eitaa logo
روایتگران شهدا
254 دنبال‌کننده
345 عکس
240 ویدیو
13 فایل
✍🏻جمع ما یه جمع از دهه شصتی تا دهه نودی هاست. ☀آتش به اختیاریم و از شهدا می‌پرسیم و برای شهدا می‌نویسیم. 💥با شهدا زندگی می‌کنیم و درس می آموزیم... راه ارتباطی با مدیر کانال: @admin_revayatgaran
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 ✍من چهار سال از برادرم سید جمشید کوچک تر هستم و آقا سید برادر بزرگ تر ما بود. 🔰از کودکی آدم فعالی بود. ♻️در درس؛ ورزش؛ فعالیت های مذهبی و خیلی کارهای دیگر همیشه پیشتاز بود. 💠در شنا و فوتبال؛ اول بود و به عنوان برادر برای ما برادرها و خواهر هم همیشه بهترین دوست و معلم بود و من وقتی از دستش دادم فهمیدم چه کسی و از دست دادم. 🌐در جنگ مطیع حرف ولایت فقیهش بود و تا سد حد جان مایه می گذاشت؛ حتی از زن و فرزندش که عاشقانه دوستشون داشت؛ گذشت. ✔️هیچ وقت یادم نمیره اون موقع که دخترش به دنیا اومده بود همیشه وقتی می خواست بره؛ اونو دست ما می سپرد؛ چون دخترش خیلی بهونشو می گرفت و نمیذاشت بره. 💭او هم خیلی دوستش داشت و همیشه برای اینکه دچار تردید نشه بعد از خدا‌ حافظی به پشت سرش نگاه نمی کرد تا مبادا پاش سست بشه. 💬اون زمان سید جمشید و سید حمید برادر بزرگ ترم؛ در جبهه بودن. 🗯سید جمشید در فرماندهی و سید حمید در اطلاعات عملیات. 🔸من هم در بهداری کار می کردم و خیلی دوست داشتم من هم مرتب در کنارشون باشم؛ ولی پدر و مادرم به خاطر اینکه آن دو در جبهه بودن؛ اجازه نمی دادن منم برم. 🔹به سید جمشید گفتم: پس من چی؟ تکلیف ؛ من چی میشه؟ 🌀گفت: تکلیفت رو باید خودت بدونی اگه برات جور میشد بیا‌. 💯هر کس تکلیفی داره. 💢من هم دوست داشتم در عملیات کربلای ۴ شرکت کنم. ▫️اتفاقا وقتی در بهداری بودم؛ دوستان گفتن سید جمشید سه بار آمده دنبالت ولی تو نبودی. راوی: سید محمد صفویان ✍آخرین قسمت و پایان کتاب عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea