eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
440 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
۲آبان ماه ، گرامی باد . 🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
خصوصیات و : همسر شهید حمیدرضا دایی تقی با بیان اینکه همسرش عاشق شهدا بود و برای شهدا کارهای زیادی انجام می‌داد، گفت: شهید حمیدرضا برای شهدا کارهای زیادی انجام می‌داد و برایش مهم نبود که نامی از او برده نشود، چون عاشق شهدا بود. زمانی مسجد المهدی (عج) در حال بازسازی بود، حمیدرضا پیشنهاد داد عکس شهدای محل جمع آوری و روی کاشی چاپ شود و سردر شبستان مسجد کار شود. خودش هم با همتی که داشت عکس‌ها را جمع کرد و الان هم در شبستان مسجد عکس‌های شهدا هست. وی افزود: حمیدرضا همیشه نگران این بود که به مرگ طبیعی بمیرد. آرزو و شوق شهادت را همیشه داشت؛ او سنش به شرکت در جنگ تحمیلی دفاع مقدس نمی‌خورد اما از همان کودکی با واژه‌های شهادت و جهاد و ایثار آشنا بود و اخت گرفته بود. وی ادامه داد: حمیدرضا خوب می‌دانست، شهادت در انتظارش است. حال و هوای عجیبی داشت. او از همه دلبستگی‌های دنیایی‌اش دل بریده بود. همسر شهید دایی تقی بیان کرد: حمیدرضا طوری می‌گفت کلنا عباسک یا زینب (س) که  روز شهادتش با روز علمدار کربلا، عباس حضرت زینب (س) یکی شد. تمام حرف و کارهایش در سوریه اثبات این جمله بود. هدیہ به روح پاڪ 🌸 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
نام کتاب : موضوع : این کتاب زندگینامه و خاطرات است که هر کدام از خاطرات از زبان افراد مختلف مانند همرزمان و همسر و پدر و مادر ایشان است . نویسنده : الهه حاجی حسینی 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
خصوصیات و : همسر شهید حمیدرضا دایی تقی با بیان اینکه همسرش عاشق شهدا بود و برای شهدا کارهای زیادی انجام می‌داد، گفت: شهید حمیدرضا برای شهدا کارهای زیادی انجام می‌داد و برایش مهم نبود که نامی از او برده نشود، چون عاشق شهدا بود. زمانی مسجد المهدی (عج) در حال بازسازی بود، حمیدرضا پیشنهاد داد عکس شهدای محل جمع آوری و روی کاشی چاپ شود و سردر شبستان مسجد کار شود. خودش هم با همتی که داشت عکس‌ها را جمع کرد و الان هم در شبستان مسجد عکس‌های شهدا هست. وی افزود: حمیدرضا همیشه نگران این بود که به مرگ طبیعی بمیرد. آرزو و شوق شهادت را همیشه داشت؛ او سنش به شرکت در جنگ تحمیلی دفاع مقدس نمی‌خورد اما از همان کودکی با واژه‌های شهادت و جهاد و ایثار آشنا بود و اخت گرفته بود. وی ادامه داد: حمیدرضا خوب می‌دانست، شهادت در انتظارش است. حال و هوای عجیبی داشت. او از همه دلبستگی‌های دنیایی‌اش دل بریده بود. همسر شهید دایی تقی بیان کرد: حمیدرضا طوری می‌گفت کلنا عباسک یا زینب (س) که  روز شهادتش با روز علمدار کربلا، عباس حضرت زینب (س) یکی شد. تمام حرف و کارهایش در سوریه اثبات این جمله بود. هدیہ به روح پاڪ 🌸 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
حمیدرضا با کمک بچه‌های پایگاه، هیئتی به نام مدافعان حرم راه اندازی کرده بود. همیشه به دوستانش سفارش می‌کرد که چهارشنبه هر هفته ساعت هفت و نیم برای برپایی هیئت در مسجد حاضر شوند. قرار بود دوشنبه پیکرش به ایران برگردد که مدام تاخیر پیش می‌آمد. وی افزود: تا اینکه روز چهارشنبه شد. پیکر آقا حمید را مستقیم از فرودگاه به محله آوردند. اول اطشاران و بعد خانه پدری و بعد هم مسجد المهدی (عج). آقا حمید سر ساعت هفت و نیم در مسجد حضور داشت؛ مثل چهارشنبه هر هفته. هیئتی که یادگار آقا حمید بود. وی با اشاره به وصیت نامه شهید دایی تقی خاطرنشان کرد: در بخشی از وصیت نامه او آمده است: «عزیزانم خدا را هر زمان و مکان فراموش نکنید و نماز را ترک نکنید تا خدا را گم نکنید و در اصل خودتان را گم نکنید». همسر شهید دایی تقی بیان کرد: شهید دایی تقی خیلی پر جنب و جوش بود، هیچ کاری را زمین نمی‌گذاشت و یا یکی را به نفع دیگری حذف نمی‌کرد. با برنامه‌ریزی دقیق از عهده همه کار‌ها برمی‌آمد. در عین حال، لطیف و شوخ طبع بود، خنده از لبانشان نمی‌رفت، بسیار با بصیرت بودند و اخبار، به خصوص اخبار سوریه را به دقت رصد می‌کردند، در مورد همه چیز احساس مسئولیت داشت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani