eitaa logo
خدا ودیگرهیچ
152 دنبال‌کننده
141 عکس
50 ویدیو
34 فایل
در این کانال گفتارها و‌نوشتارهایی بر اساس تفکر توحیدی منتشر می کنم موضوعات متنوعند: از متون دینی تا فلسفه و هنر و حوادث واقعه و آرای اندیشمندان و... مگر نه اینکه توحید همه چیز را در برمی گیرد؟ رضاکریمی @rezakarimi1001
مشاهده در ایتا
دانلود
نوابغ یک تیغ دولبه هستند. گاه مبتکرانه می بُرند و جلو می روند و تاریخ ساز می شوند و گاه مانند و بریده می شوند. خدا برای اقوام متعمق نسخه خاصی پیچیده است و هشدار داده که بیش از این پیش نروند. علما بر سر اختلاف نظر دارند و این اختلافی عجیب است که عده ای معتقدند این حدیث مدح متعمقون است و عده ای دیگر معتقدند ذمّ تعمق از این حدیث برداشت می شود. اما شاید بتوان در یک تفسیر گفت این حدیث هم مدح است و هم ذم و می خواهد به همه نوابغ بگوید مواظب باشید تعمق یک تیغ دولبه است که یک سو هلاکت و سویی دیگر هدایت است. *** امام سجاد علیه السلام فرموده اند: « ان الله عزّ و جلّ علم انه يكون فى آخر الزمان اقوامٌ متعمِّقون فأنزل الله عزّ وجلّ:(قل هو الله احد الله الصمد) و الآيات من سورة الحديد الى قوله:(و هو عليم بذات الصدور) فمن رام وراء هنالك هلك». خداى عزّ و جلّ مى دانست كه در آخرالزمان گروه هايى متعمِّق خواهند بود, پس خداى عزّ و جلّ (قل هو الله احد الله الصمد) و آن آيات از سوره حديد تا قول خداوند (وهو عليم بذات الصدور) را فرو فرستاد. پس هركس فراتر از آن را قصد كند, هلاك مى شود. برخی رأى علامه مجلسى را در تفسير اين روايت كه (متعمقون) را حمل بر ذم كرده است, بر صواب می دانند نه رأى صدرالمتألهين و فيض كاشانى را, كه روايت را حمل بر مدح كرده اند. اگر ذم مورد نظر باشد معناي روایت این است كه: خدا می دانست که در آخرالزمان اقوامی متعمق خواهند بود پس (برای جلوگیری از تعمق) سوره توحید و حدید را فرو فرستاد، هرکس از این (معیار) فراتر برود هلاک می شود. درمعنای مدح روایت اینگونه است: خدا می دانست که در آخر الزمان اقوامی متعمق خواهند بود پس برای آنها سوره توحید و حدید را فروفرستاد (این تعمق آخرین حد فکر بشر است) و هرکس از حد تعمق آنها فراتر برود هلاک می شود.
بازنشر فیلم درباره تقابل دو برادر با نامهای ناصر و خسرو است‌. به نظر می رسد هیچ یک کاملا سیاه یا سفید نیستند و جمع بین این دو بهتر از رد یکی است! . البته جمع بین این دو قبول همه خصوصیات طرفین نیست بلکه بازگشت به اصل آنهاست. چنانچه که تأکید بر است و‌چون این دو برادرند به یک اصل برمی گردند. ناصر ( ) دندانپزشکی عقلانی و اهل علم و اهل نظم و عادت است و خسرو ( ) شوریده و اهل موسیقی و رقص و خلاف عادت است. هر دو برادر مشکلاتی دارند و دارو می خورند ولی یکی سالم و دیگری بیمار به نظر می رسد. ظاهرا زمانی حالات خسرو به بیماری و درمان و بستری کشیده می شود که خانواده تحمل این وضعیت او را ندارند و برایش شرط و محدودیت می گذارند. این تقابل در تاریخ هستی تقابل اصیلی است و می توان آن را به تقابل مهم نزد یعنی تقابل (رب النوع نظم و پیشگویی) و (رب النوع شوریدگی و شادی) در یونان باستان برگرداند. شاعر و حکیم بود و شاید از این جهت جمع ناصر و خسرو جمع شعر و دانش است؛ جمع عقل و عشق. اما تراژدی اینجاست که در اینجا دو برادر از هم دور می شوند و یکی برای حذف دیگری اقدام می کند! هر چقدر این فیلم به حالت فلسفی اش نزدیک می شد برایم جذاب تر بود ولی در تفسیرهای روانشناسی و روانپزشکی اصل ماجرا در حد یک یک بیمار روانی فهمیده می شد. در این سطح این فیلم مشابه فیلمهای مشهور تاریخ سینماست که عضوی از خانواده بیمار روانی بود و مهارتهای برخورد با او آموزش داده می شد. اما برادرم خسرو از فیلمهای معناداری است که قابلیت تفسیرهای فلسفی دارد.