و یعقوبزاده وجود دارند، صدها نفر دیگر وجود دارند و اینها هم همهشان دارند میجنگند و موانع و مخالفتهای داخلی زیادی هم دارند. آمریکا اگر ژانر علمی تخیلی و رویایی دارد، پیشترش صدها فیلم بر اساس داستانِ واقعیتش دارد. درباره کسی که اولین عمل جراحی قلب را در آمریکا انجام داده است، با فاصله 10 سال فیلم ساخته است. در حالی رویا میسازد که پایش روی زمین واقعیتش هم هست و میگوید آدمهایی برای رویای آمریکایی تلاش کردند و الان هم دارند میکنند. اما در ایران چه کسی میداند که دکتر ماندگاری کیست؟ منِ دانشآموز اگر سال 72 میدانستم دکتر ماندگاری پیوند قلب کرده در ایران، رویای من خیلی وسیعتر میشد.
🔸ما نه یک فیلم در مورد معلم خوبمان داریم، نه در مورد دانشمندمان و نخبگانمان داریم، در هنر از همه اینها غفلت کردیم و هیچ کدامشان را روایت نکردیم. خب اگر این آدمها بروند سراغ رویا، مالیخولیایی و ناامید میشوند یا نمیتوانند تصویر درستی بسازند چون واقعیت جمهوری اسلامی را نمیبینند.
🔸جریان ترویج علم، پنجاه سال داشت مجله دانشمند درمیآورد. مثلا آمریکا میگفت ما روی یک جانور یا کِرم داریم کار میکنیم که قرار است پنجاه سال آینده، برگهای آبی را در مریخ بخورد! بعد آدمی که امتداد همان آدم غربی است، در ایران این را میکند طرح جلد مجله علمی کشور اما حاضر نیست که به کسی مثل آقای بهاروند ضریب بدهد. همان سالی که آقای نصر گوساله شبیهسازیشده رویانا را به دنیا آورده است، هیچ ترویجگر علمی او را روی جلد مجله داخلیاش نیاورده که آقای نصر تو چه میگویی. ولی روزنامههای خارجی میگویند دیگر قرار است اصفهان را به کاشی و هنر اسلامی قرن فلان نشناسیم، قرار است اصفهان را با تصویر دانش شبیهسازی آن بشناسیم؛ اینها اگر روایت شود، چقدر میتواند به دانشآموز من روحیه بدهد؟
📍پژمان عرب - نشستهای همعزم در گفتمانسازی پیشرفت
#دانشمند۲۲ #روایت_پیشرفت
#مطالعات_پیشرفت #همعزم
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40979/ماهنامه-دانشمند
@daneshmand_mag | نشمند