eitaa logo
کانال محتوای روایتگری راویان
2.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
440 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت از ماجرای و پیام : صبح 27/5/58 بر بالاى دیوار خانه پاسداران بودم و به شهر مى‏نگریستم و گلوله از هر دو طرف، همچنان مى‏بارید؛ یک باره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد؛ پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند: امام خمینى (س) اعلامیه‏اى صادر کرده است؛ اعلامیه‏اى تاریخى که اساس بزرگ‏ترین تحولات انقلابى کشور ما به شمار مى‏رود. امام خمینى (س)، فرماندهى قوا را به دست مى‏گیرد و فرمان مى‏دهد که ارتش باید در عرض 24 ساعت، خود را به پاوه برساند و ضد انقلاب را قلع و قمع کند. * من اصلا خبر نداشتم که اخبار هولناک پاوه، به کسى برسد و امام خمینى (س) و ملت، از جریان پاوه با خبرند. فکر مى‏کردم که در محاصره ضد انقلاب در آن شب وحشتناک، به شهادت مى‏رسیم و تا مدت‏ها کسى باخبر نمى‏شود؛ اما بى‏سیم‏چى شجاع ژاندارمرى، در حالى که اتاقش زیر رگبار گلوله‏ها فرو مى‏ریخت، خود به زیر میز رفته و درازکش و میکروفن به دست، همه جریانات را به کرمانشاه مخابره مى‏کرد. * در پاوه، پیرمردى 60 ساله به سراغم آمد؛ با ریش سفید و درخواست کرد که او را به صف اول معرکه بفرستم تا به شهادت برسد. از او پرسیدم که چه تعلیماتى دیده است که چنین آرزویى دارد؟ با التماس و تضرع مى‏گفت: افتخار شهادت را از من سلب نکنید. جوان دیگرى هم به سراغم آمد که تک و تنها، فاصله کرمانشاه - پاوه را طى کرده بود و به هیچ گروه و کمیته‏اى وابستگى نداشت؛ مى‏گفت که یکه و تنهاست؛ در دنیا، هیچ چیز ندارد؛ حتى اسلحه هم ندارد و تنها چیزى که دارد، یک جان است. یکى را مى‏دیدید که با یک کامیون هندوانه آمده است. کسى را دیدم که از خوزستان آمده بود و یک وانت شیرینى و شکلات آورده بود و پخش مى‏کرد. * تا آن لحظه که فرمان تاریخى امام صادر شد، ما حالت تدافعى داشتیم؛ اما بعد از فرمان منقلب کننده امام، دیگر جاى سکوت و تماشا نبود؛ وقت حرکت و قاطعیت و شجاعت بود. آن جا بود که یک گروه پنج نفرى از پاسداران را به فرماندهى اصغر وصالى و چند نفر از اکراد، با یک آرپى‏جى مأمور کردم که به بالاى بزرگ‏ترین کوه‏هاى مسلط بر پاوه بروند و این پایگاه را از دست دشمن خلاص کنند. به خدا سوگند! این جوانان آن چنان عاشق و شیفته شهادت پیش مى‏رفتند که براى خود من غیر قابل تصور بود. از روى لبه کوه، تمام قد، با قد برافراشته مى‏دویدند. دشمن مى‏توانست بایستد و همه آنها را بر خاک بریزد؛ زیرا سنگرى محکم، قلعه‏اى محکم بر بالاى کوه داشت؛ ولى فرمان امام، آن چنان تحولى به وجود آورده بود، آن چنان ایمانى در دل جوانان ما ایجاد کرده بود و آن چنان خوف و وحشتى در دل دشمن انداخته بود که دشمن مى‏گریخت و دستان ما به سهولت به سوى آنان حمله مى‏کردند؛ بالاخره این قله بلند را به سادگى و به سهولت به زیر سلطه خویش در آوردند. سه گروه، هر گروه پنج نفر از دوستان خود را تجهیز کردیم و آنها از سه طرف به سمت فرودگاه حمله کردند. به آنها گفته بودم که بعد از تصرف فرودگاه، تا تپه اول پیش بروند و در بالاى تپه مستقر شوند. آنها تپه اول را تسخیر کردند و به تعقیب دشمن پرداختند؛ تپه دوم را نیز به تصرف در آوردند و به تپه سوم رسیدند؛ تپه سوم را نیز تسخیر کردند. همان بیمارستان مخوف را بدون هیچ تلفات و خسارتى، به تصرف خویش در آوردند و دشمن از هر طرف فرار کرد و شهر را تخلیه نمود. * راستى که شب پیش که شب شهادت، شب ناامیدى، شب شکست و سقوط بود، با فرمان امام، آن چنان تغییر کرد که شب بعد به شب آرامش، شب امید و شب پیروزى مبدل شد. چه کسى مى‏توانست چنین معجزه‏اى به وجود آورد که از یک شب هولناک و یک نقطه تاریک، چنین تحول و تحرکى خلق کند که مبدأ جنبش و حرکت و پیشروى به سوى انقلاب راستین اسلامى باشد. در این چند روز مصیبت، مى‏توانم به جرأت بگویم که حتى یک قطره اشک نریختم و در برابر سخت‏ترین فاجعه‏هاى منقلب کننده، با این که در درون خود گریه مى‏کردم؛ ولى در ظاهر، قدرت خود را به شدت حفظ مى‏نمودم تا لحظه‏اى که در فرماندارى، به عکس امام برخوردم؛ یک باره سیل اشک ریختن کرد و همه عقده‏ها و فشارها و ناراحتى‏ها آرامش یافت و خوب احساس مى‏کردم که فقط یک قدرت روحى بزرگ، در یک ابرمرد تاریخ، قادر است چنین معجزه‏اى کند. * پاوه، میعادگاه فداییان راه خدا با طاغوتیان است که به قدرت ایمان و شهادت، بر نیروهاى کفر و ظلم و جهل پیروز شده‏اند. پاوه، داستان شورانگیزى است که حماسه‏ها خلق کرده، اسطوره‏ها از خود به یادگار گذاشته و شهادت‏ها و فداکارى‏هاى بى‏نظیرى را بر قلب خود ضبط کرده است و شاهد جنایت‏هایى بود که در تاریخ سابقه نداشته است. پاوه، اسمى لطیف است که در آن خشن‏ترین قتل عام‏ها صورت گرفته است. پاوه با قله‏هاى سر به فلک کشیده‏اش، نمودار همت بلند جانبازان راه حق و اراده سخت و پولادین مبارزان انقلاب اسلامى ایران است. از کتاب کردستان 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
عملیات «محمد رسول الله (ص)» در روز ۱۲ دی ماه سال ۶۰ با رمز و ذکر «لا اله الا الله، محمد رسول الله (ص)» در مناطق عملیاتی « »، « » و « » و در ارتفاعات مرزی معروف به « » آغاز شد. انسداد دالان‌های ورودی عناصر ، پاکسازی و تامین امنیت شهرهای مرزی در منطقه اورامانات، تصرف چندین ارتفاع و روستای منطقه و تصرف شهر « » عراق از اهداف این عملیات بود. در این عملیات رزمندگان از دو محور مریوان و پاوه وارد عمل شدند و با آزادسازی بخشی از ارتفاعات منطقه در محدوده بین نوسود و مریوان و نیز انهدام دشمن، شهر طویله عراق و چند روستا را به تصرف درآوردند. محور مریوان به فرماندهی « »، ماموریت داشت تا ضمن آزادسازی ارتفاعات « »، «توالی»(پنج قله)، دره تاریک، جانبازان و «ملقه پشقله»، شهر طویله را تصرف و تامین کند. محور پاوه نیز به فرماندهی « »، مأموریت پاکسازی شهر نوسود، ارتفاعات کل هرات، سرنی، «شوشمی» و تعدادی از روستاهای منطقه از وجود دشمن و عناصر ضدانقلاب و نیروهای عراقی و ورود به شهر طویله را بر عهده داشت. این دو محور از محورهای فرعی برای تامین اهداف خود بهره گرفتند. محورهای فرعی به تناسب نیروهای ادغامی، فرماندهی متغیر داشتند. در طرح ، چنین پیش‌بینی شده بود که با اعزام چندین گروه عملیاتی به عمق عراق، عقبه‌های دشمن نیز همزمان با عملیات اصلی مورد حمله قرار گیرند. در محور پاوه، نیروهایی که از معبر « » وارد عمل شده بودند در حین عبور از کنار شهر نوسود برای رفتن به با عناصر ضدانقلاب درگیر شدند و در نتیجه تعدادی از عناصر ضدانقلاب کشته و تعدادی نیز اسیر شدند. در ادامه، اگرچه این نیروها به رغم هوشیاری دشمن توانستند هدف خود را تامین کنند، اما فشارهای دشمن موجب شد ارتفاع یاد شده چندین بار دست به دست شود. نیروهای محور ملقه پشقله و جانبازان نیز موفق شدند هدف خود را به سرعت تصرف کنند و وارد شهر طویله عراق شوند. در این میان، فقدان سقوط ارتفاع و حضور دشمن روی آن موجب شد تا به رغم موفقیت نیروهای خودی در طرفین این قله مشکلات جدی در تامین و تدارک نیروهای ایرانی ایجاد شود. کمبود نیرو نیز از جمله مشکلات دیگر عملیات بود که امکان ادامه آن را دچار مشکل مضاعفی کرده بود. به همین خاطر در بعدازظهر نخستین روز عملیات دستور داده شد نیروها به مواضع قبلی بازگردند. در محور مریوان،نیروهای خودی قبل از رسیدن به پای اهداف با تیراندازی و درگیری دشمن مواجه شدند. در معبر شنگادور اگرچه چهار قله از پنج قله این ارتفاع به تصرف درآمد، اما دشمن با استقرار روی قله پنجم تدارک و پشتیبانی نیروهای خودی را مختل کرده بود. نیروهای معبر دره تاریک نیز که با درگیری زود هنگام مواجه شده بودند، به دلیل تسلط و در نتیجه دید و تیر دشمن زمینگیر شدند. در ادامه، دشمن با به‌ کارگیری نیروهای احتیاط منطقه از جمله انتقال سه گردان از «پنجوین» و با استفاده از نیروهای گارد ریاست جمهوری پاتک خود را از بعدازظهر روز اول عملیات آغاز کرد. اگرچه دشمن در این پاتک‌ها متحمل خسارت‌های سنگینی شد ولی کمبود توان خودی و عدم جایگزین شدن نیروهای تازه نفس ادامه عملیات را غیرممکن ساخته بود. برای همین حدود ساعت ۱۶ دستور عقب‌نشینی صادر شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهیده «فوزیه شیردل»، همان پرستار شهید فیلم «چ» ابراهیم حاتمی‌کیا، که سی و پنج سال گمنام بود و کسی او را نمی‌شناخته است*. فوزيه شیر دل در سال 1338 در شهر كرمانشاه در كانون گرم خانواده اي متدين و مومن متولد گرديد. *پدرش حافظ کل بود و از کودکی به او آموزش روخوانی میداد.*🌹 پس از گرفتن مدرك سيكل و گذراندن یک دوره آموزشی ، وارد بهداري شد.وی به مدت 2 الي 3 سال در بهداري كرمانشاه خدمت كرد و پس از آشنايي با كارش به منتقل شدو در بيمارستان آن جا مشغول به كار شد خواهر شهیده فوزیه شیردل در این مورد می‌گوید: دوره آموزشی که تمام شد نوبت تقسیم نیروها بود... اکثر دوستان او تمایل به ماندن در کرمانشاه و کار کردن نزد خانواده‌هایشان را داشتند تا شرایط کاری راحت‌تری داشته باشند.... اما او کار در بیمارستان پاوه را با وجود همه کمبودها و محرومیت هایش برگزید .. *.او عاشق خدمت بود و سرانجام در این راه جان داد. *شادی روحش 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهیده «فوزیه شیردل»، همان پرستار شهید فیلم «چ» ابراهیم حاتمی‌کیا، که سی و پنج سال گمنام بود و کسی او را نمی‌شناخته است*. فوزيه شیر دل در سال 1338 در شهر كرمانشاه در كانون گرم خانواده اي متدين و مومن متولد گرديد. *پدرش حافظ کل بود و از کودکی به او آموزش روخوانی میداد.*🌹 پس از گرفتن مدرك سيكل و گذراندن یک دوره آموزشی ، وارد بهداري شد.وی به مدت 2 الي 3 سال در بهداري كرمانشاه خدمت كرد و پس از آشنايي با كارش به منتقل شدو در بيمارستان آن جا مشغول به كار شد خواهر شهیده فوزیه شیردل در این مورد می‌گوید: دوره آموزشی که تمام شد نوبت تقسیم نیروها بود... اکثر دوستان او تمایل به ماندن در کرمانشاه و کار کردن نزد خانواده‌هایشان را داشتند تا شرایط کاری راحت‌تری داشته باشند.... اما او کار در بیمارستان پاوه را با وجود همه کمبودها و محرومیت هایش برگزید .. *.او عاشق خدمت بود و سرانجام در این راه جان داد. *شادی روحش 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani