▪️اواخر تابستان سال 1360 بود که نتایج کنکور اعلام شد.
🔆با شنیدن نتیجه ی کنکور؛ همه شگفت زده شده بودیم.
☀️حمید نفر سوم پزشکی دانشگاه شیراز قبول شده بود.
🔹علاوه بر آن در اولین دوره ی کارشناسی ارشد پیوسته دانشگاه امام صادق نیز پذیرفته شد.
🔸گرچه قبولی در کارشناسی ارشد دانشگاه امام صادق سخت و بسیار ارزشمند بود، ولی قبولی حمید به عنوان نفر سوم رشته ی پزشکی دانشگاه شیراز؛ دهان به دهان بین بچه های محل و اقوامش می چرخید و همه به او تبریک می گفتند.
🗯بعد از دو ماه خانه نشینی؛ دوباره مجالی دست داد که با حمید هم صحبت شوم.
♻️گفتم: خب حتما میری دانشگاه پزشکی شیراز دیگه؟ مبارکه... به سلامتی دیگه دکتر شدی.
💥گفت: نه!... خیلی در این مورد فکر کردم.
💢تصمیم گرفتم برم دانشگاه امام صادق.
♨️عین برق گرفته ها گفتم: مرد حسابی! این قدر زحمت کشیدی! خودت را کشتی تا پزشکی قبول شدی؛ حالا نمی خوای بری؟!
💠گفت: قبول دارم که رشته ی خوبیه و می دونم که دنیام را تامین می کنه؛ ولی این برای دنیام خوبه؛ امام صادق برای آخرتم... البته میشه گفت هم دنیام را تامین می کنه هم آخرتم را.
🌀خیلی بهش فشار آوردم و با او بحث کردم ولی حرفش را با منطق و استدلال بیان می کرد.
▫️دلایلش قابل قبول و درست بودند ولی گذشتن از پزشکی با آن همه کلاسی که داشت، واقعا سخت بود و من نمی توانستم خودم را راضی کنم که پزشکی را از دست بدهد.
نام شهید:#حمید_محمود_نژاد
عنوان کتاب:#راه_ناتمام
نام راوی: آقای احمد آل کجباف( دوست و همرزم)
#نفر_سوم
#رشته_پزشکی
#دانشگاه_امام_صادق
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea