«جاسم حمید» متولد ۱۰ دی ۱۳۴۴ در شهر اهواز بود که ابتدای دوران نوجوانی اش با آغازین روزهای دفاع مقدس ۸ساله مصادف شد. پدرش آقا حسن و مادرش زبیده خانم انسان های شریف و مومنی بودند. در خانواده ای پرجمعیت رشد کرد، دوازده خواهر و برادر بودند که صمیمیت و گرمای دلنشینی بین شان برقرار بود.
دوران ابتدایی را در مدرسه شهید حلاج پور گذراند. دوران راهنمایی اش مصادف با آغاز حمله دژخیمان بعثی شد.
شهید جاسم حمید قبل از انقلاب درمسجد امام محمد باقر(ع) واقع در حصیرآباد فعالیت داشت و با دوستانش مخفیانه اقدامات سیاسی و تبلیغاتی همچون توزیع اعلامیه و نوار پیام های امام خمینی(ره) در بین مردم بود. همچنین برای گروهی از افراد، دوستان و فامیل روشنگری می کردند. جاسم از همان سن ۱۲ سالگی شور انقلابی و جهادی در وجودش ریشه دواند. با شروع جنگ که خانواده اش به هفتکل عزیمت کردند او و پدرش ماندند و در نهایت در سال ۶۰ بدون اطلاع مادر به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام شد و اواخر سال ۶۱ بود که به استخدام سپاه پاسداران درآمد. در تمام مدت هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور مستمر داشت و در بیشتر عملیات ها از غرب تا جنوب شرکت کرده بود. عملیات هایی چون والفجر مقدماتی، والفجر ده، و الفجر هشت،َ بیت المقدس، کربلای ۵، خیبر، بدر،…..
جاسم حمید انسان مسئولیت پذیری بود و مسئولیت های مختلفی را تجربه کرد از جمله فرمانده گردان امیرالمومنین(ع)، معاون فرمانده ستاد و همین طور جزء نیروهای اطلاعاتی برون مرزی بود.
در عملیات کربلای ۵ شیمیایی شد آن قدری که گاهی پوستش تغییر رنگ می داد و احساس خفگی می کرد اما اینها باعث نشد که شهید حمید دست از جهاد و مبارزه بردارد.
بعد از قبول قطعنامه و پایان یافتن جنگ فعالیت هایش را با گردان امیرالمومنین ادامه داد و در کنار وارد کار اقتصادی شد. ابتدا وارد بازار آهن شد و سپس بعنوان پیمانکار شرکت نفت فعالیت های اقتصادی اش را ادامه می داد.
همان سال با دختر یکی از اقوام ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود.
حضور در جبهه های نبرد علیه بعثیان و داعشیان در سوریه و نبرد با تروریست های جنایت کار از جمله فعالیت های اخیر او بود. سرانجام حاج جاسم حمید با نام جهادی ابواحمد بعد از ۳ سال مجاهدت خستگی ناپذیر در جبهه های مبارزه با استکبار جهانی غرب در سوریه، در روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ در جاده سعن واقع در منطقه شیخ هلال استان حماء سوریه در اثر یک تله انفجاری به یاران شهیدش پیوست. منبع : http://karkhenoor.ir/
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
در روز ۱۳۹۷/۱۱/۱۰ رهبر معظم انقلاب علاوه بر زیارت شهدای دیگر ، بر سر مزار شهید طالب طاهری رفته اند که قطعاً با پستی که درصفحه ی ایشان منتشر شد ما وظیفه داریم این شهید را بیشتر بشناسیم! وبدانیم چه کسانی برای این انقلاب فدا شدند.
درتاریخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۶۱ سازمان تروریستی منافقین اقدام به ربایش وشکنجه ی سه تن از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی میکند که یکی از آن افراد شهید طالب طاهری رحمه الله علیه بود!
عزیزان، طالب ۱۷ سال بیشتر نداشت که زنده زنده گوش وبینی اش را بریدند ویک چشمش را از حدقه درآوردند؛ با اتو کل بدن طالب را داغ کردند وآب جوش روی تمام بدنش ریختند، وبا شیشه خرده پوستش را جدا کردند و در آخر هم گفته شده زنده به گورش کردند!!!
بخشی از وصیت نامه ی شهید را بخوانیم:
من در زندگی که کردم یعنی ۱۷ سال سن، شاید مرتکب خیلی گناهان و کارهای بد و غیره شده باشم به این خیال که دنیا هست و هر آن میباید زندگی عادی بکنم! اما به آخرش فکر نکرده بودم تا اینکه سرم به سنگ خورد و فهمیدم که نه دنیا همینطور باقی نمیماند، بلکه همه چیز از بین میرود، ولی اعمال خودم و ورق اعمالم از بین نمیرود و همه وجود دارند و حال چرا تو برادر، تو دوست، تو رفیق و … به خودت فکر نمیکنی؟! یک لحظه شد به خودت فکر کنی؟ چرا نماز نمیخوانی؟ چرا گناه میکنی؟ چرا دروغ میگویی؟ چرا چاپلوسی میکنی؟ و من میخواهم به تمام این کسانی که اگر شد نماز را میخوانند و اگر نشد نه و همیشه کارشان را بر نماز مقدم میشمرند و خیلی کارها را بر این مقدم میشمرند بگویم بالاخره یک روز باید جواب بدهی، یک روز باید تاوان پس بدهی و آن وقت است که عذابت سنگینتر و مشکلتر خواهد بود؛ پس چرا زودتر توبه نمیکنی؟! پس چرا زودتر به خودمان نمیآییم؟ بچهها به خدا خیلیها که توبه کردند و در مسیر حق و خدا قرار گرفتند درست میشوند و هیچ مشکلی هم ندارند، فهم و اراده خودتان را قوی کنید و با نفس خودتان بجنگید.
پ.ن:
خواهر شهید میگویند مادرم از وقتی فهمید که طالب را با اتو بدنش را داغ کردند وسوزاندند بیشتر از ۳۰ سال است که دست به اتو نزده!
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ملاقات مادر با استخوان های فرزند شهیدش...
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
🌹شهید مرتضی جاویدی
فرمانده دلاور گردان فجر
حماسه بزرگ گردان فجر در عملیات والفجر ۲:
چهار روز از عملیات را پشت سر گذاشته بودیم و پادگان عظیم حاج عمران و همچنین گمرک و کوههای مورد نظر توسط رزمندگان دلیر اسلام به تصرف درآمده بود
در این راستا گردان فجر به فرماندهی شهید مرتضی جاویدی مستقر در تنگهی برده زرد (که راه عبور و مرور دشمن بعثی به پادگان حاج عمران بود) از سه طرف در محاصرهی شدید نیروهای بعثی بود و تنها یک راه عقبنشینی وجود داشت
این گردان به مدت چهار روز با دهها شهید و زخمی و اسیر با دشمن زبون در جنگ بود و هراسی به خود راه نمی داد
ساعتی از روز پنجم گذشته صدای بیسیم فرماندهان منطقه عملیاتی از جمله شهید صیاد شیرازی، سرلشگر محسن رضایی و همچنین سردار محمد جعفر اسدی فرمانده تیپ المهدی و شهید حاج محمود ستوده معاون تیپ و جمع دیگر از فرماندهان عملیاتی مبنی بر این که:
برادر جاویدی، گردان شما در محاصرهی شدید دشمن میباشد. عقبنشینی کنید:
ولی شهید مرتضی جاویدی در پاسخ به آنها گفت:
نمیگذارم تنگه اُحُد بار دیگر در اسلام تکرار شود
عاقبت مقاومت جواب داد و ارتش بعثی نتوانست تپه را پس بگیرد و عملیات با موفقیت به پایان رسید
پس از پایان عملیات شهید مرتضی جاویدی به همراه تعدادی از فرماندهان به دیدار حضرت امام خمینی (ره) رفتند و ایشان در آن دیدار معروف، پیشانی شهید مرتضی جاویدی را بوسید
شرح آن واقعه به روایت شهید صیاد شیرازی:
« در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می رسیدم، فقط یکبار دیدم که امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی
امام خمینی خونسرد و آرام، به قدری ایستاد و صبر کرد تا بوسه های مرتضی جاویدی تمام شود
خواستیم تا مرتضی را کنار ببریم که یک دفعه متوجه شدیم که امام از مرتضی بسیجی تر است، چرا که خم شد و پیشانی مرتضی را بوسید »
سخنی از شهید:
« نمی دانم، من چه کرده ام که شهید نمی شوم. شاید قلبم سیاه است
خدا رحمت کند، حاج محمود ستوده را وقتی با هم صحبت می کردیم (به یکدیگر) می گفتیم:
اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم، چه کار کنیم
واقعا نمی شود؛ زندگی کرد، و به صورت خانواده های شهدا نگاه کرد
روحش شادو یادش گرامیباد 🌷🌷🌷
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
👌خواب حضرت_رقیه(س) رو دیده بود
بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم.
موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام روضه حضرت رقیه بخون
گفتم نمیخونم، داری میری حسین بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های گریه میکرد.
👈فرازے از وصیت نامہ.
هر خانمے ڪہ چادر بہ سر ڪند و عفت ورزد، و هر جوانی ڪہ نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین (ع) خواهم ڪرد و او را دعا مے ڪنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالے قرار گیرد.
🌹شهیدمدافع حرم
🌹شهید حسین محرابی
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
با عرض سلام و تبریک خدمت همه ی راویان عرصه جهاد و شهادت به مناسبت ایام الله دهه فجر
محتوا های مناسب برای محور قرار دادن موضوعات اولویت بندی شده ، در روایتگره های مصادف با چهل سالگی انقلاب اسلامی ، بصورت فایل های PDF در ادامه می اوریم 👇👇👇
ایثار و شهادتطلبی و نقش آن در انقلاب اسلامی.pdf
502.6K
#ایثار_و_شهادت_طلبی_و_نقش_آن_در_انقلاب_اسلامی
✅✅ #محتوا
#دهه_فجر
#مَتْنِ_رُوضِـہ_وَ_سُخَنْرَانِے
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
انقلاب اسلامی و حکومت جهانی امام زمان (عج).pdf
513.9K
🇮🇷🇮🇷 #انقلاب_اسلامی_و_حکومت_جهانی_امام_زمان
✅✅ #محتوا
#دهه_فجر
#مَتْنِ_رُوضِـہ_وَ_سُخَنْرَانِے
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
دشمنشناسی و شیوههای نفوذ دشمن.pdf
681.4K
🇮🇷🇮🇷 #دشمن_شناسی_و_شیوه_های_نفوذ_دشمن
✅✅ #محتوا
#دهه_فجر
#مَتْنِ_رُوضِـہ_وَ_سُخَنْرَانِے
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
جایگاه ولایت فقیه.pdf
595.7K
#جایگاه_ولایت_فقیه_در_نظام
✅✅ #محتوا
#دهه_فجر
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
🔻خاطره رهبر انقلاب از دیدار با امام پس از ۱۵ سال در فرودگاه/ بىاختیار اشک مىریختم
رهبرانقلاب:
🔹توى ماشین من یک وقتى خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، مىخندیدند، بنده از نگرانى بر آنچه که براى امام ممکن است پیش بیاید بىاختیار اشک مىریختم و نمىدانستم که براى امام چى ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایى هم وجود داشت.
🔹بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد اینکه آرامش امام ظاهر شد نگرانیها و اضطراب ما به کلى برطرف شد. یعنى امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلىهاى دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند.
🔹وقتى که بعد از سالهاى متمادى امام را من زیارت مىکردم آنجا، ناگهان خستگى این چند ساله مثل اینکه از تن آدم خارج مىشد.
🔹احساس مىشد که همهى آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعى و پیروزمندانه اینجا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده. ۱۳۶۲/۱۰/۲۴
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
جلسه ای تشكیل دادیم تا درباره نام و آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران تصمیم بگیریم. نماینده نخست وزیری عقیده داشت كه این عنوان برای یك سازمان خیلی بلند است و باید خلاصه شود. كلاهدوز ضمن بحث می گفت: هیچ كدام از كلمات سپاه، پاسدار، انقلاب و اسلامی نباید حذف بشوند و در مورد تك تك این كلمات تأكید داشت بحث بر سر كلمه ایران بود. نماینده نخست وزیری گفت كلمه ایران را هم ما حذف نمی كنیم .
درباره مشخصات آرم سپاه بحث شد، باز كلاهدوز بود كه به صراحت پیشنهاد كرد اجزای آن عبارت باشند از :
۱ـ قرآن، به نشانه مبنای مكتب .
۲ـ سلاح، به نشانه یك سازمان نظامی .
۳ـ برگ زیتون، به نشانه صلح …
سپس آرم را به تأیید شهید بهشتی رساندیم. بدین ترتیب نام و آرم سپاه چیزی شد كه امروز هست. چنین دقت نظری در آن روزگار حكایت از وسعت نظر كلاهدوز داشت.
شهید یوسف کلاهدوز
هالهای از نور، ص۳۴
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره گویی رزمنده دفاع مقدس
در بهبوهه ی درگیری ها
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین کلمات و وصیت قبل شهادت شهید مدافع حرم
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
خاطره شهید محسن وزوایی _ دانلود مستند و کلیپ و مداحی و فیلم و سخنرانی و نرم افزارهای مذهبی.flv
15.13M
کلیپ خاطره شنیدنی از شهید محسن وزوایی
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
در عملیات #بازی_دراز عراقیها با پاتکی که انجام دادند تعدادی تانک آوردند و به صورت مستقیم به سمت سنگرهای بچه ها شلیک می کردند. صحنه خیلی دلخراش و وحشت انگیزی بود.
بچه ها را می دیدم که در آسمان تکه تکه می شدند و تکه های گوشت و استخوان آنان در هوا پخش می شد در آن لحظه های بحرانی یکی از بچه ها سمت #محسن_وزوایی آمد و با فریاد گفت: پس کجا هستند آنهایی که قرار بود ما را پشتیبانی کنند؟ کجاست نیرویی که قرار بود بیاید و بعد با لحن خیلی تندی خطاب به محسن گفت چرا بچه ها را به کشتن می دهی؟ محسن همانطور ساکت فقط به حرف های آن برادر گوش می داد بعد همان چند نفر نیرویی را که مانده بودند جمع کرد. ابتدا با لحن خیلی زیبایی و با توکل به خدا سوره فیل را تلاوت کرد و به بچه ها هم گفت تا تکرار کنند. الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل بچه ها با آن صدای لرزانشان تکرار می کردند و یاد ایام عام الفیل و هجوم ابابیل به سپاه ابرهه به انان قوت قلب می داد هنوز تلاوت این سوره تمام نشده بود که یکی از هلی کوپترها برگشت و یکی از تانک های عراقی را به اتش کشید و همزمان با این قضیه دو فروند هلی کوپتر عراقی در آسمان بازی دراز به هم اصابت کردند و متلاشی شدند. اینجا بود که آن برادر آمد و از محسن عذرخواهی کرد.
منبع: عقابان بازی دراز ، ص ۳۵_۳۶
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani
کتاب-53-سال-عصر-پهلوی-به-روایت-دربار.pdf
616.2K
کتاب #53سال_عصر_پهلوی_به_روایت_دربار
📩pdf
#دهه_فجر
کانال ارائه محتوای روایتگری 👇👇
@ravianerohani