۱۰۰۱ فضیلت از امیرالمومنین.pdf
7.97M
در روز #عید_سعید_غدیر_خم
نسخه الکترونیکی کتاب #هزار_و_یک_فضیلت_امیرالمومنین
خدمتتان ارائه میگردد .
#عیدانه
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
مداحی آنلاین - ضربان قلبم بی امان - نریمانی.mp3
8.63M
#عید_غدیر
#مولودی
ضربان قلبم بی امان علی ولی الله
🎤 #سید_رضا_نریمانی
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
مداحی آنلاین - فلسفه امامت - حجت الاسلام عالی.mp3
2.81M
#بشنوید
#عید_غدیر
♨️عشق حقیقی
👌سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤#حجت_الاسلام_عالی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۸ مردادماه ، #سالروز_عملیات #فتح_9 گرامی باد . ⚘
خلاصه گزارش عملیات
نام عملیات : فتح 9 نا منظم
زمان اجرا : 18/5/1366
مدت اجرا : 5 روز
تلفات دشمن ( کشته ، مجروح ، زخمی) : 440
رمز عملیات : یا رسول الله
مکان اجرا : منطقه عمومی خرمال کردستان عرق
ارگانهای عمل کننده : قرار گاه برون مرزی رمضان از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و معارضان کرد عراق
اهداف عملیات : انهدام ارگانهای دشمن در عمق خاک کردستان عراق
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شرح_عملیات
#عمليات_نامنظم_فتح_9 در 18 مرداد سال 66 در منطقه عملياتي خرمال عراق انجام شد. عمليات فتح 9 با هدف اشراف بر راه شهرهاي حلبچه، سيد صادق و خرمال عراق در منطقه عملياتي خرمان عراق و در سال 66 انجام شده است.
اشراف بر راه شهرهاي حلبچه، سيد صادق و خرمال عراق
هدف طرح مانور عمليات ‹‹فتح 9›› انهدام يگان هاي دشمن در عمق خاك كردستان عراق بود . اين طرح با هدايت و برنامه ريزي قرارگاه عملياتي و برون مرزي ‹‹ رمضان ›› از نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همکاري معارضان كرد عراقي طي پنج روز در منطقه شهر ‹‹ خرمال ›› عراق به انجام رسيد. عمليات فتح 9 در شامگاه 18 مرداد ماه 1366 و با رمز ‹‹ يا رسول الله (ص) ›› آغاز شد و طي آن مناطق و تاسيساتي بدين شرح آزاد گرديدند :
- روستاهاي ‹‹ احمد آوار ›› ، ‹‹ زلم ›› ، ‹‹ بلانيه ›› ، ‹‹ حنورنوازان ›› ، ‹‹ باني شر ›› ، ‹‹ ميرپور ›› و ‹‹ آموزه ››.
- بلندي هاي 1300 ، 1250 ، 1150 ، 1200 ، 1100 ، 1270 ، 1610 ، 1500 ، 1642 .
همچنين نيروهاي خود توانستند راه آسفالته سه شهر ‹‹ سيد صادق ›› ، ‹‹ حلبچه ›› ، ‹‹ خرمال ›› را زير ديد و تيررس خود قرار دهند و با انهدام 20 دستگاه خودروي نظامي يك مهمات بزرگ و شماري سلاح نيمه سنگين تعداد 440 نفر از نيروهاي دشمن را كشته و زخمي و اسير نمودند و به مواضع پدافندي خود باز گشتند.
هدف طرح #عمليات_فتح_9 ، انهدام يگانهاي دشمن در عمق خاك كردستان عراق بود. اين طرح با هدايت و برنامه ريزي قرارگاه عملياتي و برون مرزي «رمضان» از نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همكاري معارضان كُرد عراقي، در پنج روز و در منطقه عملياتي شهر «خرمان» عراق به انجام رسيد. عمليات فتح 9 در شامگاه 18 مرداد ماه سال 1366 و با رمز «يا رسولالله (ص)» آغاز شد و در آن روستاهاي «احمدآوا»، «زلم»، «بلانيه»، «حنورنوازان»، «بانيشار»، «ميرپور» و «آموره» و تعدادي از ارتفاعات آزاد شدند.
خسارات وارده به دشمن
همچنين نيروهاي خودي توانستند راه آسفالته سه شهر «سيد صادق»، «حلبچه»، «خرمال» را زير ديد و تيررس خود قرار دهند و با انهدام 20 دستگاه خودروي نظامي، يك انبار بزرگ مهمات و شماري سلاح نيمه سنگين، تعداد 440 نفر از نيروهاي دشمن را كشته و زخمي و اسير كنند و به مواضع پدافندي خود بازگردند.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۱۸ مردادماه #سالروز_شهادت جهادگر فرهنگی و پاسدار شهید🌷 مدافع حرم، #محسن_حججی گرامی باد . ⚘
🗓ولادت : ۲۱ تیر ۱۳۷۰
(استان اصفهان، شهرستان نجف آباد)
👈دانشآموخته رشته تکنولوژی کنترل در مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه
👈متأهل و دارای ۱ فرزند
👈از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه انتشاراتی شهید 🌷 #احمد_کاظمی و کتابشهر ایران
👈از فعالان ترویج و تبلیغ کتاب
👈از فعالان گروه های جهادی در اردوهای سازندگی برای خدمت به مناطق محروم
👈جمعی لشکر زرهی ۸ نجف اشرف
🗓دومین اعزام ۲۷ تیر ۱۳۹۶
🗓مجروحیت از ناحیه پهلو و اسارت سرافرازانه دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶
🗓شهادت : چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶
🔹دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام 🌺
📌منطقه
سوریه، مرز عراق، گذرگاه الولید، منطقه التَنْف
🗓تحویل پیکر سربریده و تکه تکه (معراج شهدای تدمر)
۷ شهریور ۱۳۹۶
🗓انتقال پیکر مطهر به ایران
۳ مهر ۱۳۹۶ (پس از آزمایشات دی ان ای و تکمیل شناسایی)
🗓مراسم وداع در مشهد مقدس
۴ مهر ۱۳۹۶
🗓حضور امام خامنه ای 🌺 بر پیکر مطهر و تشییع باشکوه در تهران
بامداد ۵ مهر ۱۳۹۶
🗓تشییع بسیار باشکوه در اصفهان
عصر ۵ مهر ۱۳۹۶
🗓وداع همرزمان در لشکر نجف اشرف
شامگاه ۵ مهر ۱۳۹۶
🗓تشییع کم نظیر در نجف آباد
پنجشنبه ۶ مهر ۱۳۹۶_ ۷ محرم ۱۴۳۹
۰
📍مزار: گلزار شهدای نجف آباد اصفهان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#وصیت_نامه #شهید_محسن_حججی
شهادت «محسن حججی» کربلایی در دلهای اهل دل برپا کرده است تا آنجا که وقتی سری به صفحات اینستاگرام و یا شبکههای ارتباطی میزنیم بیشتر از هر اسم دیگری نام شهید حججی و تصویر او را میبینیم.
شهید محسن حججی که پس از دو روز اسارت بهدست نیروهای تکفیری داعش به شهادت رسید، حرفهای ناگفته خود را در وصیتنامهاش نوشته و این وصیتنامه هماکنون به دست تمام ملت ایران رسیده است. در ادامه، متن این وصیتنامه را میخوانید:
حالا که دستهایم بسته است مینویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستادهام و ایستادهام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانوادهام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزادهای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمهگاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنهای و فرماندهام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمدهایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد».
آسمان اینجا شبیه هیچجا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیدهام یا آسمان بیابانهای سالهای خدمتم، اینجا بوی دود و خون میآید. کمکم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظههای آخر که حرامیان دورهام کردهاند میخواهم قصه بگویم و قصه که میگویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم میشود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانوادهاش پر میکند، اما حتماً قصهام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید.
قصه کودکیام که با پدرم در روضههای مولا اباعبدالله الحسین(ع) شرکت میکردم، قصه لرزش شانههای پدر و من که نمیدانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس میگفت و توصیه میکرد:
«پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچوقت تمامشدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود انشاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».
دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه میگفت «تو را محسن نام گذاشتم بهیاد محسن سقطشده خانم حضرت زهرا(س)». مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچههای بزرگی بهرویم باز شد اما نمیدانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید.
بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا(س) نکردی و نامم را محسن نگذاشتی، مادرجان، حرم خانم زینب(س) در خطر است اجازه بده بروم. مادرم.... نکند لحظهای شک کنی به رضایتت که من شفاعتکنندهات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا(س) سرم را بهدست بگیر و سرفراز باش چون اموهب.
مادر، یادت هست سالهای کودکی و مدرسه، پس از دبستان و مقاطع تحصیلی و بالاتر، همیشه احساس میکردم گمشدهای دارم و اینقدر به مادرمان حضرت زهرا(س) متوسل شدم تا در سال 1385 و اوج جوانی مسیری را برایم روشن کردند و آن مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در مؤسسهای تربیتیفرهنگی به همین نام بود.
همان سالها بود که مسیر زندگیام را پیدا کردم و حاج احمد کاظمی شد الگوی زندگی و یار لحظه لحظه زندگی من، خیلی زود حاج احمد دستم را گرفت و با شرکت در اردوهای جهادی، هیئت، کار فرهنگی و مطالعه و کتابخوانی رشد کردم. انگار حاج احمد دستم را گرفت و ره صدساله را بهسرعت پیمودم. سربازی و خدمت در مناطقی دورافتاده را انتخاب کردم و تو مادر، ببخش که آن روزها مثل همیشه چقدر نگرانم بودی.
و ازدواج که آرزوی شما بود، با دختری که بهواسطه شهدا با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاکدامنش نصیبم کرده است، همنام حضرت زهرا(س) و از خانوادهای که بهشرط اینکه بهدلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند خوب و باایمانی باشم دختر مؤمن و پاکدامنشان را با مهریهای ساده بهعقدم درآوردند و من هم تنها خواستهام از ایشان مهیاکردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود و با کمکِ هم، زندگی مهدوی(عج) را تشکیل دادیم، خانوادهای که در روزهای نبودنم و جهادم همسر و فرزندم را در سایه محبتشان گرفتند و من دلم قرص بود که همسر و فرزندم جز غم دوری و دلتنگی غمی نداشته باشند، همین جا بود که احساس کردم یکی از راههای رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم کرد.
#ادامه 👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
و همسرم و همسرم...، میدانم و میبینم دست حضرت زینب(س) که قلب آشوبت را آرام میکند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو. خاطرات مشترکمان دلبستگی نمیآورد برایم، بلکه مطمئنم میکند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت بهاقتدای پدر سربازی کند.
حالا انگار سبکتر از همیشهام و خنجر روی بازویم نیست و شاید بوی خون است که میآید، بوی مجلس هیئت مؤسسه و شبهای قدر و یاد حاج حسین بهخیر که گفت مؤسسه خون میخواهد و این قطرهها که بر خنجر میغلطد ارزانی حاج احمدی که مسیر شیبالخضیب شدنم را هموار کرد.
خدّالتریب شدنم را از مسجد فاطمه الزهرای(ع) دورک شروع کردم و به خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند مسجد بسازیم. روی زمینی نیستم که میبینید، ملائک صف به صفند کاش همه چیز واقعی بود درد پهلویم کاش ساکت نمیشد و حالا منتظر روضه قتلگاهم، حتماً سخت است برایتان خواندن ولی برای من نور سید و سالار شهیدان دشت را روشن کرده است.
اینجا رضاً برضاک را میخواهم زمزمه کنم. انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند و من مولای بیسر را میبینم که همدوش زینب آمدهاند و بوی یاس و خون در آمیخته هستم. حرامیان در شعلههای شرارت میسوزند و من بدن بیپیکرم را میگذارم برای گمنامی برای خاک زمین.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🕊🍂 🍂🕊
#خاطرات_شهدا
شب اعزام، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشیاش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم.طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعتهای خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد.
موقع نماز صبح، از خواب پرید.🌹
نقشههایم، نقشه بر آب شد. او خوشحال بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانهی مامانم.
مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه دمغ بودیم؛
ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. میخواستم لهش کنم.
زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم.
من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود…
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_محسن_حججی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani