وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ..
هجرتی باید از دیار عادتهای سخیف
از این پیلههای در هم تنیده چرک
هجرتی باید..
- سوره مدثر، آیه۵
#ماه_رحمت
@rkhanjani
زِنـدِگۍمَجموعِہاۍاَزهِـزآرآن
مُعجـزهۍکوچیڪِہ...!
💛⃟🦋⸾⸾⇢ #انگـیزشـۍ
———🌻⃟————
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
زِنـدِگۍمَجموعِہاۍاَزهِـزآرآن مُعجـزهۍکوچیڪِہ...! 💛⃟🦋⸾⸾⇢ #انگـیزشـۍ ———🌻⃟————
•|واسـھخودٺھدفھا؎بزرگےداشتھباش🍭
•|وبھاینیقیـنبرس،ڪھڪافیهارادھڪنے🍧
•|اونوقٺحتےکلهدنیـاھمدورانگشتاتمیچرخه😌
💛⃟🦋⸾⸾⇢ #دختر_پسر
———🌻⃟————
@rkhanjani
🎙 گفتهاند:
◻️ #آینده، محصول اتفاق یا حادثه نیست؛ #تصمیمهای ما آن را شکل می دهند.
🔸 این روزها در شروع #سالی_جدید قرار داریم و یکی از آرزوهای خوبی که برای همدیگر داریم، #موفقیت در سال و ایام آتی است.
◻️ بخش مهمی از آنچه آرزوی افراد است، #محصول_انتخابها و #تصمیمهای آنها است.(اختیار)
🔸 هر روز صدها و بلکه هزاران تصمیم می گیریم که هر قدر #آگاهانه و #روشمند انجام شوند، آینده را آنگونه که میپسندیم، خواهیم ساخت.
◻️ #گامهای به ظاهر کوچک و محدودی که برمیدارند، قطعه قطعه آینده را می سازند.
⏮ #موفقیت و #شکست، #اتفاقی_ناگهانی_نیست.
🔸 پس:
1⃣ مراقب #انتخابهای خود باشیم.(حتی انتخابهای کوچک و ساده)
2⃣ با آموختن #مهارت_های_لازم، تسلط خود را بر زندگی و انتخابهای آن، بیشتر کنیم.
3⃣ موفقیت، #حاصل_انتخابِ_درست، #اهتمام، #جدیت، #تحمل_زمان_لازم در تداوم آن است.
استاد مخدوم
🌷 بهار ۱۴۰۲ مبارک...
╭━━━⊰◇⊱━━━╮
@rkhanjani
╰━━━⊰◇⊱━━━╯
🌱 #انصاف یعنے
▫️اگه روزهاے سخت رسید
▫️روزهاے خوب زندگیت یادت بمونه
🌱 انصاف یعنے
▫️بدونے #خداے روزهاے سخت
▫️همون خداے روزهاے خوبه
🔻#منصف باشیم...
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
@rkhanjani
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
•🌱•
سختے و خوشے ها
نردبان سیر الیالله است؛
در خوشے ها شاڪر باشیم!
در ناخوشے ها صبور.
#ﺗﻟﻧﮔﺭ
❃⎓ @rkhanjani⎓❃
گاهی برای خودت پزشک باش😉
کمی قرص خنده تجویز کن
هر شش ساعت یک بار😜
حتما که نباید مدرک و مطب داشته باشی🤷♀
خودت نسخه ای بنویس با خط خوش روحت را درمان کن و بخند بی بهانه❤️
وشاکر داشته هایت باش❤️
@rkhanjani
🔴 #به_مردان_اندرز_ندهید
💠مردان دوست دارند که #مشکلات را به تنهایی حل کنند.
💠 اگر مشکلی را #مخفی میکنند یعنی #مایل هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن #قادر میدانند.
💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه #بیاعتمادی به شما نیست.
💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را #نصیحت نکنید و حتی احساس درونی او را #تایید نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی!
💠 با #روانشناسی یکدیگر و آگاهی از تفاوتهای روحی و شخصیتی یکدیگر، مانع ایجاد بگو مگو و #مشاجرات لفظی شویم!
#سبک_زندگی_اسلامی
@rkhanjani
نقش اصلی انسان رفاه نیست
خوردن و خوابیدن و خوش بودن نیست؛
انسان برای خوشی
به اینهمه استعداد نیاز نداشت.
📚 حرکت
✍🏻 عین صاد
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ_زیبا☝️احسن_القصص
موعظه مورچه به سلیمان نبی..
#استاد_عالی
🌴💎💢💎🌴
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
🔥مستندداستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت ششم👇
💐 قسمت6
بدجوری توی حس رفته بودم که صدای فائزه همه چیو خراب کرد:
- با استدلال شکم آدم سیر نمیشه.
سخنرانی هات رو بذار واسه کنفرانس فردا!
این حرفا نه واسه من شوهر میشه نه تو!
جزوت دستم بود گفتم شاید واسه کنفرانس فردات لازمت بشه.
واای اصلا یادم از کنفرانسم نبود!
خیر سرم فردا قراره توی کلاس ارائه داشته باشم...
خوب شد گفت. مگه این خواستگارا حواس میذارن برا آدم.
برا دو ثانیه توی فکر کنفراس فردا رفتم که یهو با صدای دنگی به خودم اومدم!
مثل کسی که از ارتفاع بلندی داره سقوط میکنه خودشو انداخته بود رو تخت!
- چته فائزه؟
با شور و هیجان خاصی گفت:
- خیلی باحالی هانیه! تکی! واقعا تکی! با همه فرق داری!
خوشحالم از اینکه بالاخره به حقیقت وجودیم پی برده بود.
اما از جایی که این دختر مرض توی وجودشه، شک ندارم باز یه تیکه ای میخواد بارم کنه! اما چی... نمیدونم!
چیزی نگفتم و غرورم رو به به نگاهم دادم و بهش فهموندوندم که مثل دخترای خوب حرفش رو توضیح بده!
ادامه داد...:
- دخترای دیگه برای هم دعا میکنن که ایشالله یه روزی تخت یه نفرشون دو نفره بشه!
برای تو چی باید دعا کنیم که از اول تختت دو نفرس...؟!
چشمکی زد و گفت:
خواستگارات میدونن..؟!
الان چی باید به این دختر بگم!
خودش خوب میدونه من چون پت و پهن میخوابم روی تخت یه نفره اذیتم.
فکر کنم یه روزی گوش شیطون کر ازدواج هم که بکنم شوهرم باید بره روی زمین بخوابه!
یا شایدم دو تا تخت دو نفره رو بچسبونیم به هم. وااای چه حالی میده.
دیگه قشنگ میشه "قلط یا غلت یا قلت" زد.
نمیدونستم درستش چه طور نوشته میشه انواع و اقسامش رو گفتم که کسی نتونه ایرادی بگیره!
خواستم جوابش رو بدم که مامانم صدام زد و مجبور شدم چند لحظه ای برم و واسه دقائقی خدا بهش رحم کرد..
بعدم که اومدم حرف تو حرف شد و با یه کم قلقلک و نیشگون مساله حل شد.
- خب دیگه من باید برم.
- کجا ؟! تازه اومدی ! واسه شام بمون...
- نه بابا تازه کجاست! 2 ساعت گوش ما رو کار گرفتی! دستامم که باید برم ببینم حتما قرمز و کبود شده! بس که تعادل نداری و دستات کار میکنه!
یه روزی بابت این نیشگون هات ازت شکایت میکنم! من برم که کلی کار دارم. فردا میبینمت. فعلا.
مجتبی مختاری
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💐 قسمت6 بدجوری توی حس رفته بودم که صدای فائزه همه چیو خراب کرد: - با استدلال شکم آدم سیر نمیشه. سخنر
💐 قسمت 7
کنفرانس امروز نفس برام نذاشته بود..
خسته تر از خسته بودم!
صدای استاد هم که مثل متّه روی مخم میرفت.
نگاهم مدام به ساعت بود.
اونم همچین بگی نگی روی هر چی لاکپشته کم کرده بود!
حالا کافیه یه عشق و حالی بخوای بکنی!
اونوقته که عقربه ها ترمز میبرن و انگار نه انگار هر 60 ثانیه یکی دقیقه هست!
بالاخره کلاس تموم شد.
به سمت در خروجی میرفتم و توی حال و هوای خودم بودم که با صدای فائزه میخکوب شدم:
- وااای هانیه اینجا رو ببین!!
- کوفت واای هانیه! درد و مرض بگیری راحت شم از دستت! دلم ریخت!
انگار نه انگار این همه فحشش دادم!
اشارش به اطلاعیه ای بود که تازه روی برد دانشگاه زده بودن.
آی بزنم لهش کنم... واسه یه اطلاعیه منو معطل خودش کرده!
برم کاغذه رو جلو چشماش ریز ریز کنم حالش گرفته بشه!
خسته بودم ولی حواس پرت، چشمای گرد و دهن باز فائزه کنجکاوم میکرد ببینم چی میگه.
با زحمت زیاد از خر شیطون اومدم پایین و نگاهش رو دنبال کردم.
دانشجوها ستون به ستون میومدن ببینن چه خبره و بقیه چرا جمع شدن!
یه برگه آ3 روی برد دم ورودی سالن زده شده بود.
اولین چیزی که توش دیده میشد جایزه دو هزار دلاری ای بود که شش برابر بقیه متن، بُلد شده بود.
عنوان اطلاعیه این بود...: «چالش استعدادها، در مسیر جهانی شدن»
جمله ممله زیاد نوشته بود ولی این هم به چشمم خورد...: رقابتی بین نخبه های حوزه و دانشگاه!
چه چیزا!
با گوشیم یه عکس گرفتم تا سر فرصت ببینم چی به چیه و قبل اینکه فائزه مخم رو کار بگیره جیم بشم.
گوشیم رو هنوز توی کیفم نذاشته بودم که زنگش به صدا در اومد.
- سلام هانیه جان خوبی..
- سلام مامی گلم.. خوبم ممنون. شما خوبی؟
چی شده این وقت روز نگران سلامتی من شدین؟
صدای حرص خوردن مامان از پشت خط میومد.
خب البته حرص خوردن صدا نداره. منم اینو میدونم ولی میومد!
- مزه نریز هانیه! کلی کار دارم. زنگ زدم بگم جایی نری زود بیای خونه که مهمون قراره بیاد...
خدا کنه حدسم اشتباه باشه!
صدای مامان میومد که داره در مورد کار بارا با خدمتکارمون صحبت میکنه..
اسمش کوکب خانم هست. زن پخته و فرز و کاری ای هست.
معمولا وقتایی که مهمون داریم یا کارای خونه زیاده مامانم بهش زنگ میزنه و میاد.
برخلاف پولدارا با اینکه وضعمون خوبه اما کارگر ثابت و بیست چاری نداریم.
اونم به خاطر تفکرات بابامه که میگه آدم باس یه سری از کاراش رو خودش انجام بده تا قدر عافیت و راحتی رو بدونه.
یا به قول مامانم غذایی که آشپز میپزه اون مزه عشق و محبت رو نداره!
شاید واسه خاطر همینه با اینکه یکی یه دونه ام اما خل خونه نیستم و یه جورایی آچار فرانسه شدم!
مجتبی مختاری
🌸@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کرونای آدمکش و جامعه نابود کن/ همه برای مبارزه با این کرونای خطرناک قیام کنند
⏪ درخواست آیت اللـه اراکـــی از عموم مردم برای مبارزه با ویروس خطرناک بیحجابی:
▪️بی حجابی رواجــش در جامعه یعنی تجویز بهرهبرداری جنـسی نامشــروع از زنــان در یک جامعه .
▪️از کشف حجــاب بیش از آن که ، مردها آسیب ببیــنند خودِ زن آسیب می بینه.ما دلسوز جوانای خودمون هستیــم .ما دلسوز دخترکی هستیم که خیال میکنه کار خوب میکنه .ما نمی توانیم شاهد سوختن او باشیم در جامعه
⏪ما نمیتوانیم درجامعه خودمان بیحجابی را تحمل کنیم
▪️رواج بیحجابی یعنی رواج فساد یعنی رواج یک کرونای آدمکش و جامعه نابودکن
▪️بیحجابی کرونای جامعه ماست ،باید با این کرونای جدید مبارزه جدی انجام داد
▪️آنهایی که سرنوشت جامعه اسلامی برایشان مهم است کمک کنند و از انتشار این پدیده خطرناک جلوگیری کنند.
#حجاب
@rkhanjani