✨{﷽}✨
|🍃🌼🍃|
☆نهجالبلاغه در آینه #تصویر☆
خداوند #روزیِ شما را ضمانت کرده
و شما را به کار و تلاش امر فرموده،
پس نباید روزیِ تضمین شده را بر
آنچه که #واجب شده مقدّم دارید.
📚نهجالبلاغه خطبه ۱۱۴(بند۴)
❤️#نســ🌧ـــیم #معـــــــنویت👇👇🖍🖍
https://eitaa.com/joinchat/2665152512Cd827af23d9
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ مهم رهبر انقلاب به یک سوال کلیدی:
اسلام مهمتر است یا ایران ؟
❤️#نســ🌧ـــیم #معـــــــنویت👇👇🖍🖍
https://eitaa.com/joinchat/2665152512Cd827af23d9
#در_محضر_بزرگان
بچه ها رو ترسو و بچه ننه، بار نیارید!
☘آیت الله حائری شیرازی:
💥اگر می خواهی در مدرسه فساد ایجاد نشود، راهش این نیست که فیلتر بگذاری تا بچۀ فاسد به مدرسه نیاید.
نه!
🌾باید بچه ها را طوری بار بیاوری که اگر یک فسادی دیدند، با امر_به_معروف کنترلش کنند. بچه ها در مقابل فساد حالت تهاجم داشته باشند.
🔷بعضی خانواده ها هستند بچه شان را جوری تربیت می کنند که اگر یک نیش چاقو به او نشان دادی، این بچه رنگش می پرد..!
🔰این بچه ها خیلی به فساد کشیده می شوند. چرا؟
چون دعوا_ندیده هستند. چون محیطشان محیط آرامی بوده. با نزاکت با آنها صحبت کرده اند.
⚫️خب یک دفعه این بچه می آید در کوچه، کسی چهار تا تهدید به او می کند، این بچه دل خالی می کند. خب این چطور می تواند از خودش دفاع کند؟
🌸🍃بچه باید در عین حال که فاسد نیست، اما قوی باشد در مقابل فساد جسور باشد.
🍃🌸نظام تربیتی ای که ما می خواهیم این است که جسارت های موجود در انسان را تبلور بدهد، بروز بدهد، ظهور بدهد.
🍃🌸در این چند سالی که زیر نظر آموزش و پرورش هست،بهتر بشود. آموزش و پرورشی می خواهیم که اگر ترسو را به آن دادیم، بعد از مدتی شجاع بشود...
@rkhanjani
🖍🖍🖍🖍
👌میگفت آدم ها #سه دسته اند:
۱.خام ۲. پخته ۳. سوخته
- #خام ها که هیچ...
- #پخته ها هم عقل معیشت دارند و دنبال کار و زندگی حلال اند...
- #سوخته ها عاشق اند . چیزهای بالاتری می بیینند و می سوزند، توی همان عشق...
خودش هم سوخت...🕊
🌷شهید مجید پازوکی در جستجوی بدنهای مطهر شهدای مفقود الاثر آسمانی شد!🌷
🖍🖍🖍🖍
@rkhanjani
⭕️ «هیلاریا بالدوین» نویسنده آمریکایی با انتشار این عکس تو اینستاگرامش بعد از ۶ تا بچه گفته بازم بچه میخوام! 👏👍
@rkhanjani
هفته ملی #جمعیت👼
ایران من جوان بمان🇮🇷
بیاییم همه با هم
برای جوان ماندن ایران🌱
قدمی برداریم🙏
@rkhanjani
🌹🌹 رمان #سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
قسمت سی و پنجم
🌸نگاهی به ساعت مچی دستم انداختم انگار زمان به کندی پیش می رفت یا شاید هم برای من دیر می گذشت، از استرس زیاد رنگ و روم پریده بود اصلا نمی تونستم به خودم مسلط باشم. موبایل رو از کیفم درآوردم و شمارش رو گرفتم تا بوق خورد قطع شد!!
🌺 از دور ماشینی رو دیدم که وارد کوچه شد جلوتر رفتم یک لحظه احساس کردم محسن برام دست تکون داد! اما لیلا پشت فرمون بود نگاهش رنگ نگرانی گرفت، لبخند کمرنگی زدم و بدون هیچ حرفی سوار ماشین شدم...
❄سرم رو به شیشه تکیه داده بودم بارون شدیدی می اومد. با انگشتم روی شیشه بخار گرفته قلب کوچیک کشیدم، این مسیر برام آشنا بود انگار قبلا اومده بودم. بغض داشت خفم می کرد طاقت نیوردم و گفتم:_بالاخره نگفتی چی شده کجا داریم میریم؟!.
🌷ماشین رو کنار خیابان نگه داشت نیم نگاهی به من انداخت و با صدایی که سعی می کرد عادی جلوش بده گفت:_محسن برگشته!!.
خشکم زد! دهانم از حیرت باز موند دلم می خواست یک بار دیگه جملش رو تکرار کنه از خوشحالی داشتم بال در می آوردم
🌾یکدفعه بلند زد زیر گریه!! با بهت نگاهش کردم سر در گم شده بودم برای چی گریه می کرد؟!.، چند دقیقه ای گذشت یکم آرومتر شد بینیش رو بالا کشید و اشکاش رو پاک کرد_من یه عذرخواهی بهت بدهکارم! حتی اگه نبخشی هم حق داری!
🌹تمام این مدت از محسن خبر داشتیم می دونستیم که مجروح شده، نمیخوام کارم رو توجیه کنم ولی خودش نخواست به تو چیزی بگیم.... از بیمارستان که مرخص شد رفتیم خونه داییم....
🍃دیگه چیزی نمی شنیدم دنیا رو سرم خراب شد، از عصبانیت دندونم رو بهم فشردم و با ناراحتی گفتم: _چطور دلت اومد مخفی کنی! مگه ندیدی جلوی چشمات ذره ذره آب شدم، فکر نمی کردم اینقدر بی احساس باشی !
🍂دیگه نمی تونستم نفس بکشم فضای ماشین حالم رو بد می کرد سریع پیاده شدم اشکام با قطره های بارون یکی شده بود جلوی اولین تاکسی رو گرفتم باید باهاش حرف میزدم.......
ادامه دارد....
🌹 @rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
🌹🌹 رمان #سجده_عشق 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت سی و پنجم 🌸نگاهی به ساعت مچی دستم انداختم ا
فردا شب ↯
آخرین قسمت
رمان سجده عـــ❤️ــشق
.@rkhanjani