📜 حــکایتی در مبحث تعدد استاد
داستان مرحوم حاج محمد حسین بیات همدانی در این زمینه شنیدنی است، ایشان به حقیر فرمود:
با تعدادی از رفقا سفری را در محضر عارف کامل مرحوم انصاری به عتبات عالیات رفتیم.
روزی میخواستیم از جایی به جای دیگر با عربانه برویم. من اندکی دیرتر رسیدم و طبقه اول عربانه پر شد. ناچار به طبقه دوم رفتم تا نشستم، دیدم سیدی که گویا نور مطلق بود، آمد کنار دست من نشست و شروع کرد برایم صحبت کردن و در ضمن دستوراتی به من داد.
به مقصد که رسیدیم، اول افراد طبقه اول پیاده شدند و ما دیرتر پیاده شدیم. تا پیاده شدم دیدم مرحوم انصاری و رفقا در کناری منتظر ما هستند.
تا نزدیک شدم فرمود:
+ به به! این همه نور را از کجا آورده ای؟
- آقا! کنار دست من سیدی نشسته بود که گویا امام بود! نور مطلق بود، صفای مطلق بود.
+ او را شناختی؟
- خیر
+ او آقای قاضی بود که استاد عرفان است. چیزی هم به تو فرمود؟
- آری دستوراتی هم به من داد.
+خوب به آنها هم عمل می کنی؟
- آقا! من الان در محضر و خدمت شمایم. هرچه را شما بفرمایید عمل میکنم.
+ احســنت!.
آری تعدد استاد از آفات راه است که دامن گیر برخی از سالکان میشود و بسیار مضر است و سالک مانند کبوتر دو آشیان می گردد که از اینجا رانده و از آنجا مانده است¹
¹ داستان از زبان استاد مرحوم علامه طهرانی
📚 سیر و سلوک ص ۶۷۹
#آیت_الله_رضایی_تهرانی
#مرحوم_انصاری_همدانی
#سیر_و_سلوک
#تعدد_استاد
@ostad_rezaei_tehrani