قانون و حرمت قانون
امروز دو سه تا لباسی که برای بچهها آنلاین خریده بودم رسید.
خب،طبق معمول بچه ها ذوق داشتند و زود لباسها رو تنشون کردند.
بعد از چند دقیقه، مهدی اومد گفت؛ مامان میشه این تنم بمونه؟
گفتم: نه مامان، کثیف میشه، لباس قبلی هم که تنت بود هنوز تمیزه، همون رو بپوش.
رفت لباس رو عوض کرد.
بعد از ۲ ساعت، میخواستند با هم فوتبال بازی کنند که دیدم رفتند تیشرتهای جدید رو پوشیدند. تو دلم گفتم اشکال نداره، اتفاق خاصی نیفتاده.
اما بعدش با خودم فکر کردم که چون به مهدی گفته بودم لباسش رو عوض نکنه، درست نیست که بدون اجازه رفته عوض کرده و من هم چیزی نگم، اینجوری حرف خودم رو زیر سوال بردم. اینجوری حرمت حرف پدر و مادر رو زیر سوال میبرم.
گفتم: مهدی جان، مگه قرار نبود لباست رو عوض نکنی؟
+ آخه مامان میخواهیم بازی کنیم.
_ باشه، باید اجازه میگرفتی.
+مامان علیاکبر هم عوض کرد.
_من به علیاکبر نگفته بودم اجازه نداره این لباس رو بپوشه، ولی به شما گفته بودم. حالا هم اگر میخوای باید اجازه بگیری.
+ مامان میشه اینو بپوشم؟
_ بله میشه. خواستیم شام بخوریم عوضش کن که کثیف نشه.
+چشم.
من از اول هم میدونستم که این موضوع بزرگی نیست و قصد داشتم به مهدی اجازه بدم برای بازیشون لباس جدید رو بپوشه. در عین حال، برام مهمه که به بچههام یاد بدم باید طبق قانون عمل کنند. توی این سن، خیلی از قانونها رو مادر و پدر برای بچهها تعیین میکنند. بنابراین از خودش خواستم که مجدد از من اجازه بگیره تا بهش اجازه بدم لباس جدید رو بپوشه. این یعنی یک روش قانونی برای تغییر قانون قدیمی.
با رعایت این نکات ریز،حالا که بچهها مدرسه میرن و با همسالانشون مقایسه میکنم، میبینم بچهها الحمدلله خیلی قانونمدارتر، مطیعتر ( به معنی مثبتش) و آرامتر از اکثر همسالانشان هستند. و میدونم در آینده قوانین راهنمایی و رانندگی، اداری، شهروندی و... رو خیلی بهتر از اکثر مردم جامعه رعایت خواهند کرد، ان شاءالله.
میدونستید #قانون داشتن و اجرای قاطع و درست قانون باعث آرامش میشه؟ بهش فکر کرده بودید؟ ان شاءالله بعداً بیشتر در موردش میگم.
🪴ریحان و قلم🖋
https://eitaa.com/joinchat/579404027Ceec5575434
ریحان نماد زن و قلم نماد تفکر: جایی برای تعمیق اندیشهها، بیان تجربههای کمی تا قسمتی به درد بخور و رمزخوانی روزمرگیها...