#قسمت_شصت_و_هفتم🔻
✍سید آدمی بود که خیلی ها به شوق دیدنش می اومدن تا در کنارش باشن...
🚫روزی ندیدم از کسی شکایتی کنه؛ صداشو بلند کنه یا بی احترامی کنه.
💢یادم میاد یه فرد کاملا ناسالمی بود که می خواست عضو ستاد بسیج مسجد بشه.
خیلی ها نذاشتن و مانعش شدن سید که با خبر شد گفت:🔻
▫️به اونا بگید مانعش نشن.
▪️شما چی می دونید خداوند در ذات انسان ها چی گذاشته و قضاوت شما بر ظواهر آدم هاست؛ بر باطن ها نیست و بسیج هم جایی نیست که شما بخواید روی این مسئله قضاوت کنید.
🔸بذارید بیاد.
🔹من اون آدم رو دیده بودم تیپ رفتاریش شبیه آدم های ولگرد و لاابالی بود و شاید منم مثل دیگران فکر می کردم که او به درد مسجد و این جور جاها نمی خوره؛ ولی واقعیت همون چیزی بود که سید گفته بود.
💭این مرد وقتی وارد بسیج شد طولی نکشید که به جبهه اعزام شد؛ بار اول برگشت بار دوم که دوباره اعزام شد شهید شد.
راوی: عبدالحسین قاسم زاده
ادامه دارد...
عنوان کتاب: #دو_قدم_مانده_به_صبح
#شهید_سید_جمشید_صفویان
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
#قسمت_شصت_و_هفتم🔻
✍بعد از عملیات به شهر برگشتیم و من عقد کردم و او همراه خانم و دخترش که تازه به دنیا اومده بود در جشن ما شرکت کردن و به من هم توصیه کردن:
⛔️نکنه چون ازدواج کردی؛ دیگه جبهه رو رها کنی.
💯گفتم: نه؛ حتما میام.
💢او هم با اینکه ازدواج کرده بود و بعد هم خدا به او یک دختر شیرین داده بود که خیلی هم شبیه خودش بود؛ باز لحظه ای از صحنه جبهه و فعالیت دوری نکرد.
🔰یه روز داشت برای بچه های گردان صحبت می کرد.
گفت: 🔻
💬به نظر شما زیباترین لحظه زندگی یه پدر چه زمانیه؟
بچه ها به شوخی گفتن: 🔻
💭تو پدر هستی ما چه می دونیم.
سید گفت:🔻
✔️زیباترین لحظه زندگی یک پدر زمانیه که بچه ش برای اولین بار میگه: ماما! یعنی هنوز نمی تونه کامل بگه مامان یا بابا.
🔸داشتیم فکر می کردیم منظور سید از این حرف چیه که اضافه کرد:🔻
🗯شهادت شبیه ذوق و شوق پدریه که بچه دار شده و برای اولین بار میبینه که فرزندش زبون باز کرده و مامان بابا میگه...
▫️موقعی که آدم شهید بشه، یا بدونه که برات شهادتش امضا شده، اوج اشتیاق و خوشحالیِ اونه...
▪️مثل همون کسی که تازه پدر شده و بچه اولش به دنیا اومده...
♻️من وقتی به شهادت رسیدم یا
می دونستم میخوام شهید بشم اون اوج اشتیاق و خوشحالی منه!
راوی: عبدالرضا مطهری نسب
ادامه دارد...
عنوان کتاب: #دو_قدم_مانده_به_صبح
#شهید_سید_جمشید_صفویان
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea