🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_269
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
بنده خدا بچهش مریض شده میگه خواب دیده داشته برای شفای بچهش سمنو درست میکرده، پای دیگ هم روضه حضرت زهرا میخوندن.
_کدوم بچهش مریض شده
_مصطفی پسر سومیش
_مشکلش چیه؟
_سر دردهای بدی میگیره، خیلی هم بردنش دکتر ولی خوب نشده
آخی، ان شاالله به حق فاطمه الزهرا خدا همه مریض ها رو شفا بده پسر توران خانم رو هم شفا بده،
الهه دستش رو گرفت بالا، از ته دل گفت
الهی آمین
الهه الان یه چیزی به ذهنم رسید
چی؟
میگم ایکاش همینطوری که ماها برای بیماریهای جسمیمون نذر میکنیم دعا میکنیم، برای بیماری های روحیمونم مثل حسادت، تکبر، غرور، عادت به غیبت کردن و دیگر رزائل اخلاقی مونم متوسل به اهل بیت میشدیم، این بزگواران رو واسطه در خونه خدا قرار میدادیم که از این بیماریهای روحی که به مرور روی جسم ما هم تاثیر میزاره نجات پیدا کنیم
آره والا راست میگی تا به حال بهش فکر نکرده بودم.
خوبه ما الان خودمون بشینیم یه خورده فکر کنیم ببینیم چه اخلاقهای بدی داریم، همین امشب پای دیگ سمنو متوسل به حضرت زهرا بشیم، از خدا بخواهیم شفا بگیریم
_راست میگی مریم، مثلا من خودم اهل تلافی کردن هستم، مامانم همیشه به خاطر این اخلاقم ملامتم میکنه ولی دست خودم نیست، اگر یکی حرفی به من بزنه یا کاری کنه تا تلافیش رو سرش در نیارم آروم نمیشم
الهه جان خدا به ما قدرت اختیار داده، دست خودم نیست چیه، ما به انجام کارهای خوب و بدمون عادت میکنیم، بعد اسمش رو میگذاریم دست خودمون نیست
آره تو راست میگی، حالا عادت به کار خوبمون که خوبه، عادت به کار بدمون نابودمون میکنه
توی عادت کردن به انجام کار خوبم باید حواسمون باشه رضایت خدا رو فراموش نکنیم یعنی کار خوب باید تلفیق با رضایت خدا باشه و گرنه کنارش تکبر میاره
میبینی مریم ادم چقدر باید حواسش به رفتار و کردارش باشه
_برای همینه که روایت داریم از پیامبر یک ساعت فکر کردن به اعمالمون بهتر از هفتاد سال عبادته...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_270
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
یه لحظه رفتم تو فکر اینکه عیب خودم چیه؟ به خودم گفتم، توام گاهی از شرایطی که برات پیش میاد یه طوری خودت رو بیچاره و درمونده نشون میدی که انگار خدایی نداری، در واقع توکلت به خدا ضعیفه و این خیلی بده، چون آدم رو در پرتگاه شِرک میبره،
با دست الهه که جلوی صورتم جابجا شد به خودم اومدم
_کجایی خانم
داشتم عیب خودم رو پیدا میکردم
مگه تو هم عیب داری، یه دختر صبور با وقار، با حجاب
خواستم عیب خودم رو بگم که یاد این روایت افتادم، خدا به شما آبرو داده عیب هاتون رو آشکار نمیکنه شما نباید آبروی خودتون رو ببرید، حرفی رو که میخواستم بگم عوض کردم گفتم
بله که دارم مگه میشه که نداشته باشم، فقط خود خدا و معصومین هستند که بی عیب و نقص هستند.
گرم بحثهای دینی بودیم صدای محبوبه خانم اومد
الهه، مریم خانم بیاید ناهار
لبم رو گاز گرفتم رو کردم به الهه
دیدی نشستیم به حرف زدن نرفتیم برای ناهار به مامانت کمک کنیم، چه بد شد
عیبی نداره، بد نشد به جاش سفره رو ما جمع میکنیم ظرفهاشم میشوریم
دو تایی اومدیم توی هال، محبوبه خانم سفره انداخته همه وسایل سفره رو هم اورده، رو به محبوبه خانم گفتم
خیلی ببخشید سرمون به حرف گرم شد، یادمون رفت بیایم کمک کنیم
خواهش میکنم، من خودم صداتون نکردم گفتم بزار با هم حرف بزنن
خیلی ممنون
غذا کشیدم مشغول خوردن بودم گوشیم زنگ خورد
تماس رو وصل کردم
سلام داداش
سلام، کجایی
خونه الهه اینا
_من نگفتم برو خونه ما
ببخشید زن داداش نبود دیگه منم اومدم اینجا
یه زنگ میزدی بهش میگفتی این بنده خدا چقدر دلش شور زده
فهمیدم دوباره منافقگریش گل کرده، گفتم
زن داداش شماره خونه محبوبه خانم رو داره، خودشم میدونه که من جز اینجا جای دیگهای ندارم که برم یه زنگ میزد اینجا
دیگه به فکرش نرسیده از این به بعد خواستی بری جایی حتما به مینا بگو
وای از شدت حرص، خون داره خونم رو میخوره، آخه بگو زن ؛ تو صبح اومدی با اون وضع بچهها رو از خونه ی من بردی، حالا پیش داداشم اینجوری اظهار محبت میکنی، ان شاالله یه روز مشتت پیش داداشم باز بشه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
نویسنده هستم🌹
هر کس میخواد پارت های رمان #حرمت_عشق رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹
https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_271
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
ببخشید داداش گوشی رو میدی به زن داداش
بله صبر کن
رو کردم به محبوبه خانم
ببخشید من یه دقیقه برم توی حیاط
خواهش میکنم راحت باش
همزمانی که دارم از در هال میرم توحیاط
صدای داداشم اومد
مینا بیا مریم باهات کار داره
الو سلام
سلام، مگه شما صبح با کفش نیومدی توی خونه من با دعوا و کتک بچه هات رو بردی، با منم تندی کردی، پس چرا الان دو رویی میکنی میگی دلم شور زده به من نگفته رفته جایی، تو نگران من میشی؟ یا از نبود من دلشوره میگیری؟ زن داداش به روح پدر مادرم قسم میخورم اگر یک دفعه دیگه دو رویی کنی و یا دروغ پردازی کنی دستت رو برای داداشم رو میکنم
حتی یک کلمه هم حرف نزد
گوشی رو بده به داداشم
صدا زد
محمود بیا مریم باهات کار داره
جانم مریم
داداش توران خانم امشب میخواد تو حسینیه سمنو بپزه منم میرم اونجا شب نمیام خونه
باشه ابجی برو منم ازت التماس دعا دارم
چشم حتما، کاری نداری؟
کار نه ندارم ولی برات خبر دارم
فکر کنم خبرت رو بدونم، گچکار اومده؟
آره اومد دید گفت برو چند تا کیسه گچ بگیر منم با دوتا کارگر فردا صبح زود میام شروع میکنم
دستت درد نکنه داداش محبت کردی
فدات بشم آبجی من هرکاری برات کنم کم کردم، سر ازدواجت با احمد رضا هم تو با من همکاری نکردی، وگرنه من برات کم نمیگذاشتم
اشکال نداره داداش دیگه گذشته
باشه، مواظب خودت باش
چشم شما هم مراقب خودتون باشید
بعد از خدا حافظی تماس رو قطع کردم اومدم توی هال، محبوبه خانم رو کرد به الهه
پاشو برو غذای مریم رو براش گرم کن، سرد شد از دهن افتاد
نه محبوبه خانم، خوبه همینطوری میخورم
نسشتم سر سفره
الهه زیر لبی گفت
گردو خاک کردی
_مگه صدام اومد توی خونه
مامانم حواسش نبود ولی من دقت کردم شنیدم
فال گوش وایساده بودی
نه جانم دقتم رو زیاد کردم
هر دو ریز خندیدیم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
نویسنده هستم🌹
هر کس میخواد پارت های رمان #حرمت_عشق رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹
https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_272
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
ناهار رو خوردیم مشغول جمع کردن سفره بودم گوشی خونه الهه اینا زنگ خورد، محبوبه خانم گوشی برداشت
الو بفرمایید
سلام توران خانم خسته نباشید خدا قوت
چشم میایم، خواهش میکنم ان شاالله خدا قبول کنه و به حق امام زین العابدین مریض مصلحتی کربلا پسرت شفا بگیره
بعد از خدا حافظی تماس رو قطع کرد رو به ما گفت
توران خانم میگه احتیاج به کمک داره زودتر حاضر شید بریم
سر چرخوندم سمت الهه
پس سریعتر ظرفها رو بشوریم بریم
الهه گفت
ظرفی نیست تا تو بری حاضر شی من سریع ظرفها رو میشورم
باشه پس فعلا خدا نگهدار
_ خدا نگهدار
اومدم خونمون لباسهام رو عوض کردم، سجاده نمازم رو برداشتم، اومدم در حیاط رو باز کردم که برم بیرون، صدای فرزانه رو شنیدم
عمه بابام میگه بیا کارت دارم
در حیاط رو بستم، برگشتم اومدم در خونه داداشم، رو کردم به فرزانه
میدونی چیکارم داره؟
شونه انداخت بالا
نه، نمی دونم
وارد هال شدم
سلام
داداشم و زن داداشم هم زمان جواب سلامم رو. گرفتن، رو. به داداشم گفتم
جانم داداش با من کاری دارید
اکر عجله نداری بیا بشین باهات حرف بزنم
دلشوره افتاد به دلم، عجله که دارم ولی باید ببینم چیکار داره
نشستم روی مبل
جانم داداش من در خدمتم
حیقتش میخوام انحصار وراثت بدم سهم هر کدوممون معلوم بشه من دوست ندارم که هی تو رو بکشونم شهر داری و دارایی اینجور جاها، تو بیا یه وکالت به من بده، من خودم برم دنیال کارهای اداریش
باشه داداش، هر وفت شما بگید من میام
فردا ان شاالله، امروز دیگه دیر شد، حالا سر ظهری کجا میخوای بری حاضر شدی؟
توران خانم گفته کمک میخوام من و محبوبه خانم و دخترشم میخوایم زودتر بریم
برو التماس دعا
فرزانه پرید جلو
بابا منم با عمه برم
نمیدونم بابا ازمامانت بپرس هرچی مامان بگه
وایساد جلوی مامانش
اجازه میدی برم
نه تو بری فرزادم میگه منم برم، عمه سختش میشه هر دوتون رو ببره
فرزاد که الان نیست مونده خونه دایی
وقتی میگم نه یعنی نه برو دنبال بازیت
فرزانه زد زیر گریه
داداشم رو کرد به مینا
حالا اینبار رو بهش اجازه بده
آخه فرزاد رو چیکار کنم؟
فرزاد الان خونه داییش هست داره با بچههای اونها بازی میکنه بزار بره
سرچرخوند سمت فرزانه
پاشو با عمه برو، ولی قول بده که هر چی عمه گفت گوش کنی
فوری لبخندی زد پرید بغل داداشم صورتش رو بوسید باشه
بابا جونم قول میدم هرچی عمه گفت بگم چشم
دو تایی از خونه اومدیم بیرون، پشت در هال دست بردم سمت روسری فرزانه
صبر کن روسریت رو مرتب کنم
هم زمان که دارم روسری فرزانه رو مرتب میکنم، صدای داداشم اومد...
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
وی ای پی رمان حرمت عشق
رمان کامله😍
۷۸۹ پارت داره
۵۰ هزار تومن
۵۸۹۲۱۰۱۴۶۱۴۴۴۵۰۳
انصار لواسانی
بعد ارسال فیش اسم رمان رو حتما بگید
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید
@shahid_abdoli
فیش رو همون روز ارسال کنید
بعد از واریز هم فقط خودتون میتونید بخونید و نباید لینک رو به کسی بدید❌
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مثال جهانبینی شما را عوض میکند
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مثال جهانبینی شما را عوض میکند
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
حس بودنت قشنگ ترین حس دنیاست
تو که باشی هر روز را نه هر ثانیه را عشق است... (: 😍❤️
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
.
اگر کسی گرهای دارد
وتو راهش رامیدانی سکوت نکن!
اگر دستت به جایی میرسد کاری کن
معجزهی زندگی یک نفر شو
بیشک فرد دیگری معجزه زندگی تو خواهد شد..💞
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴حداقلی ترین خطر انجمن حجتیه
«موضوع خیلی جدی و خطرناک است»
🚨پایگاه خبری #پاسدار_نیوز 💠
@passdar
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌دقت کنید چرا ؟۰۰۰👇👇👇
💥 چرا اولیاء خدا تنها ماندن ؟
#درس_هایی_از_زندگی_حضرت_نوح_به_جهت_زمینه_سازی_ظهور / بخش اول🔹قسمت سی و چهارم
🔶رمزگشایی در جهت زمینه سازی ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎙️ سخنران#سيدعلیرضاحسینی
✅ پیشنهاد دانلود و نشر گسترده .
*❗مِنَ إلغَريبْ إلَي الْحَبيبْ❗*
🔶 غریب ترین شخصيت عالم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
@sadatmahdvi
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 درس اخلاق تکان دهنده درباره مرگ و قبر
🔸امام خامنه ای مد ظله العالی
🔴 کانال حضرت زهرا و شهدا 👇
@hazraet_zahra_135