eitaa logo
کانال خاطرات شهدا
2.8هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
437 فایل
✅️ این کانال متعلق به ((موسسه روایت سیره شهدا قم)) می‌باشد. 📌بیان خاطرات شهدا و رزمندگان 📌محتوای روایتگری 📌معرفی کتب شهدا 📌تشریح عملیات ها
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 پیام تسلیت به مناسبت رحلت آیت‌الله حاج شیخ لطف‌الله صافی گلپایگانی بسم الله الرحمن الرحیم با تاسف خبر درگذشت فقیه عالیمقام و مرجع بصیر، حضرت آیة الله آقای حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی رضوان الله علیه را دریافت کردم. ایشان از استوانه‌های حوزه‌ی علمیه قم و از برجستگان علمی و عملی و پر سابقه‌ترین عالم دینی در آن حوزه‌ی مبارک بودند. در دوران مرحوم آیة الله بروجردی در شمار برترین تلامذه‌ی آن استاد بزرگ، در زمان مرحوم آیة الله سید محمدرضا گلپایگانی همراه و مشاور علمی و عملی ایشان، و در دوران انقلاب، امین و مورد اعتماد حضرت امام خمینی رحمة الله علیهم به شمار میرفتند. سالها در شورای نگهبان رکن اصلی آن شورا محسوب می‌شدند و پس از آن هم همواره درباره‌ی مسائل انقلاب و کشور، دلسوزانه و مسئولانه ورود میکردند و بارها اینجانب را از نظرات و مشورتهای خود مطلع و بهره‌مند میساختند. قریحه‌ی شعری، حافظه‌ی تاریخی، پرداختن به مسائل اجتماعی از دیگر ابعاد شخصیت این عالم کهنسال و بزرگوار بود. رحلت ایشان برای جامعه‌ی علمیِ دینیِ کشور مایه‌ی تأسف است. اینجانب به خاندان مکرّم و فرزندان گرامی ایشان و نیز به مراجع معظم و علمای اعلام حوزه‌ی علمیه و مقلدان و ارادتمندان ایشان بویژه در قم و گلپایگان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۰/۱۱/۱۲ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ناگفته‌های لحظه ورود امام(ره) از زبان سرتیم حفاظت‌شان 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۲ بهمن‌ماه، حجت‌الاسلام گرامی باد . 🥀 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
در 10 خرداد 1334 برابر با بیست و یکم رمضان، در اصفهان متولد شد. بزرگ ترها بر سر انتخاب اسم او به مشکل خوردند. پدربزرگش اسمش را انتخاب کرده بود، اما پدرش می گفت که حتما اسم بچه به الله ختم شود. خلاصه کار به استخاره کشید. پدربزرگ با نیت قرآن را باز کرد، این آیه آمد: «قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.» .... این شد ک اسم او را عبدالله انتخاب کردند. زندان ساواک🗑⛓ وقتی در زندان ساواک با شکنجه نتوانستند چیزی از زبانش بیرون بکشند، با یک کمونیست هم سلولش کردند. آن کمونیست که متوجه شده بود عبدالله حساس است، تا آب یا غذا می آورند، اول خودش می خورد تا عبدالله نتواند بخورد. چون او کمونیست ها را نجس می دانست. وقتی نماز و قرآن می خواند، زندانی کمونیست مسخره اش می کرد. شب جمعه بود. دل عبدالله بدجوری گرفته بود. شروع کرد به خواندن دعای کمیل تا رسید به این جمله از دعا که: «خدایا! اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد؟»نتوانست خودش را نگه دارد، افتاد به سجده و های های گریه کرد. سرش را که بلند کرد، دید هم سلولی کمونیستش، سرش را گذاشته کف سلول و او هم گریه می کرد.  مشهد، با این که ماه صفر بود، مادرش با منزل شکوهنده تماس می گیرد و می گوید: «می خواهیم برای خواستگاری برسیم خدمتان.» او در جواب خانواده شکوهنده که: «صبر کنید ماه صفر تمام شود.» می گوید: «نه! ما را امام رضا علیه السلام حواله کرده، فقط برای خواستگاری می آییم.» در همین اثنا، برادر خانواده شکوهنده، یک روحانی دیگر را برای خواستگاری می آورد و حسابی هم از او تعریف می کند، حتی بیشتر از عبدالله میثمی، مریم شکوهنده مانده است که چه کند؛ اما خوابی که قبلا دیده بود، به دادش می رسد. مریم شکوهنده نقل می کند: قرار بود بروم دعای کمیل، اما از بدشانسی تب کردم و نتوانستم بروم. دلم شکست. تنهایی دعا را خواندم و خوابم برد. در عالم رویا خواب امام حسین علیه السلام را دیدم. وقتی بیدار شدم، نگران بودم. خیلی دوست داشتم تعبیر خواب را بدانم. پیش یک نفر که می شناختمش رفتم و خوابم را تعریف کردم. او پرسید: «ازدواج کرده ای؟» گفتم: «نه.» گفت: «بعد از این خواب، ممکن است دو نفر در یک فاصله کم بیایند برای خواستگاری، اما شما اولی را انتخاب کن. آدم خوبی ست، البته زندگی سختی پیش رو دارید، ولی ازدواج تان، ازدواج خوبی ست و قبول کن.» بدین ترتیب، عبدالله میثمی و مریم شکوهنده در دی ماه 1361، با مهریه و 14 سکه، به نیت چهارده معصوم، به علاوه مهریه حضرت زهرا علیه السلام به عقد هم درآمدند و ازدواج کردند. روز تشییع، مسجد امام اصفهان از جمعیت پر شده بود. از یکی از روحانیون، که از دوستان شهید میثمی بود، درخواست شد کمی سخنرانی کند. آن برادر روحانی نقل کرد: مانده بودم چطور شروع کنم. تفالی به قرآن زدم. وقتی قرآن را باز کردم، این آیه آمد: «قال انی عبداله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.» ... و این آیه، دقیقا همان آیه ای بود که وقتی به دنیا آمد، پدربزرگش با تفال به قرآن، نام او را عبدالله گذاشته بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
32.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند در زندانهای 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فرازی از ای پدر بزرگوار و مادر مهربانم و ای خواهران و برادران و ای همه کسانی که با شما در دنیا مانوس بودم از شما عاجزانه می خواهم که پیوسته از برایم طلب مغفرت کنید چرا که با رویی سیاه از دنیا می روم. شما نمی دانید خدا چقدر لطف کرده گناهان مرا از شما پوشانده. آنچه در دوران زندگیم بیش از همه چیز مرا رنج داد و باعث خون دل خوردن من شد، اخلاص نداشتنم بود و الان نمی دانم در مقابل خدای بزرگ چه عملی را همراه خود ببرم. دومین مسئله ای که مرا در زندگی عقب انداخت که موفق نشوم از فیض های بزرگتری بهره مندتر گردم، بی نظمی و بز صفتی من بود که جسته گریخته کار می کردم و به هر کشتزاری دهانی می زدم. این است که دستم از حسنات تهی است. و سومین چیزی که گوشت بدنم را آب کرد و در دنیا مرا سوزاند تا قیامت چه بر سرم آورند غیبت بخصوص غیبت علما بود.. امروز سعادتمند آن کسی است که سعادتمند دیگری را به شرکت در جنگ ترغیب نماید و هم او می فرمود: جنگ را پایانی خواهد بود. هم چنان که آغازی بود و انشاءالله پایان آن پیروزی اسلام بر کفر است. لکن آنچه برای ما مهم است این است که ما بدانیم قبل از این که پرونده جنگ بسته شود پرونده سعادت یا شقاوت ما بسته خواهد شد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
تاریخ تولد : 1367/06/18 محل تولد : اهواز تاریخ شهادت : 1394/11/12 محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا - سوریه وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند محل مزار شهید : گلزار شهدای اهواز 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید حجت‌ الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی فرزند نورالله در تاریخ 18 شهریورماه سال 1367 در اهواز دیده به جهان گشود. این جوان اهوازی پس هجوم تکفیری‌ها به سوریه به همراه خیل عظیمی از جوانان پرشور خوزستان و اهواز برای دفاع از حرم نورانی حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) به این کشور رفت و در نبرد با دشمن حضور یافت. این دلیرمرد خوزستانی در روز یکشنبه 12 بهمن ماه سال 1394 به همراه تعدادی از رزمندگان اسلام به ویژه محمود مراداسکندری، شهید علی‌ حسینی‌ کاهکش، شهید رضا عادلی کردزنگنه و شهید داوود نریمیسا به شهادت رسید. شهید مصطفی خلیلی‌بلوطکی در سن 27 سالگی در منطقه باش کوی سوریه و در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل شد و نامش در زمره شهدای مدافع حرم جهان اسلام به ثبت رسید. پس از شهادت پیکر مطهر شهید حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلی‌بلوطکی به اهواز انتقال یافت و پس از تشییع در قطعه شهدای مدافع حرم گلزار شهدای اهواز آرام گرفت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب مصطفی خلیلی بلوطگی شما را به رعایت تقوای الهی تذکر می‌دهم و از شما می‌خواهم که در هر حالی و زمانی و مکانی حواسمان به رعایت تقوا و دوری از گناه باشد، خواهر من رعایت حجاب بر شما واجب است و برادر من رعایت عفت بر شما نی واجب است، این فکر را نکنید که ما در راهی که قدم برداشتیم راهی کم ارزش است بلکه رفتن ما برای این جهاد دفاع از حریم ولایت و اهل بیت و مظلومیت شیعه و در کل مظلومیت مردم سوریه بوده است، مطمئن باشید اگر من و امثال من به این جهاد نمی‌رفتند ما باید الان در مرزهای خودمان با این قوم از خدا بی‌خبر می‌جنگیدیم و این بمب‌ها و تیرها بر مردم خودمان فرود می‌آمد. پس کار ما دفاع از حریم مردم خودمان هم است، وقتی این وصیت خوانده می‌شود از خدا می‌خواهم که نوشته‌های من تاثیر خودشان را بر شما عزیزان بگذارد. عزیزان من به این نکته حتما توجه کنید هرکسی با هر اعتقادی هستید پیروی خط ولایت فقیه باشید و از رهبر عزیزمان، مولا و سرورمان حضرت سید علی خامنه‌ای (دام ظله) پشتیبانی و حمایت کنید. گوشتان به فرامین ایشان باشد و عامل به نصیحت‌ها و صحبت‌های ایشان باشید. خط حق و راست را از ایشان دریافت کنید و ایشان را معیار و میزان قرار دهید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
مجاهد خستگی ناپذیر و رزمنده بسیجی (ابواحمد) غروب روز ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۹۶ ، شب جمعه ، شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در حین ماموریت در سوریه ، با انفجار مین کنار جاده ای ، سر از پیکر مطهرش جدا شد و به فیض شهادت نائل آمد ... شادی روحش 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
«جاسم حمید» متولد ۱۰ دی ۱۳۴۴ در شهر اهواز بود که ابتدای دوران نوجوانی اش با آغازین روزهای دفاع مقدس ۸ساله مصادف شد. پدرش آقا حسن و مادرش زبیده خانم انسان های شریف و مومنی بودند. در خانواده ای پرجمعیت رشد کرد، دوازده خواهر و برادر بودند که صمیمیت و گرمای دلنشینی بین شان برقرار بود. دوران ابتدایی را در مدرسه شهید حلاج پور گذراند. دوران راهنمایی اش مصادف با آغاز حمله دژخیمان بعثی شد. شهید جاسم حمید قبل از انقلاب درمسجد امام محمد باقر(ع) واقع در حصیرآباد فعالیت داشت و با دوستانش مخفیانه اقدامات سیاسی و تبلیغاتی همچون توزیع اعلامیه و نوار پیام های امام خمینی(ره) در بین مردم بود. همچنین برای گروهی از افراد، دوستان و فامیل روشنگری می کردند. جاسم از همان سن ۱۲ سالگی شور انقلابی و جهادی در وجودش ریشه دواند. با شروع جنگ که خانواده اش به هفتکل عزیمت کردند او و پدرش ماندند و در نهایت در سال ۶۰ بدون اطلاع مادر به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام شد و اواخر سال ۶۱ بود که به استخدام سپاه پاسداران درآمد.  در تمام مدت هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور مستمر داشت و در بیشتر عملیات ها از غرب تا جنوب شرکت کرده بود. عملیات هایی چون والفجر مقدماتی، والفجر ده، و الفجر هشت،َ بیت المقدس، کربلای ۵، خیبر، بدر،.... انسان مسئولیت پذیری بود و مسئولیت های مختلفی را تجربه کرد از جمله فرمانده گردان امیرالمومنین(ع)، معاون فرمانده ستاد و همین طور جزء نیروهای اطلاعاتی برون مرزی بود. در عملیات کربلای ۵ شیمیایی شد آن قدری که گاهی پوستش تغییر رنگ می داد و احساس خفگی می کرد اما اینها باعث نشد که شهید حمید دست از جهاد و مبارزه بردارد. بعد از قبول قطعنامه و پایان یافتن جنگ فعالیت هایش را با گردان امیرالمومنین ادامه داد و در کنار وارد کار اقتصادی شد. ابتدا وارد بازار آهن شد و سپس بعنوان پیمانکار شرکت نفت فعالیت های اقتصادی اش را ادامه می داد. همان سال با دختر یکی از اقوام ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود. حضور در جبهه های نبرد علیه بعثیان و داعشیان در سوریه و نبرد با تروریست های جنایت کار از جمله فعالیت های اخیر او بود. سرانجام حاج جاسم حمید با نام جهادی ابواحمد بعد از ۳ سال مجاهدت خستگی ناپذیر در جبهه های مبارزه با استکبار جهانی غرب در سوریه، در روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ در جاده سعن واقع در منطقه شیخ هلال استان حماء سوریه در اثر یک تله انفجاری به یاران شهیدش پیوست. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد» 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاسخ به شبهات انقلاب اسلامی.pdf
6.03M
📔 فایل کتاب ارزشمند "پاسخ به شبهات پرتکرار " 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 این صدای انقلاب اسلامی ایران است 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «ملت ایران در دوران طاغوت روزگار سختی را گذراند. این ملت با همه‌ی پیشینه‌های عزتمند تاریخی، به وسیله‌ی بیگانگان تحقیر میشد. ارتش تحقیر میشد، ملت تحقیر میشد، مسئولان کشور در همه‌ی رده‌ها تا بالاترین رده تحقیر میشدند، نخبگان جامعه تحقیر میشدند؛ به وسیله‌ی آن عناصری که خود را فراتر از این حرفها میدانستند و به چشم یک مزرعه‌ای که باید اینجا را درو کنند و لگدمال کنند و بچرند و ببرند، به ایران نگاه میکردند. ملت ایران در مقابل این ایستاد.» ۱۳۸۶/۱۱/۱۹ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
او در چهارمین روز از سومین ماه پائیز ۱۳۴۹ بدنیا آمد. غروب که پدر از سر کار به خانه برگشت، نامش را« نظر علی» نهاد. قبل از عزیمت مجدد به ایل، پدر به ثبت احوال مراجعه و شناسنامه فرزند را گرفت. اما نظر علی در شناسنامه «گودرز» ثبت شد. گودرز، مهرماه سال ۱۳۵۶ در یک مدرسه سیار عشایری در ایل ثبت نام کرد. شعرهای حافظ و سعدی را از بر بود و در غیاب آموزگار، خود معلم کلاس می شد. پائیز سال ۵۷، زمزمه‌های نام سیدی به نام « خمینی» در همه جا پیچید. همه گوش به رادیو داشتند و اخبار انقلاب را از رادیویی که پدر هنگام اقامت در بروجن تهیه کرده بود، پیگیر می شدند. اما اولین عکس سیاه و سفید آن سید را، گودرز، در راه مدرسه از یک فرد رهگذر خریده و به خانه آورد و در تاقچه خانه نصب نمود. انقلاب پیروز شد. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد. بک برادر زخمی در بیمارستان و یک برادر در جبهه جنگ، غوغایی در خانواده بر پا بود و همین موضوع، حس رفتن به جبهه را در گودرز، که حالا فقط ۱۳ سال بیشتر نداشت، برانگیخت که او نیز عازم جبهه گردد. اما با مخالفت شدید پدر مواجه شد. اما خداوند سبحان، آرزوی همراهی با نوجوانان فلسطینی و جنگ با سربازان خبیث اسرائیلی را ۳۰ سال بعد به درجه اجابت رساند و گودرز سال ۶۴ با نام زیبای « محمد علی» در جنگ با تکفیریهای اسراییلی شرکت کرد. 👇 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
محرم سال ۱۴۱۰ ه.ق، مصادف با تابستان ۱۳۶۷ ه.ش، اکیپی از طلاب حوزه علمیه فرخشهر به سرپرستی حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای همتیان جهت تبلیغ معارف دین به منطقه ییلاقی و عشایر نشین وردشت سمیرم آمدند.گودرز هم یکی از آن نوجوانان تشنه معارف دین بود که پای ثابت همه جلسات و سخنرانی‌های و روضه‌های طلاب بود. آن سال طلاب حوزه علمیه فرخ شهر با خاطراتی زیبا از مهمان نوازیهای مردم ایل و صفای آنان ایل را وداع گفتند. اما دوباره در محرم سال بعد، اکیپ تبلیغاتی مدرسه علمیه فرخشهر مهمان مردم ایل شدند. گودرز نیز رفت و آمدهایش را با طلاب دو چندان کرد. حاج آقا همتیان به فراست دریافتند که گودرز، با آن ضمیر پاک و صفای باطن ایلیاتی ، شایسته پوشیدن رخت روحانیت که همانا لباس پیامبر(ص) است، را دارد.مردمان قشقایی از دیرباز با حوزه‌های علمیه و علمای اسلام ، رابطه نا گسستنی داشته اند. حکیم جهانگیرخان قشقایی که از علمای اعلام و علامه دهر خویش بود، نیز تا چهل سالگی روزگار در ایل قشقایی گذراند و بعد از چهل سالگی وارد حوزه علمیه اصفهان شد و شد آن که باید می شد و همگان می دانند.گودرز، خود اظهار علاقه نمود و موضوع را با پدر در میان گذاشت.پدر نیز مخالفتی ننمود.او وارد حوزه علمیه فرخ شهر شد و با علاقه و پشتکار مثال زدنی به تحصیل علوم دینی پرداخت. دو سال بعد از ورودش به حوزه روزی به مادرش گفت: مادرجان چه کار خدا پسندانه ای انجام داده بودید که خداوند این توفیق را داد که من وارد حوزه علمیه شوم و درس طلبگی بخوانم؟! پایه شش دروس حوزوی را به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم عزیمت نمود. گودرز ۳ سال بعد از ورود به حوزه علمیه تشکیل خانواده داد. در هجده بهمن سال ۱۳۷۱ در یک زمستان سرد و سوزناک رسما زندگی مشترک با همسرش را که از خانواده‌ای متدین و پای بند به اعتقادات مذهبی بود. با اجاره اتاقی در طبقه دوم یک ساختمان در فرخشهر آغاز کرد. دو سال بعد از ازدواج خداوند چشمشان را به تولد اولین فرزند روشن نمود. پدر نوه‌های زیادی از دختران و پسران دیگرش داشت. اما علاقه و الفت خاصی به این نوه اش از خود نشان می داد و او را بیشتر دوست می داشت. همواره از اینکه چرا آن کارمند ثبت احوال همان نام « نظر علی » را که پدرش برایش گذاشته بود را در شناسنامه ثبت نکرده شاکی بود از طرفی هم می گفت هم از نام محمد خوشم می آید و هم از نام علی. لذا در بدو ورود به قم پیگیری نمود و نامش را از گودرز به «محمد علی» تغییر داد و نام فرزندانش را هم «فاطمه» و «حسین» گذاشت. از قضای روزگار دامادی که اختیار کرد ه «نامش مجتبی بود» و بدین ترتیب اسامی مبارک پنج تن آل کسا در خانواده محمدعلی تکمیل گردید. شهید محمدعلی قلی‌زاده در حال گذراندن پایه ۱۰ دروس حوزوی در شهر مقدس قم بود که پیشنهاد خدمت در سپاه پاسداران را دریافت کرد. تفألی به کلام الله مجید نمود و بسم الله گفت. شهید محمدعلی قلی‌زاده که روحیۀ سلحشوری و رزمندگی و شجاعت را از ایل و تبارش به ارث برده بود ، سپاه را زمینه مناسبی برای هدایت و استفاده از این روحیه مناسب یافت. زمانی اندک از ورودش به لشکر عملیاتی حضرت علی بن ابی طالب (ع) نگذشته بود که داوطلبانه خدمت در تیپ ۳ مالک اشتر را برگزید و راهی شهر خمین شد و……. شهید عزیز چندین سال به عنوان مربی ومسئول معاونت اموزش عقیدتی سیاسی در تیپ مالک اشتردرخشید سپس با اعلام نیاز لشگر علی بن ابیطالب(ع)به قم منتقل ودرتیپ اباعبدالله الحسین(ع)به عنوان مسئول اموزش عقیدتی خدمت نمود و به لحاض شایستگی‌هایی فراوان در سمت مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در ناحیه امام رضا (ع)به مدت چهار سال حضوری مهربانانه داشت ودرآبان سال ۹۴ با حکم آیت الله علی سعیدی نماینه ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در یگان امنیت سپاه علی بن ابیطالب معرفی شد که چند ماهی تا آسما نی شدنش نمانده بودچون شهادت و قرب باری تعالی رسالت ایشان بود و آرزوئی بود که سالیان سال از خداوند متعال مسئلت می کردند، و لیاقت چنین مقام و جایگاهی را نیز داشتند در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ با گروهی ازتکاوران زبده برای دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم به شوق پرواز عازم سوریه شد که در عملیات ازادسازی شهرهای نبل و الزهرا شرکت نمود و درهای اسمان به رویش گشوده واز زندان و قفص دنیا رهائی یافت. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
(قشقایی) ((إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیم)) (سوره بقره آیه218 ) کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که در راه خدا هجرت و جهاد کرده‌اند، به رحمت الهی امید وارند و خداوند آمرزگار مهربان است وقتی که در سیما دیدم چه مظلومانه مردم بی دفاع سوریه را سر میبرند و اشک های بچه ای کوچک را میدیدم که پدر و مادر خود را یا سربریده اند یا تیر باران کرده اند نمی توانستم آرام وقرار بگیرم خصوصا وقتی که شنیدم به بارگاه ملکوتی حضرت زینب (علیه السلام)جسارت کرده اند تیر به طرف گنبد او شلیک کرده اند دنبال فرصتی بودم که بیایم خود را مدافع حرم کنم از حریم رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) دفاع کنم.که خدا توفیق داد و توانستم دراین امر بزرگ شرکت کنم و از خداوند بابت این شکر گذارم. امید به رحمت غفران خداوند را دارم که این بنده گناه کار خود را قبول کند وعاقبت به خیرم کند. انشا الله ای دوستان و عزیزان امروز ندای (هل من ناصر ینصرنی) امام حسین (علیه السلام) به گوش می رسد باید جواب حسین فاطمه (علیه السلام)را داد امروز ظلم و ستم دوباره به عراق و شام برگشته همان کسانی که سر امام حسین(علیه السلام) را از تنش جدا کردند امروز باقی ماندهگان آنها به اسم اسلام و قرآن دارند بی گناهان را می کشند و نام اسلام را در دنیا بد نام می کنند ،وظیفه من وشما این است که از اسلام دفاع کنیم واسلام واقعی را به تمام جهان معرفی کنیم . حر ف ولی زمان خود را گوش کنیم چشمانه ما به دهان او باشد او هرچه گفت عمل کنیم امروز خداوند به مایک نعمتی داده که کشور های دیگر ندارند آن هم ولی فقیه است قدر آن را بدانیم و پشت سر او حرکت کنیم لحظه ای به خود اجازه ندهیم بد خواهان به او نگاه بدی داشته باشند اگر کشورهای دیگر هرج و مرج حاکم است وسالیان سال جنگ و خون ریزی دارند به خا طرهمین است که ولی فقیه ندارند همین طوری که امام(ره)فرمودند:(پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شماآسیبی نرسد.)واقعا امروز به خوبی این امر احساس می شود . خدارا شکر از آن وقتی که خودم را شناختم در راه مستقیم ولی فقیه بودم ویک لحظه هم دراین راه شک نکردام اگر الان هم آمده ام دراین جا به خاطر امر ولی زمانم است وافتخار میکنم که به عنوان مدافع اسلام وقرآن وحرم اهل بیت (علیه السلام) در این جا خدمت می کنم. واز خداوند منان می خواهم که در این راه توفیق شهادت در راه خودش را نصیبم کند انشا الله. برادران وخواهران عزیزم همیشه به یاد اسلام باشید ودین خدا را یاری کنید تاخداوند هم شما را یاری کند انسان یک جان دارد ویک روزی ازاین دنیا خواهد رفت چه بهتر که در راه دین وقرآن واهل بیت باشد. 11 /10/1394 ساعت 19 به وقت سوریه 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فرمانده گمنام جبهه مقاومت ( ) 🌷نــام :اصغر 🌷نـام خـانوادگـی :پاشاپور 🌷نـام پـدر :عزیزاله 🌷تـاریخ تـولـد :۱۳۵۸/۰۶/۳۱ 🌷مـحل تـولـد :تهران 🌷سـن :۴۰ سـال 🌷وضعیت تاهل:متاهل با ۳ فرزند 🌷تـاریخ شـهادت :۱۳۹۸/۱۱/۱۳ 🌷مـحل شـهادت :سوریه حلب 🌷 مزار شهید:بهشت زهرا تهران قـطعـه :۴۰ ردیـف :۲۰ شـماره :۳ 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani