eitaa logo
روایت‌نویس
203 دنبال‌کننده
77 عکس
6 ویدیو
0 فایل
قراره از اتفاقات درونی و بیرونی‌ام روایت بنویسم. همراه باشید و نقطه‌نظرات را هم بفرستید اینجا👇 @sajjad_esm72
مشاهده در ایتا
دانلود
غرفه روبرویی‌مون صنایع دستی بود. دو دل بودم که برم یا نه تا اینکه یه جمله چشمم را گرفت؛ اولین کارگاه آموزشی صنایع دستی ویژه ناشنوایان!! دیگه مجال ایستادن نبود. رفتم برای شنیدن روایت. خانم حسینی گفت هنرستان صنایع دستی خونده و از سال ۸۸ وارد کار صنایع دستی شده و دانشگاه هم همین رشته رو ادامه داده. وقتی پرسیدم همه این کارها رو بلدید؟ گفت بله. رسته صنایع دستی هر ترمی یه چیز یاد میدن و خودمم علاقه داشتم و پیگیر شدم و کار کردم و الان همه رو بلدم (شاید ١٠،١۵ مورد بود) درباره ناشنوایان گفت از توی دانشگاه یکی دوتا همکلاسی‌هام ناشنوا بودن. استعدادشون رو دیدم که از ماها که به ظاهر سالم‌تر هستیم بهتر کار رو انجام میدن. همین توی ذهنم بود که این قشر رو جدی بگیرم. دنبال کارگاه بودم و به خونه سنتی می‌خواستم، پیدا شد اما توی تفت. مهم نبود رفت و آمدش رو به جون خریدم رفتم اونجا و شروع کردم به آموزش ناشنوایان. قرار بود نصف هزینه رو کمیته امداد بده و نصفش رو هم خودشون. خودشون که اکثرا وضع مالی‌شان خوب نبود و نمی‌گرفتم اما کمیته هم هزینه‌ای که باید می‌داد رو نداد و کلاس‌ها عملا رایگان شد. مدتی گذشت و کارآموزها تونستند مستقل کار کنند و من هم تصمیم گرفتم برگردم یزد و کارگاه رو اینجا تشکیل بدم. کار شروع شد و دوستانی اومدن. حتی یه گروه سرود ناشنوایان هم تشکیل شد که من سرگروه‌شون شدم اما متاسفانه هزینه‌ها رو چک می‌کشیدن برای ۶ماه آینده اما پاس نمی‌شد!! کرونا هم که آمد مضاف شد و گروه سرود از هم پاشید. اما کار صنایع دستی رو مجازی پیگیری کردم تا بعد کرونا که مجدد به حالت قبل برگشت. گفتم یزدی هستید؟ گفت بله. از علت لهجه داشتنش پرسیدم که گفت به خاطر تعامل با ناشنوایان و گروه سرود، مجبور بودم کلمات رو معیار ادا کنم تا متوجه بشوند. گفتم نکنه اینکه کمی سرعت صحبت کردن‌تون هم آهسته هست به همین دلیله که تایید کرد. @revayatnevis