4_5996767719611959545.mp3
1.85M
#زمینه_شور
#شهادت_امام_صادق_ع
#سبک_ریان
#شب_بود_و
☑️بنداول
شب بود و یک سکوت
تو لحظه ی قنوت
بودم تنها
قلبم و شیکوندن
خونه مو سوزوندن
اون نامردا
وقت نمازم «دله مضطر۳»
دستامو بستن «مثه حیدر۳»
سیلی میخوردم «مثه مادر۳»
ای وای از غریبی ای وای ای وای
☑️بنددوم
یه حرومی رسید ،سجاده رو کشید
از زیر پام
افتادم رو زمین ،با یک قلب حزین
مثل بابام
با آه خسته«زمین خوردم ۳»
با دست بسته «زمین خوردم ۳»
قلبه شکسته «زمین خوردم ۳»
ای وای از غریبی ای وای ای وای
☑️بندسوم
بردنم بی عصا ،بی ردا بی عبا
با قده خم
شبیه مرتضی ،میونه کوچه ها
کشوندنم
با دل رنجور،«تن بیمار۳»
میبردنم با«هزار ازار ۳»
قصه ی کوچه«شدش تکرار۳»
ای وای از غریبی ای وای ای وای
☑️بندچهارم
اومدن تماشا ،مردم بی حیا
تو کوچه ها
بردنم شبونه،از تو آشیونه
با ناسزا
توی دله شب «من و بردن۳»
دنبال مرکب «من و بردن۳»
شبیه زینب«من و بردن۳»
ای وای از غریبی ای وای ای وای
☑️بند پنجم گریز کربلا
میسوزم ای خدا، ازین زهر جفا
ای وای ای وای
میگم با چشم تر یاد جد بی سر
ای وای ای وای
آتیش به قلبم «زده رخنه۳»
میاد به یادم «شه تشنه۳»
که دست و پا زد«زیر دشنه۳»
ای وای از غریبی ای وای ای وای
💠💠💠9⃣9⃣6⃣💠💠💠
#شعرای_آیینی
#رضا_نصابی
#مجید_مرادزاده
#سبک_زمینه_شهادت_امام_صادق_ع_🏴
#اجرانشده
بند اول:
باز خدا روضه خونه
دوباره سوخت یه خونه
دوباره حمله کردن
به خونه ای شبونه
آسمون تیره تر شد
خونه باز شعله ور شد
دوباره باز تداعی
روضه ی میخ و در شد
باز هیزم و باز طناب
باز بوی آتیش و دود
باز ضربه ای تازیون
باز شونه ای شد کبود
تو کوچه آقای ما
همه دیدن می برید
پیره مردی شصت ساله
پشتِ مرکب می دوید
غریب امامِ ششم
بند دوم:
بدونِ یار و یاور
با دو تا دیده ی تر
کشیدنش تو کوچه
شبیهِ باباش حیدر
ناسزا می شنید و
خونِ دل می کشید و
با پاهای برهنه
روی خاک می دوید و
نه عمامه روی سر
نه توی دستش عصا
دائم میخورد رو زمین
امام مظلومِ ما
نفس نفس میزد و
توون نداشت دست و پاش
شکستن حُرمتشو
جلو چِشِ بچه هاش
غریب امامِ ششم
بند سوم:
میونِ کاخِ منصور
روضه خونه با زهرا
شده زنده دوباره
کربلا واسه آقا
تا که میبینه خنجر
میباره اشکِ ماتم
یاده رأسِ بریده
میسوزه تو تب و غم
توون نداره تنش
میاد خون از دهنش
چون زهرِ منصور شده
رَوونه تو جیگرش
خدا رو شکر که نشد
تنش دیگه بی کفن
خدا رو شکر که سرش
جدا نشد از بدن
غریب امامِ ششم
🎵📝: #رضا_نصابی
#علیرضا_پناهیان(روضه نشین)
#یاحسین(طاها تحقیقی)
#سبک_زمینه_شهادت_امام_صادق_ع_🏴
#بسیار_زیبا_و_سوزناک😍😭
#اجرانشده
بند اول:
تنم
میسوزه از سَم
زیرِ لب هر دم
مرگمو میخوام
از خدا کم کم
شده
این زهرِ کاری
تو خونم جاری
با لبِ تشنه
جون دارم میدم
میسوزم از زهر ، این دمه آخر
رویِ لبهامه مادر ای مادر
خدایا من غریبه آلِ حیدرم
اسیره بسترم ، شبیهِ مادرم
یا صادق یا غریب
بند دوم:
زده
این زهرِ کینه
آتیش به سینه
بی حُرمتی ها
خیلی سنگینه
دلم
دریای درده
پُر آه و سرده
شِکوه دارم از
شهرِ مدینه
زخمیِ کُلِّ بال و پره من
دُشنام میدادن به مادره من
منو رو خاک غم ، کشیدن بی هوا
شبیه مرتضی ٰ، میون کوچه ها
یا صادق یا غریب
بند سوم:
مُدام
در بین بستر
با چشمای تَر
روضه میخونم
از شَهِ بی سر
نکش
خنجر رو حنجر
دست بردار از سر
داره می بینه
مادری مُضطر
وقتی سرِ تو ، رو نیزه ها رفت
زینب میونِ نامحرما رفت
امون از بزمِ مِی ، امون از ازدحام
امون از کوچه ی ، یهود و شهرِ شام
غریب آقای من
🎵📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#علیرضا_پناهیان(روضه نشین)
#رضا_نصابی
هدیه به ارباب صلوات
شور یا زمینه سیاه پوشان و محرم سبک م
زمانه گریه بر ارباب عالم شد
مشکی بپوشید که بازم محرم شد
دوباره باز شعرو نوحه ی محتشم
نقش به روی هر بیرق و پرچم شد
اسم تو دوباره تکثیر می شه
باز هوای شهر نفس گیر می شه
بیاد هر کسی تو روضت اقا
از گناه و زشتی تطهیر می شه
وای من وای من ای حسین
به تن کنید رخته عزای ارباب و
فبک علی الحسین موقع ماتم شد
کنار قتلگاه با سوزو اشک و اه
روضه خونت زهرا با قامته خم شد
تورو وقتی تک و تنها دیدن
به حال زار تو می خندیدن
توی فرصت کم و کوتاهی
عبا و عما مت و دزدیدن
وای من وای من ای حسین
تا افتادی بر خاک روی لبه زینب
نوای محزونه حسین حسینم شد
زیر سم مرکب اخر تنه پاکت
چه نامرتب شد چه نا منظم شد
هر چی داشتی به غنیمت بردن
همه ی تنت رو غارت بردن
تا دیدن به روی خاک افتادی
اهل خیمه رو اسارت بردن
وای من وای من ای حسین
رضا نصابی
هدیه به حضرت زینب شب دوم ورودی
تو دله من درد و غصه گرفته پا
دلشوره افتاده به جونه من اینجا
حس می کنم این و که اخر راهه
فاصله می افته حسین میونه ما
هوای اینجا چقد دلگیره
چقد اینجا نیزه و شمشیره
اون طرف صف کماندارا و
اون طرف بارون سنگ و تیره
وای من وای من ای حسین
چند روز بعد داداش باتن غرق خون
می افتی بی حال و خسته روی خاکا
عبا و عمامت انگشت و انگشتر
می ره به غارت این پیروهنت حتی
نیزه رو روی پرت می زارن
چکمه رو رو پیکرت می زارن
چند روز بعد می دونم که داداش
خنجرو رو حنجرت می زارن
وای من وای من ای حسین
چند روز بعد داداش خواهر تو می شه
میونه این لشگر بی یاورو تنها
چند روز بعد داداش شروع می شه غارت
دستامو می بندن وقتی که نیست سقا
می ری و خیمه به هم می ریزه
می ری و حسین دلم می ریزه
می ری و بعد تو می دونم که
لشگری روی سرم می ریزه
#شب_دوم_محرم
رضا نصابی