ریشهها
«در [ربیعالثانی] سال ۱۲۶۴ ه.ق کبار اصحاب باب اجتماع فوقالعادهای در دشت «بٙدٙشت» کردهاند که موضوع
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل #بدشت ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قدر مسلّم این است که عمدهی مقصود اصحاب در این اجتماع... آن دو مطلب بوده که ذکر شد، چه، از طرفی بابُالباب به ماکو رفته، محبوسیّتِ #نقطه_ی_اولی را دیده و آرزو مینمود که وسیلهی نجات حضرتش فراهم شود، و نیز #قرةالعین در این اواخر بابِ مکاتبه با باب را گشوده، همواره مراسله مینمود و از توقیعات صادره از ماکو چنین دانسته بود که وقت حرکت و جنبش است، خواه برای تبلیغ و خواه برای انجام خدمات دیگر، و در هر صورت خاموش نباید نشست. و اما #بهاءالله مکاتباتش با باب استمرار داشت و ... اکثر اصحاب پایهی قدرتش را برتر از ادراک خود شناخته و مشاوره با حضرتش را در هر امر لازمتر از هر چیز میشمردند. و از طرف دیگر اکثر تکالیفْ مبهم، و امور در هم بود. بعضی امر جدید را امری مستقیم و شرعی مستقل میشناختند، و بعضی دیگر آن را تابع شرع اسلام در جزئی و کلی میدانستند و حتی تغییر در مسائل فروعیه [را] نیز جایز نمیشمردند. ...» (ادامه دارد)
https://eitaa.com/risheh
ریشهها
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل #بدشت ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قد
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هرکس برای زیارت حضرت به ماکو سفر کند و هرکسی را هرچه مقدور است بردارد و ماکو را تمرکز دهند و از آنجا نجات باب را از #محمد_شاه بطلبند. اگر اجابت شد فبها، و الا بهقوهی اجبار، باب را از حبس بیرون آورند؛ ولی حتیالمقدور بکوشند که امر به تعرض و جدال و طغیان و عصیان با دولت نکشد، و چون این مسأله خاتمه یافت و از تصویب گذشت در موضوع احکام فرعیه سخن رفت. بعضی را عقیده بر آن بود که هر ظهورِ لاحِق، اعظم از سابق است و هر خٙلٙفی، اکبر از سلٙف، و بر این قیاس، #نقطه_ی_اولی اعظم از انبیای سلف، و مختار است در تغییر احکام فرعیه. بعضی دیگر معتقد شدند که در شریعت اسلام تصرف جایز نیست و حضرت باب، مروّج و مصلح آن خواهد بود. و #قرةالعین از قسم اول بوده...» (ادامه دارد)
@risheh