ریشهها
یکی از دوستان دربارهی #خلاف_مشهور (۱) نوشتند: مطلب خلاف مشهور جای کار داره گزارشهای تحصن سفارت خی
در پاسخ عرض میکنم:
ما باید تکلیف خودمان را بهطور شفاف با تاریخ #مشروطه روشن کنیم؛ اگر مبدأ را سال 1323 ه.ق میدانیم، طبعاً رهبر جریان، #سید_عبدالله_بهبهانی و #سید_محمد_طباطبایی خواهند بود. حال، باید هدف انقلاب را از رهبران آن جویا شد. جناب سید محمد طباطبایی، در صدد مشروطیت به همان سبکی است که در دیگر کشورها اتفاق افتاده، و سید عبدالله بهبهانی هم بیشتر در پی شورش علیه عینالدوله است و تحول بنیادینی مد نظر ندارد.
اما اگر رهبر قیام را #شیخ_فضل_الله_نوری میدانیم، مبدأ حرکت، سال 1324 است و مجزا از آنچه در سال قبل اتفاق میافتاد. اینجا میتوانیم نهضت را مطالبهی #عدالتخانه بنامیم و تبدیل آن به مشروطه را انحراف از مسیر اصلی به حساب آوریم. بنا بر این تقریر، مهاجرت کبری را نباید در طول مهاجرت صغری دانست. فتأمل!
تفصیل مطلب را در متن زیر پی میگیریم...
ریشهها
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (4) همچنان که گفتیم، جریان اسلامگرا به سرعت در حال توسعهی ن
دربارهی #مشروطه و #شیخ_فضل_الله_نوری (5)
این روند، دقیقاً در تعارض با مقاصد جریان غربگرا بود، به همین سبب، پس از تأسیس کتابخانهی ملی در تهران، روشنفکران آن را به پاتوقی برای تبادل نظر بدل کردند و در نهایت، تشکیلاتی پنهان را برای همافزایی هرچه بیشتر ایجاد نمودند.
این نقطهی عطف در حرکت جریان غربگرا در ایران، دستورالعملهایی برای شتاب بخشیدن به تحولات و جهتدهی آنها به سوی مقاصد این جریان داشت، از جمله: همسو کردن افراد جاهطلب، نفوذ در مراجع حاضر در عتبات، افزایش تنش میان طرفداران امینالسلطان و عینالدوله، تولید و انتشار مطبوعات در جهت ایجاد انقلاب، و نیز ایجاد جلسات مباحثه در بین اقشار میانی پیرامون تحولات دنیای غرب.
از این پس، تحولاتی رخ میدهند که رنگی دیگر دارند؛
با ارتحال دو مرجع تقلید ساکن عتبات (فاضل شربیانی و مرحوم مامَقانی) که مقلدینی در ایران دارند، مقلدین ایشان در پی انتخاب مرجعی جدیدند که ناگاه خبر دیوانگی آقا سید محمدکاظم طباطبایی یزدی از مراجع عتبات، شایع میشود، که البته دوامی نمیآورد.
در آستانهی محرم، عکسی از مسیو نوز- مسئول بلژیکی گمرکات ایران که پیش از صدارت عینالدوله منصوب شده- در مجلس رقص که با لباس روحانیت، سالها قبل گرفته بود، به دست #سید_عبدالله_بهبهانی میافتد که از قضا از طرفداران #امینالسلطان است. و اینگونه جنجالی در محرم بر پا میشود ولی علماء با او همراهی نمیکنند.
جمعی از تجار، در اعتراض به وضع گمرک در آستانهی حضرت عبدالعظیم متحصن میشوند.
ساختمان نیمهساز بانک استقراضی روس در زمینی وقفی در بازار تهران توسط مردم تخریب میشود و در این میان، بیش از همه، شیخ فضلالله نوری که کمترین دخالت را در واگذاری این زمین داشته، مورد هجمه و اتهام قرار میگیرد.
ناگاه قیمت نان در تهران و تبریز بالا میرود و اعتراضات بالا میگیرد.
ناگهان در این میان، «در عُشر اول شوال المكرم 1323، مردم میگويند كه علما گفتهاند دولت و سلطنت ايران هم بايد سلطنت #مشروطه بشود. لكن اين صدا هنوز عام نشده» (مرآت الوقايع مظفرى، ج2، ص: 873) و این در زمانی است که هنوز هیچ ندایی برای عدالتخانه برنخاسته بود.
ناگاه قند گران میشود، علاءالدوله حاکم تهران، تجار را ملزم به ارزان کردن قیمت قند میکند، ولی چند نفر از تجار که سید هم بودند، زیر بار نرفتند و علاءالدوله در مقابل، آنان را فلک کرد. این تجار هم با جمعی از خویشان و طلاب، به خانهی علماء رفتند تا ایشان را با خود همراه کنند. #سید_عبدالله_بهبهانی با ایشان همراه میشود ولی شیخ فضلالله نوری نه.
اجتماع اعتراضی شکل گرفت و از قضا، هدایت جریان به دست معمّمین جریان غربگرا (چون #سید_جمال_واعظ #بابی) میافتد و آنان پیکان تهاجم به سوی #علاءالدوله، #عینالدوله و حتی شاه میبرند. کار به آنجا میرسد که تعدادی انگشتشمار از علمای تهران، در حرکتی اعتراضی، در آستانهی حضرت عبدالعظیم متحصن میشوند. (#مهاجرت_صغری)
#یک_هفته_بازخوانی_تاریخ
#مشروطه_خوانی
@risheh