eitaa logo
محتوای روایتگری راویان
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
479 فایل
🌟 محتوای روایتگری راویان 🌟 📚 بازخوانی خاطرات شهدا 🎖 تشریح عملیات‌های دفاع مقدس 📖 معرفی کتاب و خاطرات ارزشمند 🗓 پرداختن به مناسبت‌های مهم ✍️ محتوای روایتگری 📩 ارتباط با ادمین : @Revayatgar_admin وابسته به موسسه روایت سیره شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
علي جلالي‌زاده، پنجم آذر ماه 1302 در روستاي گلين سنندج به دنيا آمد. پدرش ملا جلال‌الدين امام جماعت گلين بود و كشاورزي مي‌كرد. علي ‌جلالي‌زاده نتوانست از دانش پدرش بهره‌مند شود زيرا در طفلي از ساية پدر محروم ماند‌؛ مادرش او را بزرگ كرد‌، قرا‌ئت قرآن را نيز نزد مادرش آموخت‌، بعد از آن به مكتب‌خانة ده رفت و علوم مقدماتي و كتاب‌هاي رايج مكتب‌خانه‌ها مثل گلستان و بوستان را نزد ملا عباس آموخت‌. از پانزده سالگي براي كسب علوم ديني به نقاط مختلف سفر كرد، از جمله در روستاي هويه از محضر مرحوم ملا سيد عنايت‌الله هويه برخوردار گشت سپس نزد ملا اسعد پايگلاني در روستاي پايگلان رفت‌. پس از آن به عراق رفت و از فيض صحبت ملا عبدالكريم مدرّس بهره‌ برد و همچنان محضر استاداني چون ملا حسن خليفي‌، شيخ قسيم مردوخي‌، ملا عارف و شهيد ملا حيدر فهيم را درك كرد‌. ملا علي جلالي‌زاده وقتي به وطن بازگشت اجازة افتاء در مذهب امام شافعي را از مفتي وقت كردستان ـ ملا خالد مفتي ـ دريافت كرد و امام جمعه و جماعت روستاي گلين گشت و به ارشاد و هدايت مردم پرداخت‌. ملا علي جلالي‌زاده علاوه بر ارشاد مذهبي مردم‌، آنان را از اوضاع سياسي آگاه مي‌كرد و نسبت به ستم خوانين و حكام محلي به اعتراض وامي‌داشت‌. سال‌هاي 1339و 1340 معلمي مي‌كرد ليكن نيمة سال 1340 به سبب فعاليت‌هاي سياسي ضد رژيم از كار بركنار شد پس از آن به دامنة فعاليت‌هايش افزود كه سبب دستگيري او گشت‌، ملا علي جلالي‌زاده هفت ماه در سنندج و كرمانشاه محبوس شد و تحت شكنجه قرار گرفت‌، پس از آزادي به روستاي گلين بازگشت و به مبارزات خود ادامه داد تا انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد‌. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به حفظ و حراست از آن پرداخت و در مقابل فتنه‌هاي منافقان به روشنگري پرداخت و هويت ضدديني و ضدمردمي آنان را آشكار ساخت‌. از بدو تأسيس مركز بزرگ اسلامي ‌غرب كشور به عضويت آن درآمد و به ‌صورت گسترده با آن همكاري كرد‌، سال 1359 به سبب ستم و فشار گروهك‌ها مدتي متواري بود تا آن كه از روستاي گلين به شهر سنندج مهاجرت كرد و در محلة قطارچيان ساكن شد. به دعوت مردم‌، امامت جماعت مسجد محلة قطارچيان را برعهده گرفت و در پاكسازي شهر سنندج از لوث وجود منافقان تلاش بسيار كرد‌. افراد ضدانقلاب براي خاموش كردن صداي حق‌طلبي ملا علي ‌جلالي‌زاده روش‌هايي چون تهديد‌، آزار و توهين را آزمودند اما كاري از پيش نبردند از اين روي وقاحت را به نهايت رساندند و شب نوزدهم تير ماه 1360 وقتي ملا علي جلالي‌زاده و فرزندش مسلم جلالي‌زاده بعد از اقامة نماز عشا از مسجد محلة قطارچيان برمي‌گشتند آن دو را جلو در حياط منزلشان با شليك گلوله به شهادت رساندند‌، پيكر پاك آنان را در بهشت محمدي سنندج به خاك سپرده‌اند‌. از شهيد جلالي‌زاده چهار فرزند به يادگار مانده است‌. فعاليت‌ها و افكار پس از تكميل تحصيلات ديني به روستاي گلين بازگشت و با صبر و حوصله به ارشاد مردم پرداخت و تلاش كرد تا ايمان و معرفت آنان را تكامل بخشد‌. مشكلات شرعي مردم را رفع مي‌كرد و به جوانان قرآن تعليم مي‌داد‌. شهيد جلالي‌زاده ضمن ارشاد مذهبي مردم‌، آنان را از اوضاع سياسي آگاه مي‌ساخت‌. 1320 تا 1322 سال‌هاي ‌آشوب و هرج و مرج بود؛ بيگانگان از هر سوي به ايران روي نهاده‌ بودند و كشور عملاً در دست متفقين بود‌، ملا علي جلالي‌زاده در اين زمان به مبارزه با نيروهاي اشغالگر پرداخت و مردم را به دفاع از خود در مقابل بيگانگان تشويق كرد‌. وقتي اربابان و حكام محلي از دسترنج ضعيفان و تهيدستان استفاده مي‌كردند و بر ستم خويش مي‌افزودند هر روز بر سختي و فلاكت كشاورزان و فقرا افزوده مي‌شد‌، مشاهدة اين وضع براي ملا علي جلالي‌زاده سخت ناگوار بود بدين سبب‌، با كلامي قاطع و پرشكوه به دفاع از حقوق مردم مستضعف پرداخت و مستضعفان را به مطالبة حقوق خود تشويق و تحريض كرد‌. در بخشي از مبارزات سياسي خود در دهة بيست به افشاي هويت مؤسسان و اهداف شوم دو حزب «‌سعادت‌» و «‌عدالت‌» پرداخت و آنان را فرمايشي و غيرواقعي خواند‌. سال 1332 به صورت پنهان عليه كودتاي آمريكايي بيست و هشت مرداد تبليغ كرد و مردم را از حقيقت ماجرا آگاه ساخت‌. به خاطر روحية مبارزه‌طلبي وي بود كه رژيم پهلوي نتوانست او را در كسوت معلمي تحمل كند. سال 1340 او را از شغل معلمي بركنار كرد در حالي كه كمتر از دو سال معلمي كرد و در آن زمان به معلمان در هر حد و سواد سخت نياز بود‌. 👇 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
فروردين ماه 1334 در روستاي گلين سنندج به دنيا ‌آمد‌. علوم ديني را ابتدا نزد پدرش آموخت‌، پس از آن به روستاي آويهنگ رفت و از محضر ملا حيدر فهيم بهره برد بعد از آن در روستاي بالك از فضل ملا باقر بالك برخوردار گشت‌. در طلب علم به شهرهاي سليمانيه و حلبچة عراق سفر كرد‌، سال 1350 به ايران بازگشت‌، در شهر پاوه ضمن تكميل معلومات ديني‌اش‌، به صورت متفرقه در امتحانات آموزش و پرورش شركت كرد و مدرك ششم ابتدايي گرفت‌. سال 1352 به سنندج آمد دورة مدرسة علوم ديني را تا سال 1355 به پايان رساند‌. هم‌زمان در دبيرستان نيز تحصيل مي‌كرد از اين روي سال 1356 موفق شد ديپلم بگيرد همان سال در آزمون ورودي دانشگاه تهران در رشتة حقوق قضايي پذيرفته شد‌. ملا مسلم جلالي‌زاده همگام با دانشجويان و قشرهاي مختلف مردم به مبارزه با حكومت فاسد پهلوي روي آورد‌. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و انقلاب فرهنگي و تعطيلي موقت دانشگاه‌ها به همراه تعــدادي از جوانان كميتــة انقلاب اسلامي سنندج را پي‌ريزي كرد و بدان پيوست‌، در اين زمـان ازدواج كــرد و صاحب يك پسر شد‌. در صدا و سيماي مركز كردستان به تفسير قرآن و ارشاد مسلمانان پرداخت‌. وقتي گروهك‌ها و افراد ضدانقلاب در منطقة كردستان دست به آشوب و فتنه‌گري زدند‌، ملا مسلم جلالي‌زاده به‌ مقابله با آنان برخاست و دسيسة آنان را براي ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و بر هم زدن وحدت ملي كم‌رنگ ساخت‌. منافقان تحمل سخنان منطقي و مستدل مسلم جلالي‌زاده و پدرش را نداشتند و نتوانستند آنان را وادار به تسليم كنند بدين‌ سبب بود كه شب نوزدهم تير ماه 1360 آن دو را جلو حياط منزلشان در محلة قطارچيان سنندج به شهادت رساندند و اين زماني بود كه آنان پس از برگزاري نماز از مسجد راهي خانه بودند به خانه نرسيدند به بهشت رفتند‌. پيكر آنان در بهشت محمدي سنندج مدفون است‌. خصوصيات اخلاقي و اجتماعي شهيد مسلم جلالي‌زاده، روحي جستجوگر و تشنة آگاهي داشت بدين سبب بود كه پيوسته سفر مي‌گزيد و ميان مدرسه و مسجد و دانشگاه در تكاپو بود‌. نسبت به دستورهاي ديني سخت پايبند بود. اعمال و رفتار او الگوي مناسبي براي اطرافيان و آشنايانش بود‌. دوستانش از مصاحبت با او سير نمي‌شدند و در حضور او احساس امن و آرامش مي‌كردند‌. با مردم و خانواده‌اش بسيار مهربان بود‌، حديث خوش‌رويي او هنوز هم زبانزد است‌. نسبت به پدر و مادرش احترام زيادي قائل بود. نامه‌هايي كه هنگام تحصيل از راه‌هاي دور براي خانواده‌اش فرستاده است و اكنون محفوظ است گواه احترام بسيار او نسبت به پدر و مادر و دوستي اعضاي خانواده است‌. شهيد جلالي‌زاده خود اهل عبادت و راز و نياز با خداوند بود اما دعاي مادر را نزديك‌تر به اجابت مي‌ديد از اين روي از مادرش مي‌خواست او را دعا كند‌. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید عبدالکریم اصل غوابش متولد 25 دی ماه  1348در  خانواده ای مذهبی و متدین در شهرستان اهواز متولد شد .نام پدر حاج حلاوی و نام مادر حیله بود ،او در کودکی پسری آرام و شاداب بود و همیشه متبسم بود و مورد توجه و مهر مادر بود. شهید عبدالکریم اصل غوابش دبستان را  مدرسه ابتدایی حلاج پور آغاز کرد او دبستان را با موفقیت سپری کرد و پس از آن دوران راهنمایی را در مدرسه هجرت آغاز کرد.شهید عبدالکریم اصل غوابش دوران نوجوانی پرشوری داشت ،او نوجوانی مومن و باخدا بود ایشان  بسیار شجاع بود  و نماز را  اول وقت بجا می آورد  به  روزه بسیار اهمیت میداد و همیشه قرآن را تلاوت می کرد  ،پس از اینکه دوران راهنمایی را با موفقیت پشت سرگذاشت به هنرستان فنی شهدا در رشته مکانیک ثبت نام کرد.در این دوران بیش از بیش در کارهای فرهنگی فعالیت می کرد و در کارهای جهادی و بسیج تلاش می کرد ،وی در سن 16سالگی به  ندای امام خمینی لبیگ گفت و  به جبهه شتافت و در این امر از هیچ کوششی کوتاهی نکرد و در سال 66از ناحیه پا جانباز شد ،پس از پیروزی انقلاب در سپاه پاسداران فعالیت داشت و بیشتر از قبل به تلاش و کوشش در زمینه تخصصی  رزمی  در سپاه می پرداخت.او توانست در دوره های تخصصی زرهی سپاه شرکت کند و با سخت کوشی و تلاش موفق به اخد این دوره شد در این راستا شهید همچنان در کارهای بسیج و جهادی در مساجد ثابت قدم بود علاوه بر این او توانست با رفتار و اخلاق نیکو جوانان بیشتری را به مسجد جذب کند و در مسجد حضرت علی در منطقه حصیراباد  هیئت بزرگ زنجیر زنی را راه اندازی کند ،علاوه بر این به ساخت دکور و کارهای فیلم و عکس و دست نوشته کوشش میکرد ،او در سال 68ازدواج کرد که  ثمره این پیوند دو فرزند است.در همین راستا او از اخبار  جنگ در سوریه اطلاع کامل داشت و از این موضوع بسیار رنج می برد و برای اعزام به سوریه اعلام حضور کردند او برای مبارزه با دشمن لحظه شماری میکرد و اولین بار در 19خرداد 1394به سوریه اعزام شد و پس از درگیری های بسیار زیاد درسوریه در 19/4/94در تدمر سوریه ساعت 3بعدازظهر آسمانی شدند . خاطره ای از همسر شهید مدافع حرم عبدالکریم اصل غوابش مدتی بود که یکی از اقوام و نزدیکان در بستر بیماری بودند و تقریبا تمام فامیل به عیادت ایشان رفته بودند کم و بیش از احوال ایشان با خبر بودیم ولی هنوز وقت سر زدن به ایشان مقدور نشده بود همه از ما میپرسیدند که به عیادت رفته ایم و من اظهار تاسف می کردم که وقت دیدار ایشان هنوز میسر نشده ولی ان شاالله می رویم یک روز به حاجی گفتم همه به عیادت رفته اند از من می پرسند که ما به دیدار رفته ایم و من هم مشغله شما را بهانه کرده ام کاش زودتر وقت بشود و ما هم به عیادت برویم ناگهان حاجی چهره اش به اخم نشست که خانم اگر ما برای حرف و سخن دیگران بخواهیم به عیادت برویم این عمل ما ریا است ،و ما فقط باید برای هرکاری رضایت خدا را در نظر بگیریم و هر قدمی که در زندگی برمیداریم برای خشنودی و رضای خدا باشد،اکنون مدتهاست که حاجی کنار من نیست و این خاطره ایشان بسیار برای من شفاف است و من سعی میکنم در هر کاری رضای خدا را در نظر بگیرم . قسمتی از وصیت نامه شهید درباره حجاب و عفاف زن باحجاب هر کجا که برود امنیت دارد،مردان بیمار به زنان محجبه نگاه نمی کنند زیرا چیزی برای نمایش دادن ندارند. قسمتی از شهید درباره نماز : اگر می خواهید در کارهایتان گشایشی یابید به نماز متوسل شوید سعی کنید در وقتهایی که بیکار هستید نماز مستحبی بخوانید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران سید مهدی جودی ثانی فرزند سید حسین در تاریخ 14 تیر 1362 در یک خانواده مذهبی و فرهنگی در شهرستان درگز استان خراسان رضوی دیده به جهان گشود. از ابتدای زندگی خویش با توسل به ائمه اطهار(ع) و ولی‌زمان خویش رهبر معظم انقلاب در تلاش برای برقراری عدل و اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی ایران بود. او در سال 1383 با توجه به علاقه به اسلام و انقلاب برای حفظ و حراست از سرزمین مادری خویش با به تن کردن لباس مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران پای در راه جهاد گذاشت. وی حدود ۸ سال در سخت ‌ترین نقاط مرزی کشور در استان خوزستان خدمت کرد. شهید جودی از مداحان اهل بیت (ع) و یک ارتشی ولایت ‌‎مدار و پا در رکاب بود. پس از حمله گروهک تروریستی تکفیری داعش به صورت داوطلبانه خواستار حضور در جبهه‌ های دفاع از حرم حضرت زینب(س) شد. شوق شهات در وجود این ارتشی دلاور سبب حضور وی در سوریه، مرکز مقاومت در برابر تکفیر و تکفیری شد. شهید سید مهدی جودی ثانی در تاریخ 20 تیرماه سال 1396 در سن 34 سالگی در نبرد با تکفیری ها در سوریه به شهادت رسید و به آسمان پر کشید. پيكر پاک و مطهر شهيد سيد مهدي جودي ثاني از مدافعان حرم حضرت زينب(س) پس از انتقال به ایران روز جمعه 23 تیر ماه سال 1396 با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده های شهدا و جمعی از نیروهای نظامی و انتظامی از مهدیه مشهد تا حرم رضوی تشييع شد. پیکر این شهید شهید مدافع حرم پس از طواف دور ضریح ضامن آهو و اقامه نماز در حرم مطهر رضوی، بعد از مراسم نماز جمعه مشهد تشییع و به بهشت رضا انتقال داده شد. پس از قرائت تلقین و وداع جانسوز خانواده دوستان و آشنایان پیکر مطهر شهید مدافع حرم سید مهدی جودی ثانی در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای بهشت رضا آرام گرفت. پدر شهید با اشاره به نحوه شهادت سید مهدی از قول یکی از همرزمانش می گوید: در عملیات آخر سید مهدی با توپخانه موضع 107 دشمن را منفجر می‌کند و به نحوی خسارت بر آنها وارد می‌کند که منجر به عقب‌ نشینی و آزادسازی آن منطقه می‌ شود؛ اما به دلیل کینه‌ ای که از سیدمهدی و دوستش پیدا کرده بودند از پشت مواضع آنها را با کاتیوشا از فاصله نزدیک می‌ زنند؛ پیکر مهدی هم انگار که یک سنگ به شیشه خورده باشد متلاشی می‌ شود. حاج سید علی پدر شهید سید مهدی جودی ثانی درباره او می‌ گوید: در واجباتش هیچ‌ گاه تاخیر نمی‌کرد و خود را ملزم به اجرای مستحبات کرده بود. فراموش نمی‌کنم آخرین باری که به مشهد آمد ماه رمضان بود، وقتی که روزه خواری مردم را می‌دید به من می‌گفت: «خداوند آن‌ قدر مهربان است که در ماه روزه به مردم فرصت داده است که اگر مشکلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند در انظار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشکنند» از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیه او را در این مدت خراب کرده بود؛ اما در مواجهه با روزه‌خواران با ملایمت برخورد می‌کرد و تذکر می‌داد. زیرا معتقد بود با محبت همه مشکل‌ها بر طرف می‌شود؛ اگر جوانی را می‌دید که راه‌اشتباهی را برگزیده است ابتدا با او دوست می‌شد و سپس هدایتش می‌کرد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید قاسم غریب در تاریخ 1361/1/1 در روستای سیدمیران به دنیا آمد . بستر رشد اجتماعی این شهید بزرگوار طبقه کشاورز و زحمتکشی بود که با نون حلال شیرمردانی چون قاسم غریب را تحویل جامعه داد. او فرزند دوم خانواده ای بود که سه برادر و یک خواهر را در خود جای داده بود. محمدرضا غریب پدر شهید قاسم غریب در حالی که زمین زراعی زیادی نداشت با سختی و مشقت فراوان فرزندان خود را تربیت کرد . شهید مدافع حرم قاسم غریب دوران تحصیلات ابتدایی را در دبیرستان شهید صادق تازیکه سیدمیران گذراند و دوراه راهنمایی را نیز در همان روستا به مدرسه آزادگان رفت. او برای تحصیل در مقطع دبیرستان عزم گرگان کرد و دردبیرستان شهید رجایی گرگان مشغول تحصیل شد. قاسم غریب در سال 1379 بعد از اخذ مدرک دیپلم در کنکور دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (ع) شرکت کرد و قبول شد و رسما به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. او 5 سال بعد در سال 1384 در شهر قم با خانم اعظم السادات حسینی خادم افتخاری مسجد جمکران ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر6 و 8 ساله بنام های امیرعباس و محمد امین بود. او بعد از ازدواج به شهر مقدس قم رفت و تا پارسال در این شهر زندگی می کرد . طی این سالها او در میدان رزم با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین 4 ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد. بعد از جانباز شدن از ناحیه چشم ، به توصیه پزشک که باید برای حفظ چشم دیگر مناطق مرطوب را برای ادامه کارت انتخاب کنی ، وی به زادگاهش گلستان آمد و مدتی در سپاه استان و بعد از آن نیز به گردان های تکاور تیپ مردم پایه سپاه نینوا پیوست. اما این موجود پرخروش و رزمنده شجاع را یارای دوری از نبرد و میدان رزم نبود و با درک صحیح از شرایط روز و عربده کشی تکفیری های مزدور اسراییل ، آهنگ سوریه کرد و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به به این کشور رهسپار شد. قاسم بعد از انتقال همسر و فرزندان و زندگی خود به شهر قم ، به سوریه رفت و به مبارزه با تکفیری ها پرداخت و این دومین مرحله ای بود که او برای دفاع از حریم حضرت زینب (س) به سوریه می رفت و آخرین باری بود که وطن را می دید و در 24 رمضان سال 94 در ارتفاعات تلمور سوریه برای همیشه از میان ما پر کشید. به گواه اکثر همرزمان ، دوستان ، هم محلی ها و خانواده اش او را جز با “شربت شهادت” نمی شد سیر کرد و آنقدر ذوب در ولایت و دوستدار ائمه اطهار سلام الله علیها بود که ذره ای از تلاش برای نجات مسلمین بر نمی داشت. او مداحی بود که آخر مداحی هایش جمله “شهادت آرزومه” را زمزمه می کرد و آخرش هم به این مقام نایل شد. قاسم غریب خلیان هلی کوپتر نیز بود و تصویری که مشاهده می کنید در سال 87 در جمع یگان ویژه پاسداران در معیت فرماندهی معظم کل قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای و سرلشکر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران ، سید یحیی رحیم صفوی مشاور فرماندهی کل قوا گرفته شده است که خلبان این هلی کوپتر شهید قاسم غریب بود. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
تولد: ۱۳۶۱/۰۵/۰۵ شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۲۲ محل شهادت: تدمر، سوریه مزارشهید: مشهد وضعیت تأهل: متأهل تعداد فرزندان:۲دختر   مصطفی بختی،۵مرداد سال ۶۱ در مشهد به دنیا آمد. شهید بختی با ورودبه دوره تحصیلی راهنمایی، به عضویت بسیج درآمد و نیرویی فعالی در این حوزه شد. او بعد از گرفتن دیپلم علوم انسانی، وارد حوزه علمیه شد و به مدت چهار سال به تحصیل در علوم دینی پرداخت و هم‌زمان با آن، برای امرارمعاش به شغل آزاد مشغول شد. مصطفی باپایان خدمت سربازی در ارتش دوباره راه تحصیل را درپیش گرفت وبا دادن کنکور در رشته حقوق پذیرفته شد، اما درنهایت موفق به رفتن نشد. او در سال ۱۳۷۸ازدواج کرد وحاصل ۱۶سال زندگی مشترکش،تولد دو دختر رادرپی داشت او از زمانی‌ که آمریکا درسال‌های ابتدایی دهه ۸۰ به عراق حمله‌ کرد، به فکردفاع ازحرم اهل‌بیت (ع)بود. به همین خاطر درهمان سال‌ها با راضی‌ کردن همسر و خانواده‌اش، بهمراه پدر راهی شهرنجف شدتا اگر بی‌حرمتی به حرمین را مشاهده کرد،برای دفاع به سایر گروه‌ها بپیوندد. او بعدازگذشت یک ماه و راحت‌ شدن خیالش از بابت حفظ حرمت حرم اهل‌بیت (ع)، به مشهد بازگشت. با آغازجنگ درسوریه،مصطفی اینبارتصمیم به رفتن ودفاع از زینبیه گرفت.برای این کاراقدام کرد، امابخاطر مسائل قانونی،مانع رفتن اوشدند تا اینکه سال ۹۴باپیوستن به تیپ فاطمیون، امکان رفتنش میسر شد. مصطفی بختی،۷اردیبهشت باداشتن دودختر، برای جنگ باداعش،راهی کشورعراق شد. او پس از ۷۵روز دفاع از زینبیه دربرابرعناصر تکفیری داعش، ۲۲تیر ۹۴بااصابت ترکش بشهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
🌷تاریخ تولد : ۶۷ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۲۲ 🌷محل شهادت: تدمر، سوریه 🌷مزارشهید: مشهد 🌷وضعیت تاهل: مجرد شهید مجتبی بختی از اهالی مشهد همراه برادر بزرگ ترش با هویت جعلی افغانستانی بعد از چند بار تلاش توانسته بودند به سوریه اعزام شوند. آن ها در گروهان تک تیر انداز ها جهاد می کردند. آنها در جبهه ها علاوه بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره افطار و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه کفش هایشان. مجتبی رتبه اول دانشگاه پیام نور در رشته حقوق بود.  این دو برادر سر انجام در حلب سوریه حین مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید و به شهدای مدافع حرم پیوست. آنها در جبهه ها علاوه بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره افطار و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه کفش هایشان. با اینکه موعد مرخصی شون رسیده بود به خاطر عملیات داوطلبانه در منطقه باقی موندند و مبارزات مردانه ای در هجوم و دفاع مقابل داعش انجام دادند پیکر مطهر این شهید به همراه برادرش روز ۵ شنبه ۲۸ تیر ۹۴ در حرم امام رضا (ع) تشییع و در گلزار شهدای بهشت رضا دفن شدند. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید بهرام مهرداد 31 شهریور سال 1352 متولد شد. چهار سال به صورت متناوب به سوریه می‌رفت و می‌آمد اما آخرین بار پیش از اینکه سوار هواپیما شود آرام به همسرش «رعنا خاکزاد» گفته بود که این بار دیگر برنمی‌گردم و به همسرش هم سفارش کرده بود که مراقب دخترانش «زینب» و «ریحانه» باشد. همسر شهید مهرداد در مصاحبه‌ای گفته بود: «همیشه دعا می​کردم می‌گفتم خدا نکند تو به مرگ عادی از دنیا بروی... واقعا حیف بود که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا برود.وقتی می‌دیدم که اینقدر آدم خوبی است،اینقدر به اهل بیت ارادت دارد، اینقدر طالب شهادت است، می​گفتم خدایا خودت هوایش را داشته باش، نگذار آرزو به دل بماند. حتی این مرخصی آخرش که تهران بود با هم رفتیم بهشت زهرا(س)قطعه 50 که شهدای مدافع حرم هستند. همسرم آمد جلو، درست زیر پای شهید مرتضی کریمی نشست و فاتحه خواند و الان هم همانجا مزارش شده است. انگار که خودش می​دانست این قطعه از بهشت زهرا نصیب او می​شود.» وی سرانجام 22 تیر سال 1396 در تدمر سوریه به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
شهید ابوالفضل نیکزاد متولد سال ۱۳۶۳ در روستای اوز بلده شهرستان نور نور و ساکن تهران بود و یک فرزند پسر با نام «علی» نیز از او به یادگار مانده است. پسری که در هنگام شهادت پدر تنها ۳ سال سن داشت. شهید نیکزاد از بسیجیان لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که نیمه نخست ماه رمضان سال ۹۵ به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم آل الله به سوریه اعزام شد. پیکر مطهر شهید نیکزاد یک روز بعد از شهادت به تهران آورده شد و در روز ۲۵ تیر سال ۹۵، عموم مردم شهیدپرور تهران همراه با خانواده شهید با حضور در معراج الشهدا، یک وداع با شکوه با شهید نیکزاد را رقم زدند. صبح روز یکشنبه ۲۷ تیر سال ۹۵ نیز پیکر پاک شهید مدافع حرم ابوالفضل نیکزاد در میان جمع انبوه خانواده، بستگان و دوستان شهید و همچنین اهالی محله خراسان تشییع شد شهید نیکزاد برای مهیا شدن جهت اعزام به سوریه ۶ ماه دوره تکاوری دید و در آن مدت قریب به ۲ ماه هم نتوانست به خانه‌اش سر بزند. برادر او در همین زمینه می‌گوید: ابوالفضل با وجود شکستگی پا هر طور که بود در آموزش شرکت می‌کرد تا خودش را به سوریه برساند. تمام تلاشش این بود که به سوریه برود. «زهرا ملاطایفه» مادر شهید نیکزاد درباره چگونگی شهادت ابوالفضل می‌گوید: «گویا برای عملیات رفته بود و خیلی از تکفیری‌ها را هم به درک واصل کرد، در راه برگشت دشمن آن‌ها را تعقیب می‌کند و دو نفر از جمله ابوالفضل را به شهادت می‌رساند. برادر شهید نیکزاد همچنین می‌گوید: دوره‌ای پایگاه بسیج دست‌مان بود، حرکتی را شروع کردیم که طرحی قرآنی اجرا کنیم تا بچه‌ها جزء ۳۰ قرآن را حفظ کنند. آن سال حدود ۴۰ نفر جزء ۳۰ قرآن را حفظ کردند. در هر کاری ما استارتش را می‌زدیم ابوالفضل باقی کار را تا پایان انجام می‎‌داد. بار‌ها در جلساتی که کسی نبود قرآن تلاوت کند ایشان آماده تلاوت می‌شد و آیه ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون را می‌خواند و می‌گفت «من حافظ کل یک آیه از قرآنم» و به واقع اینطور هم بود. شهید ابوالفضل نیکزاد از مدافعان حرم حضرت زینب کبری(س) و از بسیجیان تهرانی بود که ۲۳ تیرماه سال ۹۵ در اثر اصابت گلوله تیر تک‌تیراندازان تروریستی تکفیری به شهادت رسید. شهید نیکزاد متولد سال ۱۳۶۳ بود و ۳۲ سال سن داشت که از وی یک پسر ۳ ساله به یادگار مانده است. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
📜 🔹شهید مدافع حرم ابوالفضل سرابیان متولد سال ۱۳۵۴ در کرمانشاه و از نیروهای مستشاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در عملیات‌های متعدد برون‌مرزی در عراق حضور داشت. او پس از مجاهدت‌های بسیار، سرانجام ۲۸ تیر سال ۱۳۹۸ در حمله هوایی پهپادهای اسرائیل به پادگان شهدای حشدالشعبی در آمرلی عراق به شهادت رسید. 🔹وی از خانواده‌ای بزرگ و مذهبی در کرمانشاه و از عشّاق راستین اهل‌بیت علیهم‌السلام بود که جهت رضای دل مادر سادات، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها راهی میدان نبرد با لشکر کفّار و داعشیان ملعون گردید و سرانجام در آغوش سید و سرور شهیدان، شهد شیرین شهادت را نوشید تا با خون خود بار دیگر ثابت کند که تا آخرین قطره خونمان در خدمت اهل بیت خواهیم بود و تا خون در رگهایمان می‌جوشد، مدافع حرم اهل‌بیت عليهم‌السلام هستیم. شهید سرابیان شانزدهمین شهید والامقام مدافع‌حرم استان کرمانشاه می‌باشد. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
به نام خدای شهیدان به منظور دسترسی راحت راویان و مخاطبان محترم به مطالب موجود در کانال ، فهرستی از سرفصل هایی که در موضوعات مختلف بکار گرفته شده است بصورت در در دسترس‌خواهد بود . _همچنین با اضافه کردن # به اسم عملیات محتوای آنرا میتوانید بیایید _با اضافه کردن + اسم عملیات میتوانید خاطرات آن عملیات را مشاهده نمایید. مثال: هشتک خاطرات_مرصاد همچنین با اضافه کردن # به نام شهید میتوانید محتوای مربوطه را بدست بیاورید مثلا : ( ) 🇮🇷 کانال محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani
در سال ۱۳۲۴ در اصفهان در خانوده‌ای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حجت الاسلام سید مصطفی بهشتی‌نژاد از اساتید حوزه علمیه اصفهان بود که در علم، تقوا و فضیلت زبانزد مردم شهر اصفهان بود. این شهید بزرگوار پس از دوران دبیرستان وارد حوزه علمیه شد و از محضر اساتید حوزه اصفهان، از جمله پدر بزرگوارش، حاج آقا حسن مصطفوی، سید محمد باقر امامی و حاج شیخ علی مشکوه بهره‌مند شد. سپس به شهر مقدس قم رفت و در مدرسه دارالشفای قم ساکن شد. شهید بهشتی‌نژاد بیش از دوازده سال در این شهر به تحصیل و تدریس پرداخت که در این مدت سخت‌کوشی و جدیت در تحصیل، تحقیق و اخلاق نیکو از خصوصیات روحی و اخلاقی این شهید بزرگوار بود، به طوری که همانند پدر در تقوا و اخلاق شهره شهر قم شد. وی در قم از درس اساتیدی هم، چون آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری، آیت‌الله شیخ محمد فاضل لنکرانی، آیت‌الله حسین مظاهری و آیت‌الله نوری همدانی بهره‌مند شد و پس از آن در مدرسه حقانی به پیشنهاد شهید بهشتی و شهید قدوسی، مشاور راهنمای طلاب شد؛ فرصتی که بستری شد تا آرام آرام با اندیشه‌ها و آرای شخصیت هایی، چون شهید بهشتی و شهید مطهری آشنا و جذب مکتب انقلابی آن‌ها شود. بهشتی‌نژاد در جریانات سیاسی پیش از انقلاب نقش پررنگی داشت و سخنرانی‌های موثر ائ در سال‌های ۵۶ و ۵۷ علیه رژیم شاهنشاهی هنوز در خاطر مردم شهر اصفهان هست؛ سخنرانی‌هایی که عمدتاً در محله مسجد سید اصفهان برگزار می‌شد و مردم این شهر و دیار در تلاش برای سرنگونی رژیم پهلوی مصمم‌تر می‌کرد. از مهم‌ترین سخنرانی‌های وی می‌توان به سخنرانی هفتم محرم سال ۵۷ اشاره کرد که با صدای رسا گفت:‌ای مردم مسلمان هیچ نمره تمایلی به ظالم پیدا نکنید اگر به ظالم تمایل پیدا کردید، آتش شما را می‌گیرد. همیشه بازگو کردن گذشته برای آینده سازندگی دارد؛ یعنی در بعد‌هایی که ما در پیش داریم، باید به هوش باشیم و به گوش باشیم که نکند این عوامل گذشته تکرار شود و ما آنچنان در فشار قرار بگیریم که دیگر امکان رهایی نداشته باشیم. سید محسن بهشتی‌نژاد برادر شهید درباره منش سیاسی و انقلابی برادر معتقد است: وی از ارادتمندان به امام خمینی (ره) و از جمله روحانیونی بود که در مسیر انقلاب اسلامی تلاش‌های فراوانی کرد، همچنین در راستای قوت بخشی به خط اسلام ناب محمدی، جلوگیری از انحرافات جامعه و بصیرت دینی جوانان فعالیت‌های به سزایی داشت. وی هم چنین عنوان کرده بود: ملاک برادرم فقط و فقط حرکت در مسیر رضای باری‌تعالی و عمل به وظایف شرعی بود و در مسیر خود حتی در برخی موارد که برخلاف میل باطنی‌اش بود راهی را انتخاب می‌کرد که اولویت و اهمیت داشت و بر اساس میلش تصمیم‌گیری نمی‌کرد. این شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ستاد تبلیغ و منبر به صورت جدی در مقابل خط‌های انحرافی فکری و سیاسی نفاق و لیبرالیسم می‌ایستاد و روشنگری می‌کرد، همچنین به تبلیغ و تدریس در نهاد‌های انقلابی هم، چون جهاد سازندگی و سپاه مشغول بود. شهید بهشتی‌نژاد در سال ۱۳۵۹ ش. با اصرار بعضی از علما و دوستانش به عنوان حاکم شرع در دادگاه انقلاب شیراز مشغول به فعالیت شد و در مدت کوتاهی وضع نابسامان آنجا را انتظام بخشید و به خاطر عملکرد دقیق و احتیاط فراوان، بار‌ها تحسین شد و مسئولان را تحت تاثیر خود قرار داد. قاطعیت ایشان در مقابله با فساد و فحشا در دادگاه شیراز به شدت مورد توجه شهید بهشتی قرار گرفت و سرانجام با اصرار دوستان و مشورت شهید بهشتی کاندیدای نمایندگی مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی شد. حجت‌الاسلام بهشتی‌نژاد همزمان با فعالیت در دادگاه شیراز، به عنوان امام جمعه موقت اصفهان نیز به انجام وظیفه پرداخت. ایشان با کلام گیرای خود در خطبه‌های نماز جمعه و دیگر جلساتی که حضور داشت، سعی در بیداری روح انقلابی و دینی مردم می‌نمود. در زمان اوج گیری نهضت اسلامی سخنرانی‌های وی در تحصن تاریخی مردم اصفهان در منزل آیت‌الله خادمی و مسجد سید زبانزد خاص و عام بود. این عالم فرزانه که پس از فوت پدر بزرگوارش، آقا سید مصطفی، در مسجد گورتان، نماز جمعه را اقامه می‌نمود، هنگامی که کاندیدای مجلس شورای اسلامی شده بود و انتظار می‌رفت تا در مجلس نیز بتواند مدافع اسلام و انقلاب و خدمتگزار مردم مسلمان ایران باشد، توسط کوردلان منافق، در سوم مرداد ماه سال ۱۳۶۰ شمسی به همراه برادر زاده سه ساله اش ترور شد و به شهادت رسید. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani