ریشهها
«حاجى #سيد_كاظم [ #رشتی ] بعد از وفات شيخ، در عتبات عاليات در أمكنهی متفرقه ... هر چند وقتى در جايى
در قصصالعلماء نوشته كه طريقهی #شیخ_احمد_احسائی و #سید_کاظم_رشتی؛ «حرمت عمل به ظن» بوده، و همانجا گويد: «وقتى ميرزا حسن فرزند ملا على نورى به كربلاء رفت، و حاجى سيد كاظم شبى وى را مهمان كرد، و در ضمن، سخن از عبارت #ملا_صدرا: «بسيطُ الحقيقةِ كُلُّ الاَشياء» به ميان آمد، و سيد آن را به طريقهی شيخ لفظاً و معنىً فاسد نمود، ميرزا حسن گفت: اين معنى مراد ملا صدرا نبوده و من مراد او را میگويم؛ آنوقت اگر شما ايرادى داريد بفرمایيد، و معنایى براى آن عبارت بيان كرد، و گفت: ايرادى داريد؟ سيد گفت بناء بر اين معنى ايرادى وارد نيست.» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 210-211، به نقل از قصص العلماء تنکابنی)
@risheh
ریشهها
«اهل هند استفتائى خدمت آقا سيد ابراهيم صاحب «ضوابط» فرستادند بدين مضمون كه: «آيا جماعت شيخيه و شيخ ا
«تقريباً تا مدت هفده سال بعد از وفات شيخ [ #احمد_احسائی ] اين همهمه و دمدمه در كار بوده تا در سنهی 1258 [ه.ق] #نجيب_پاشا #كربلاء را محاصره نمود، و قتل عام ... در آن به عمل آورد، و مردم همه از آن زمين مقدس متفرق، و اين فتنه تقريباً بالطبع منتفى و آتش آن خودبهخود منطفى گرديد.» (مكارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار، ج1، صص: 210-212) در آن قتل عام که حتی حرم حضرت سیدالشهداء علیهالسلام از حملهی مهاجمان در امان نماند، خانهی #سید_کاظم_رشتی #بست (پناهگاه) بود. (تراز سیاست، ص 109، به نقل از: تاریخ جامع بهائیت، ص 50.)
@riaheh
ریشهها
«تقريباً تا مدت هفده سال بعد از وفات شيخ [ #احمد_احسائی ] اين همهمه و دمدمه در كار بوده تا در سنهی
حاج میرزا نصرالله تراب دزفولی، از شاگردان #شیخ_انصاری ، در کتاب «لمعات البیان» آورده است: «سفری از #کربلا در خدمت استاد میرفتم و شب در کنار آب پیش از سوار شدن در طراده مشغول شام خوردن شدیم و شام ما ماست و خرما و پنیر بود. پس دیدیم شخصی آمد و نگاهی کرد و برگردید و بازآمد و کیسهی پولی که پنجاه تومان در آن بود خدمت استاد نهاد و عرض نمود: اینها را آقای #سید_کاظم_رشتی فرستاده است از برای شما. شیخ به او فرمود: ما را احتیاجی به #پول نیست و آن را بردار. آن شخص کیسه را برداشت و رفت. پس از اندکی باز آمد و عرض نمود که جناب سیّد میفرماید: اینها مال #امام علیهالسلام هستند، اگر مرا لایق در صرف آنها میدانید بیان فرمایید و هرگاه لایق نمیدانید بر شما لازم است که اینها را بگیرید. در آن وقت، استاد دست دراز نمود و کیسهی پول را گرفت. از این قضیه بر ما ظاهر شد که سید را لایق در تصرّف مال امام علیهالسلام نمیداند.» (تراز سیاست، صص 107-108، به نقل از: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص 109-110.)
@risheh