📒📕📗📕📔📗📘📙📒📔
سلام دوستان عزیز❤️
شب همگی بخیر و سلامتی 🌺🍃
🔵فردا یکشنبه و پس فردا دوشنبه صبح، کلاسهای مجموعه، بدلیل مصادف شدن با اعتکاف در مسجد و مهدیه امیرآباد برگزار
نمی گردد؛
ان شاء الله سه شنبه در خدمت شما دوستان گرامی❤️ در جلسه تفسیر قرآن و جلسه سیاسی و مولودی امام علی علیه السلام هستیم.
🔴روز دوشنبه سرکارخانم عظیمی، استاد بزرگوار از ساعت ۱۰ تا ۱۱ صبح در حلقه دختران معتکف حضور دارند.
📣 لطفا گرامیان در کانال به دیگر دوستان نیز اطلاع دهید.
متشکرم.🌸🍃
بازارچه بانوان توانمند💪💪
شهرستان نجف اباد
روز های یکشنبه در مهدیه امیر آباد وروزهای سه شنبه در مهدیه نجف آباد
مهدیه امیر آباد⬅️ خیابان شریعتی روبروی پارک امیر آباد
از ساعت 9صبح الی 7شب
مهدیه نجف آباد⬅️ خیابان شریعتی، خیابان فرخی، کوچه مهرداد
ازساعت 9صبح الی8شب
بهترین ها و با کیفیت ترین ها را در مکانی امن و به صورت یکجا برای شما سروران آماده کرده ایم.
غرفه های آماده برای ارائه؛
لباس های متنوع و شیک 🧥👖🧦🩳
لوازم آرایشی بهداشتی به روز🧴💅
خوراکی های لذیذ و خوشمزه 🌭🍔😋
انواع صنایع دستی 💍🏺⛵
و محصولات متنوع دیگری که قطعا خانم ها را از دیدن و خریدن آنها به وجد می آورد.
منتظر قدوم سبز شما هستیم 🌱
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🍃خردسال بود که محمد صلی الله علیه و آله او را به فرزند خواندگی پذیرفت.
✨چونان بچه شتر که گام در پی گام مادر می نهد، پا جای پای پیامبر گذاشت
از صفات محمدی که چه
بهره ها گرفت و از رموز هستی مطلع شد.
🌤آری...
علی، امیرالمومنین
علیه السلام روح و جان پیامبر صلی الله علیه وآله بود
🍃هم او که باب علم پیامبر خوانده شد و ولایتش شرط اکمال دین و اتمام نعمت
🔆و حال ...
دنیا در عطش خُلق محمدی و عدل علوی می سوزد
🌍جهان گمشده ای دارد و دیوانه وار، سر به صحرا گذاشته است و تجلی این ارواح پاک را در آخرین وارثش جستجو می کند...
☀️آیا #یکشنبه_های_علوی من را به محضر او خواهد رساند...
🌤سلام دوستانم❤️
✨یکشنبه ها روز مهمانی
🌹 امیرالمومنین علی
علیه السلام
🌹فاطمه زهرا سلام الله علیها
بر شما مبارک باد...🌺🍃
✨ اللهم اکْتُب لی اَماناً من سَخَطِک
اله من، برایم بنویس ایمنی از خشمت را
📚صحیفهسجادیه
بنویس تا خیالم راحت شود ؛
دلبــ♥ـــرم
✔بنویس من از او راضیام!
✘بنویس خطاهایش را پای نادانیهایش نوشتهام!
★بنویس آنقدر ندید میگیرم تا بُزرگ شود!
🌱بنویس به پایش صبر میکنم تا قَــد بکشد!
🔹🟢🔹🟢🔹🟢🔹
☀️صبح آفتابی زمستونیتون معطر به عطر خدا
🌈روزگار بر وفق مراد
💐🍃آغاز روزی پراز خیر و برکت با صلواتی بر محمد و آل محمد؛
💚 اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم💚
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
⭐ #سخن_نگاشت | «یا مَن یُعطِی الکَثیرَ بِالقَلیل»
👈 ای کسی که به یک کار کوچک، یک پاداش بزرگ
می دهی! فرض کنید که آنچه ما در راه خدا انجام
می دهیم، میبخشیم، تلاش می کنیم، خب اینها اهمّیّتی ندارد؛ در مقابل نعمت های الهی چه اهمّیّتی دارد، امّا خدا در مقابل آن به ما چه
می دهد؟ بهشت، رضایت خودش، نعمت های اخروی که اینها خب خیلی بزرگ است، خیلی اهمّیّت دارد.
📝 بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای در شرح دعای ماه رجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شکار لحظهها در مراسم جشن فرشتهها با حضور رهبر انقلاب
#لبیک_یا_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سرودهای خاطره انگیز برنامه کودک دهه شصت در روزهای جشن انقلاب
🇮🇷چند سرود معروف همراه با تصاویر خاطره انگیز دهه فجر دهه شصت
🔺حتما گوش کنید خیلی از خاطرات شما زنده میشود.
#دهه_فجر
لبیک_یاخامنه_ای
ریحانه النبی
#عصرانه
😇رویای نقرهای
✍فائقه بزاز
📝«خانه پدری» در حال پخش شدن است و شاعرش با احساس کلمات را عاشقانه در کوچه پس کوچه های معطر نجف، ردیف و وزین
می کند: «آه ای شهر دوست داشتنی... کوچه پس
کوچه های عطرآگین... سرخوشی های بی حدم
می زد... پرسه در کوچه های بی هدفی... دعوتم کرد سمت طعم بهشت... ناگهان عطر قیمه نجفی...»
پدر غرق در گذشته است، اما چشمان خیسش به قاب تلویزیون خیره است. من هم مرور می کنم؛
بابا! دوران کودکی من را یادت هست؟... این که لاغر و جوان بودی، حجم کارت کمتر بود و بیشتر در خانه بودی و گاهی با من بازی می کردی؟ چادر سفید گل گلی سرم می کردم و در عالم تخیل کنار خیابان
می ایستادم برای تاکسی گرفتن. آن وقت مثلا تاکسی سبز تو از راه می رسید و
می گفتی: «بیا بالا حاج خانوم! و من می خندیدم و دندان های یکی در میانم، نمایان می شد و می گفتی: «بیا پیرزن! بیا برسونمت!» بعد موقع پیاده شدن چانه
می زدیم و یادم می دادی که چطور باید حق مردم را درست و حسابی بدهم. نه کم و نه زیاد.
بابا! یادت هست وقتی خیلی خسته بودی و حوصله بازی نداشتی و من غرق در
بازی های کودکانه ام بودم و شما زیر چشمی نگاهم
می کردی و قربان صدقه ام می رفتی؟
بابا! این روزها دوباره لاغر شده ای، موهایت نقره ای شده اند، به خاطر همان بیماری عجیب و مرموز سالمندی، دیگر هیچ کس را نمی شناسی، مرا نمی شناسی اما هنوز هم کارهایی می کنی که برایم خیلی قشنگ اند. وقتی تنهایی آزارت می دهد و حتی برای کوچک ترین کارها از من کمک می خواهی، وقتی حتی حوصله خودت را هم نداری، به من لبخند می زنی. حتی سعی می کنی اگر کمی به خودم رسیده ام، به رویم بیاوری و بگویی: «چه لباس قشنگی پوشیدی!» و این محبت و توجه شما مرا پرتاب می کند به ۴۰ سال پیش که یواشکی به مادر
می گفتی: «در بعضی احادیث آمده که پدر وقتی وارد خانه می شود، اگر دختر یا پسری دارد، ابتدا باید دختر را در آغوش بگیرد و به او توجه بیشتری كند. مثل حضرت رسول صلوات الله علیه وآله که هر روز به در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها می رفتند و به او ابراز محبت می کردند. یعنی این که زن حتی با وجود همسر، باز هم نیاز به حمایت عاطفی دارد. دختر نیاز به دیده شدن دارد. تمایل به زینت آرایی و خودآرایی دارد و این نیاز باید داخل خانه و توسط پدر تأمین شود و دختر باید به خاطر همین نیاز از پدر، جملات محبت آمیز بشنود.» بابای مهربانم! دلم آرزوی محال می خواهد؛ دلم
می خواهد دوباره آن روزهای بی غل و غش دوران کودکی، دوباره آن با تو بودن هایم پررنگ شوند، اوج بگیرند.
دلم می خواهد مثل همان جوانی هایت که می گفتی مغزم مثل کامپیوتر کار
می کند! همه چیز را به خاطر بیاوری و دوباره صدای
غش غش خنده های من و تو در خانه بلند شوند...
خیلی دلم می خواهد...
شاعر هنوز می خواند و
چشم های پرچروک شما خیس تر شده، من هم با او زمزمه می کنم؛ «زخمی ام التیام می خواهم... التیام از امام می خواهم...
السلام علیک یا ساقی... من علیک السلام می خواهم...»
#مجله_زن_روز