🌹🌹رمان #سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
قسمت پانزدهم
🌺هنوز از پایگاه بیرون نیومده بودم که یکی از خانم ها صدام کرد
_خانم عباسی گفت تصمیمت قطعی شد زودتر اطلاع بده تا اسمت تو لیست نوشته بشه. سرم رو به تاییدحرفش تکون دادم
🍃باید اول مادرم رو در جریان میذاشتم هر چند مطمئن بودم راضی نمیشد اسم راهیان نور رو بارها شنیده بودم اما تا حالا برام پیش نیومده بود به همچین سفری برم ، یعنی واقعا شهدا منو طلبیده بودند؟ من که چیزی در موردشون نمی دونستم تنها شهیدی که می شناختم پدر سید بود.
🌸داشت بارون می اومد نفس عمیقی کشیدم تا از این طراوت و پاکی لذت ببرم یکی از دوستای دوران دبیرستانم رو دیدم از ماشین مدل بالاش پیاده شد با یاداوری گذشته اعصابم بهم ریخت. بخاطر رفاقت از درس و زندگیم میزدم تا کنارشون باشم اما درست از همون آدما ضربه خوردم بهترین لحظاتم به پوچی گذشت
🍂اولش منو نشناخت همش می پرسید گلاره خودتی؟ نگاهش به ظاهرم بود اصلا باورش نمی شد.
_اگه بابات پولدار نبود می گفتم حتما جایی استخدام شدی که تغییر لباس دادی. راستی هنوز هم ترس از رانندگی داری؟! خندش بیشتر حرصم رو درآورد ولی سعی می کردم آروم باشم ای کاش حداقل می گفت خودش باعث این ترسم شده! تو تصادفی که چند سال پیش داشتم مقصر بود. بعد از اون دیگه پشت فرمان نرفتم!
🌻جلوی اولین تاکسی رو گرفتم و سوار شدم تا کی می خواستم از گذشتم فرار کنم بالاخره بخشی از زندگیم بود باید کنار می اومدم نه اینکه خودم رو عذاب بدم گوشیم زنگ خورد کیفم رو زیر و رو کردم تا تونستم گوشیم رو پیدا کنم با دیدن اسم لیلا مردد موندم! تماس رفت رو پیغامگیر._ سلام گلاره جان من جلوی در خونتونم باید با هم حرف بزنیم. فقط اگه میشه زود بیا!.
❄دلهره به جونم افتاد اضطرابم بیشتر شد. نزدیک خیابونمون بخاطر تصادف ترافیک شده بود کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم و بقیه مسیر رو دویدم به کوچه که رسیدم دیگه نایی برام نمونده بود....
🍀چایی رو مقابلش گذاشتم و کنارش نشستم لبخندی زد و تشکر کرد چند لحظه ای به سکوت گذشت انگار هیچ کدوم تمایلی به حرف زدن نداشتیم دل تو دلم نبود همش می ترسیدم چیزی شده باشه!.
🌷بالاخره خودش سکوت رو شکست و گفت: _همون شبی که نذری داشتیم فرداش محسن می خواست راهی سفر بشه البته مامانم اطلاع نداشت قرار بود موقع رفتنش بگیم!. حرفش رو قطع کردم و عجولانه گفتم:_کجا می خواست بره؟!.
_سوریه برای دفاع از حرم ، خیلی وقت بود این تصمیم رو داشت چند باری هم سفرش جور نشد!.
🌾 کاملا گیج شدم اخه تو سوریه جنگ بود.
_بعد از اینکه تو با عجله رفتی محسن خیلی گرفته بنظر می رسید سوال پیچش کردم اولش طفره رفت اما بعدش بهم گفت ناخواسته باعث شده دلت بشکنه! می گفت صبر نکردی تا حرف هاش رو کامل گوش کنی.
🌷تا حالا اینطوری ندیده بودمش اصلا آروم و قرار نداشت!. نمی دونم چی بهت گفته فقط ازت می خوام حلالش کنی.
با چشمانی گرد شده بهش خیره شده بودم هضم چیزهایی که شنیدم برام سخت بود دلم گواهی خبر بدی میداد....
ادامه دارد...
🌹 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظه ضربت خوردن امام علی(ع)
🌿شب قدر شب بیدار شدن است
نه بیدار ماندن
❤️امام علی(ع):
از روزی که حق برای من نمایان شد هرگز دچار تردید نشدم.
#ضربت_حضرت_علی
📚نهج البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت شنیدنی عدی پسر حاتم طائی در برخورد با معاویه و توصیف امیرالمومنین علی علیه السلام در بیان شهید مطهری
#شهیدمطهری
https://eitaa.com/joinch
📢 مراقب خواب و غذا و چشم و گوش و زبانمان باشيم تا از شبهای قدر بهرهمند شويم.
«انسان در طول سال بايد مراقبه کند تا برای #شب_قدر آماده شود. حداقل اين چند شب را مواظب باشيم، به روزهايش بيشتر دقت کنيم، غفلت نکنيم، مراقب خواب و غذا و چشم و گوش و زبانمان باشيم تا آماده شويم تا از شبها برخوردار شويم.
چه بسا انسان يک غفلت در روزش مانع از برخورداری از شبش میشود. شخصی به حضرت عرض کرد: من موفق به نافله شب نمیشوم. حضرت فرمودند: گناهانت تو را زنداني کرده است: «قَيَّدَتکَ ذُنُوبُک».
انسان اگر #مراقبۀ_در_روز نداشته باشد ممکن است به #شبزندهداري موفق نشود. کما اين که اگر شبزندهداري نکند، زمينه براي لغزش روز مهيا ميشود.
انسان بايد در طول سال آمادگي پيدا کند تا به درک شب قدر برسد و البته اگر به درک شب قدر رسيد سال بعدش #سال_غني_و_پرباري خواهد بود.
عليأيحال اگر کسي الحمدلله از ماه رجب شروع و مواظبت کرده و مراقبههاي لازم را انجام داده است گواراي وجودش باد. ولي اگر اين کار نشده است لااقل در اين چند روز که باقي مانده است مقداري مواظب چشم، زبان، گوش، اخلاق و رفتارش باشد، و خدا را مراقب خود ببيند تا إنشاءالله خداي متعال به فضل خودش همين مقدار کم را از ما بپذيرد و ما را مهمان خود در شب قدر قرار دهد.»
🖤@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بسماللهالقاسمالجبارین✨
سلامامامزمانم✋
تسلیت مولای غریبم
◼️صاحبعزایحضرتِ مـولای ما بیا
◼️ایبانی شکستهِ دلِ روضه ها،بیا
درد فراق تو به خدا میکشد مرا
رحمینما بهحال دل این گدا، بیا
اللّھمَّعَجِّـلْلِوَلِیِّڪَالفَـرَج🤲
السلامعلیکیاصاحبالزمان✋
اللهملینقلبیلیولیک
آجرکاللهیاصاحبالزمان
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امیرالمومنین✋
اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
@rkhanjani
#کوتاه_نوشت
✅ درک قدر
كسى كه میخواهد قدر را درك كند بايد خودش را تقدير و اندازهگيرى كند.
بهار رویش، ص۶۸
@rkhanjani
✅ شب قدر
▫️ شب قدر برای این است که ما فرصتی برای جمعبندی از خود و کارهای خود داشته باشیم.
▫️ محاسبه و حسابرسی داشته باشیم، که آیا از خاک و چوب کمتریم؟!
▫️ بگذار «یا لَیتَنی کُنْتُ تُرابا» را همین امروز بگوییم، نه روزی که دیگر حاصلی نداریم.
▫️ یک دانه گندم را وقتی به دل خاک میدهند، هفتاد برابر برمیگرداند.
▫️ پس حاصل من کو؟!
▫️ شکوفههای من کو؟!
▫️ جز کینههای متراکم، جز نفرتها، جز حسادتها و جز توقعها چیزی در دل من سبز نشده است.
📚 اخبات، صفحه۹۵
🏴 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ناامیدنباش‼️خیلیآسونه،
میگـینــــه⁉️نماهنگ رو دریاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
👤 رهبر انقلاب
📖 در #شب_قدر برای ظهور و سلامتی امام زمان دعا کنید، ایشون هم ما رو دعا خواهند کرد...
@rkhanjani
{🖤🍂}
•
•
از کودکی به ما گفتهاند؛
در این شبها
سرنوشت یک سالهمان را مینویسید!
اشتباه نیست اگر بگویم
تمام خواستهام همین است؛
یک سال که هیچ..!
یک لحظه هم
دستم را از دامان عشق حسین کوتاه مکن!
والله که روزگار بیحسین
برایم از مرگ، سختتر است!💔
#قدر
@rkhanjani
شب قدر شب خداشناسی و خدا جویی و خدا طلبی است، شب رسیدن به خداست و باید در این شب انسان بیشتر از هر چیزی خود خدا را از او طلب کند و نخستین دعا و خواسته او در این شب، خود خدا باشد که این برترین ثمره شب قدر است. در این شب درهای برکات و رحمت الهی گشوده است و دعاهای مومنان به اجابت می رسد و هر آنچه که از امور اخروی و دنیوی بخواهند در تقدیرشان نوشته می شود، اما بهترین تقدیری که در این شب می تواند برای انسان رقم بخورد توفیق در بندگی و عبودیت و رسیدن به خدا و لقای اوست که از طریق اتصال به ولایت امام معصوم ع و بهره مندی از هدایت های باطنی ایشان امکان پذیر است. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: انَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ، اگر خدا می خواست خود را به بندگان می شناساند، و لكن ما را ابواب و راههايى قرار داده است كه تنها از جهت آن به سوى خداوند رفته می شود. خداوند پیامبر صلی الله علیه و اله و خاندان طاهرینش را سبیل و صراط و باب خود قرار داده است تا انسان های عاشق و تائب را به سر منزل مقصود برسانند. تمام تلاش معصومین علیهم السلام بر این است که بندگان را به خدا نزدیک تر کنند و هدف نهایی خلقت( ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) را محقق سازند. خوشا به حال عاشقانی که قبل از هر چیزی سودای وصال و لقای الهی دارند و با تمسک و توسل خاشعانه و خالصانه به ولی الهی از لطف و عنایت و رضایت ایشان برخوردار می شوند و بدین ترتیب خشنودی و رضایت باری تعالی را جلب می کنند.
@rkhanjani
🌹🌹#سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
قسمت شانزدهم
🌺 لیلا موقع رفتن باز ازم خواست داداشش رو حلال کنم. با این حرفش خجالت زده شدم، سید کاری نکرده بود که من ببخشمش! فقط واقعیت رو برام روشن کرد مقصر خودم بودم که رویاپردازی کردم.
🍀_از وقتی این سفرش به مشکل خورده خیلی نا امید و سرخورده شده. چند روزیه ازش خبری نداریم قم هم برنگشته همه نگرانشیم...
🌹دلبسته کسی شده بودم که خاص و عجیب بود نمی تونستم درکش کنم چطوری می تونست از عزیزانش دل بکنه و راهی سفری بشه که معلوم نبود بازگشتی داره یا نه. الانم خدا می دونست کجا رفته فقط تنها دعام این بود صحیح و سلامت باشه تصور اینکه براش اتفاقی افتاده باشه دیوونه ام می کرد...
🌻روسریمو با سنجاق خوشگل لبنانی بستم گل سنجاق از دور خودنمایی می کرد چادرمو سرم کردم تو آینه به خودم لبخندی زدم و از اتاق بیرون اومدم.
بابام با لب تابش سرگرم بود مامانم هم طبق معمول با تلفن حرف میزد انگار نه انگار قرار بود بریم خونه عمو بهرام.
🍃تک سرفه ای کردم نگاهشون سمتم چرخید. از بی تفاوتیشون لجم گرفت گفتم:_ اینطوری نمی تونید نظرمو عوض کنید فقط دلم رو می شکنید. حالا که من زود آماده شدم شما بی خیال نشستید؟!.
🌾مامان تلفن رو قطع کرد و با لحن سردی گفت: _غروبی رفتیم سر زدیم، یه بهونه ای هم برای امشب اوردم!.
جلوتر رفتم اصلا نگام نمی کرد.
_بهونتون منم؟! مگه کار خلافی کردم.
❄_شاهکارت که یکی دو تا نیست. اولش چادری میشی بعد میگی می خوام برم راهیان نور! لابد فردا هم می خوای خانم جلسه بشی. تا وقتی که ظاهرت این شکلی باشه من باهات جایی نمیام!...
🍂به بابام نگاهی انداختم چقدر سرد و بی تفاوت شده بودند انگار که تو این خونه غریبه ام
دیگه مثل قبل نازم خریدار نداشت تحمل این فضا برام سخت بود.
🌿بی هدف تو خیابون قدم میزدم بعدِ سید حالا نوبت خانوادم بود که طردم کنند. بیشتر دوستام رو هم بخاطر این پوشش از دست دادم. تنها دلخوشیم به همین سفر بود شاید با کمک شهدا زندگیم به روال عادی برمی گشت
ادامه دارد...
🏴 @rkhanjani