۲آبان ماه ، #سالروز_شهادت #مدافع_حرم #شهید_حمیدرضا_دایی_تقی گرامی باد . 🥀
#اطلاع_نگاشت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
خصوصیات و #وصیت_نامه:
همسر شهید حمیدرضا دایی تقی با بیان اینکه همسرش عاشق شهدا بود و برای شهدا کارهای زیادی انجام میداد، گفت: شهید حمیدرضا برای شهدا کارهای زیادی انجام میداد و برایش مهم نبود که نامی از او برده نشود، چون عاشق شهدا بود. زمانی مسجد المهدی (عج) در حال بازسازی بود، حمیدرضا پیشنهاد داد عکس شهدای محل جمع آوری و روی کاشی چاپ شود و سردر شبستان مسجد کار شود. خودش هم با همتی که داشت عکسها را جمع کرد و الان هم در شبستان مسجد عکسهای شهدا هست.
وی افزود: حمیدرضا همیشه نگران این بود که به مرگ طبیعی بمیرد. آرزو و شوق شهادت را همیشه داشت؛ او سنش به شرکت در جنگ تحمیلی دفاع مقدس نمیخورد اما از همان کودکی با واژههای شهادت و جهاد و ایثار آشنا بود و اخت گرفته بود.
وی ادامه داد: حمیدرضا خوب میدانست، شهادت در انتظارش است. حال و هوای عجیبی داشت. او از همه دلبستگیهای دنیاییاش دل بریده بود.
همسر شهید دایی تقی بیان کرد: حمیدرضا طوری میگفت کلنا عباسک یا زینب (س) که روز شهادتش با روز علمدار کربلا، عباس حضرت زینب (س) یکی شد. تمام حرف و کارهایش در سوریه اثبات این جمله بود.
هدیہ به روح پاڪ #شهید_حمیدرضا_دایی_تقی #صلوات🌸
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_کتاب_شهدایی
نام کتاب : #موجی_که_آرام_گرفت
موضوع :
این کتاب زندگینامه و خاطرات #شهید_حمیدرضا_دایی_تقی است
که هر کدام از خاطرات از زبان افراد مختلف مانند همرزمان و همسر و پدر و مادر ایشان است .
نویسنده :
الهه حاجی حسینی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
خصوصیات و #وصیت_نامه:
همسر شهید حمیدرضا دایی تقی با بیان اینکه همسرش عاشق شهدا بود و برای شهدا کارهای زیادی انجام میداد، گفت: شهید حمیدرضا برای شهدا کارهای زیادی انجام میداد و برایش مهم نبود که نامی از او برده نشود، چون عاشق شهدا بود. زمانی مسجد المهدی (عج) در حال بازسازی بود، حمیدرضا پیشنهاد داد عکس شهدای محل جمع آوری و روی کاشی چاپ شود و سردر شبستان مسجد کار شود. خودش هم با همتی که داشت عکسها را جمع کرد و الان هم در شبستان مسجد عکسهای شهدا هست.
وی افزود: حمیدرضا همیشه نگران این بود که به مرگ طبیعی بمیرد. آرزو و شوق شهادت را همیشه داشت؛ او سنش به شرکت در جنگ تحمیلی دفاع مقدس نمیخورد اما از همان کودکی با واژههای شهادت و جهاد و ایثار آشنا بود و اخت گرفته بود.
وی ادامه داد: حمیدرضا خوب میدانست، شهادت در انتظارش است. حال و هوای عجیبی داشت. او از همه دلبستگیهای دنیاییاش دل بریده بود.
همسر شهید دایی تقی بیان کرد: حمیدرضا طوری میگفت کلنا عباسک یا زینب (س) که روز شهادتش با روز علمدار کربلا، عباس حضرت زینب (س) یکی شد. تمام حرف و کارهایش در سوریه اثبات این جمله بود.
هدیہ به روح پاڪ #شهید_حمیدرضا_دایی_تقی #صلوات🌸
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید
فیلم تصاویر مدافع حرم حضرت زینب #شهید_حمیدرضا_دایی_تقی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#خاطرات_شهدا
#شهید_حمیدرضا_دایی_تقی
حمیدرضا با کمک بچههای پایگاه، هیئتی به نام مدافعان حرم راه اندازی کرده بود. همیشه به دوستانش سفارش میکرد که چهارشنبه هر هفته ساعت هفت و نیم برای برپایی هیئت در مسجد حاضر شوند. قرار بود دوشنبه پیکرش به ایران برگردد که مدام تاخیر پیش میآمد.
وی افزود: تا اینکه روز چهارشنبه شد. پیکر آقا حمید را مستقیم از فرودگاه به محله آوردند. اول اطشاران و بعد خانه پدری و بعد هم مسجد المهدی (عج). آقا حمید سر ساعت هفت و نیم در مسجد حضور داشت؛ مثل چهارشنبه هر هفته. هیئتی که یادگار آقا حمید بود.
وی با اشاره به وصیت نامه شهید دایی تقی خاطرنشان کرد: در بخشی از وصیت نامه او آمده است: «عزیزانم خدا را هر زمان و مکان فراموش نکنید و نماز را ترک نکنید تا خدا را گم نکنید و در اصل خودتان را گم نکنید».
همسر شهید دایی تقی بیان کرد: شهید دایی تقی خیلی پر جنب و جوش بود، هیچ کاری را زمین نمیگذاشت و یا یکی را به نفع دیگری حذف نمیکرد. با برنامهریزی دقیق از عهده همه کارها برمیآمد. در عین حال، لطیف و شوخ طبع بود، خنده از لبانشان نمیرفت، بسیار با بصیرت بودند و اخبار، به خصوص اخبار سوریه را به دقت رصد میکردند، در مورد همه چیز احساس مسئولیت داشت.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani