نوابغ یک تیغ دولبه هستند. گاه مبتکرانه می بُرند و جلو می روند و تاریخ ساز می شوند و گاه مانند #نیچه و #صادق_هدایت بریده می شوند. خدا برای اقوام متعمق نسخه خاصی پیچیده است و هشدار داده که بیش از این پیش نروند. علما بر سر #حدیث_اقوام_متعمقون اختلاف نظر دارند و این اختلافی عجیب است که عده ای معتقدند این حدیث مدح متعمقون است و عده ای دیگر معتقدند ذمّ تعمق از این حدیث برداشت می شود. اما شاید بتوان در یک تفسیر گفت این حدیث هم مدح است و هم ذم و می خواهد به همه نوابغ بگوید مواظب باشید تعمق یک تیغ دولبه است که یک سو هلاکت و سویی دیگر هدایت است.
***
امام سجاد علیه السلام فرموده اند: « ان الله عزّ و جلّ علم انه يكون فى آخر الزمان اقوامٌ متعمِّقون فأنزل الله عزّ وجلّ:(قل هو الله احد الله الصمد) و الآيات من سورة الحديد الى قوله:(و هو عليم بذات الصدور) فمن رام وراء هنالك هلك». خداى عزّ و جلّ مى دانست كه در آخرالزمان گروه هايى متعمِّق خواهند بود, پس خداى عزّ و جلّ (قل هو الله احد الله الصمد) و آن آيات از سوره حديد تا قول خداوند (وهو عليم بذات الصدور) را فرو فرستاد. پس هركس فراتر از آن را قصد كند, هلاك مى شود.
برخی رأى علامه مجلسى را در تفسير اين روايت كه (متعمقون) را حمل بر ذم كرده است, بر صواب می دانند نه رأى صدرالمتألهين و فيض كاشانى را, كه روايت را حمل بر مدح كرده اند.
اگر ذم مورد نظر باشد معناي روایت این است كه: خدا می دانست که در آخرالزمان اقوامی متعمق خواهند بود پس (برای جلوگیری از تعمق) سوره توحید و حدید را فرو فرستاد، هرکس از این (معیار) فراتر برود هلاک می شود.
درمعنای مدح روایت اینگونه است: خدا می دانست که در آخر الزمان اقوامی متعمق خواهند بود پس برای آنها سوره توحید و حدید را فروفرستاد (این تعمق آخرین حد فکر بشر است) و هرکس از حد تعمق آنها فراتر برود هلاک می شود.
بازنشر
فیلم #برادرم_خسرو درباره تقابل دو برادر با نامهای ناصر و خسرو است. به نظر می رسد هیچ یک کاملا سیاه یا سفید نیستند و جمع بین این دو بهتر از رد یکی است! #الجمع_مهما_امکن_اولی_من_الطرح. البته جمع بین این دو قبول همه خصوصیات طرفین نیست بلکه بازگشت به اصل آنهاست. چنانچه که تأکید بر #برادری است وچون این دو برادرند به یک اصل برمی گردند.
ناصر (#ناصر_هاشمی ) دندانپزشکی عقلانی و اهل علم و اهل نظم و عادت است و خسرو ( #شهاب_حسینی ) شوریده و اهل موسیقی و رقص و خلاف عادت است. هر دو برادر مشکلاتی دارند و دارو می خورند ولی یکی سالم و دیگری بیمار به نظر می رسد. ظاهرا زمانی حالات خسرو به بیماری و درمان و بستری کشیده می شود که خانواده تحمل این وضعیت او را ندارند و برایش شرط و محدودیت می گذارند. این تقابل در تاریخ هستی تقابل اصیلی است و می توان آن را به تقابل مهم نزد #نیچه یعنی تقابل #آپولون (رب النوع نظم و پیشگویی) و #دیونیسوس (رب النوع شوریدگی و شادی) در یونان باستان برگرداند.
#ناصر_خسرو شاعر و حکیم بود و شاید از این جهت جمع ناصر و خسرو جمع شعر و دانش است؛ جمع عقل و عشق. اما تراژدی اینجاست که در اینجا دو برادر از هم دور می شوند و یکی برای حذف دیگری اقدام می کند!
هر چقدر این فیلم به حالت فلسفی اش نزدیک می شد برایم جذاب تر بود ولی در تفسیرهای روانشناسی و روانپزشکی اصل ماجرا در حد یک یک بیمار روانی فهمیده می شد. در این سطح این فیلم مشابه فیلمهای مشهور تاریخ سینماست که عضوی از خانواده بیمار روانی بود و مهارتهای برخورد با او آموزش داده می شد. اما برادرم خسرو از فیلمهای معناداری است که قابلیت تفسیرهای فلسفی دارد.